شوراي فرهنگي آب و فاضلاب استان مركزي

گزارشي از كارها و عملكرد شوراي فرهنگي و ديني

تصوير

ولادت امام رضا

عطر ميلاد

آن روز كه نسيم نور زمين را از عطرميلاد تو آكند و فرشتگان بال در بال مقدم منوّرت را گلباران كردند. آسمان آيينه بندان عشق بود و زمين زير چترخورشيدي درانتظار به آغوش كشيدن مردي از تبار محمد صلي الله عليه و آله وسلم بي قرار و پرتپش شده بود. آن روزِ تاريخي، مدينه موّاج از شفافي عشق بود و سرانجام آسمان نور افشاني شد. لحظه ها بر قدوم تو سجده گذاشتند. و ثانيه ها عطشناك تا اوج آسمان فواره كشيدند. ميلاد خجسته حجت حق، حضرت امام رضا عليه السلام بر همه رهروان راستين آن امام مبارك باد.

تولّد

ابوالحسن علي بن موسيالرضا عليه السلام هشتمين اختر تابناك آسمان امامت و ولايت است. بنابر نقل هاي تاريخي سال تولد آن امام همام 148 ق است و چنان كه مشهور است روز ميلاد وي يازدهم ذيقعده مي باشد. كنيه حضرت «ابوالحسن» است و چون حضرت امير عليه السلام «ابوالحسن» خوانده مي شود، حضرت رضا عليه السلام به ابوالحسنِ ثاني معروف شده است مشهورترينِ لقب هاي وي «رضا» است.(1)

پدر و مادر

امام رضا عليه السلام همچون بقيه امامان معصوم عليهم السلام داراي پدري صالح و بزرگوار هستند و در دامن بهترينِ مادران زمان خود پرورش پيدا كردند. پدر آن حضرت امام موسيكاظم عليه السلام و مادر ايشان «نجمه» است.(2)

خلفاي معاصر حضرت

طبق نقل مورخان، مدت امامت حضرت امام رضا بيست سال بوده كه ده سال آن معاصر با خلافت هارون الرشيد، پنج سال معاصر با خلافت محمدامين و پنج سال آخر نيز هم عصر با خلافت عبداللّه المأمون بود. امام تا آغاز خلافت مأمون در زادگاه خود در شهرمقدس مدينه اقامت داشت ولي مأمون پس از رسيدن به حكومت، حضرت را به خراسان فرا خواند و آن حضرت سال هاي پايان عمر خويش را در خراسان سپري كردند.(3)

امام در عصر هارون الرشيد

اگرچه در زمان هارون الرشيد اختناق و استبداد حاكم بود با اين حال دوران آزادي نسبي و فعاليّت هاي فرهنگي و علمي امام رضا عليه السلام به شمار مي رود؛ زيرا در اين مدّت (ده سال) هارون به صورت آشكار متعرض امام نشد و امام موفق به ترتيب شاگرداني در علوم و معارف اسلامي گرديد. شايد عدم تعرض هارون به سبب نگراني وي از تكرار عواقب قتل امام موسيبن جعفر بوده است؛ چراكه وي سعي داشت خود را از اين جنايت تبرئه كند و از آن جا كه امام از اين سياست آگاه بودند بي باكانه افشاگري مي كردند و مردم را مي آگاهانيدند.(4)

امام در عصر امين

امين و مأمون فرزندان هارون الرشيد ولي از دو مادر بودند. هارون در زمان خلافت خود از مردم براي امين به عنوان ولي عهد خود بيعت گرفت و مأمون را نيز ولي عهد دوم قرار داد. در دوران حكومت امين و سال هايي كه بين مرگ هارون و حكومت مأمون گذشت، برخوردي ميان امام و مأموران حكومت عباسّي در تاريخ به چشم نمي خورد و پيداست كه دستگاه خلافت بني عباس در اين سال هاي كوتاه كه گرفتار اختلاف داخلي و مناقشات امين و مأمون و خلع مأمون از ولايت عهدي و واگذاري آن به موسي فرزند امين بود، فرصت كمتري براي اذيت و آزار علويان و خصوصا امام رضا عليه السلام يافت و ما مي توانيم اين سال ها (193 - 198) را ايام فعاليت نسبي امام و فرصت مناسبي براي فعاليت هاي فرهنگي آن حضرت بدانيم.(5)

امام در عصر مأمون

با شروع خلافت مأمون فصلي تازه در زندگاني امام رضا عليه السلام آغاز مي شود؛ سال هايي كه با اندوه و ناملايمات بسيار براي آن امام همراه بود. مأمون به تشيّع اظهار علاقه مي كرد و گردانندگان دستگاه خلافتش هم غالبا ايرانياني بودند كه نسبت به آل علي و امامان شيعه علاقه و محبّتي خاص داشتند. لذا نمي توانست همچون پدران ظالم خود هارون و منصور امام را به زندان بيفكند و مورد شكنجه و آزار قرار دهد. از اين رو چاره تازه اي انديشيد و امام را به مرو آورد تا با طرح دوستي منافقانه با آن حضرت، افزون بر استفاده از موقعيّت علمي و اجتماعي ايشان، فعاليت هاي حضرت را زير نظر بگيرد و نيز با برپايي مناظره هاي علمي مختلف سعي داشت شخصيّت محبوب علمي و موقعيّت والاي اجتماعي حضرت را بي رنگ سازد كه در هر بار جز رسوايي طَرفي نبست.(6)

كلام رهبر معظم انقلاب

مقام معظم رهبري عشق راستين و علاقه قلبي خويش را درباره بارگاه ملكوتي امام رضا اين چنين توصيف كرده اند: «آستان قدس رضوي مطاف فرشتگان و كرّوبيان و قبله اهل دل و ملجأ مؤمنان صادق است. امروز به بركت طلوع خورشيد انقلاب اسلامي پايگاه بلند انديشه اسلام و پرچم معارف قرآن نيز هست».(7)

توسّل به امام

خداوندا، درود بي حدّ و سلام بي حصر خود را بر مولايم علي بن موسيالرضا فرست؛ كسي كه براي عدالت قيام كرد و مردم را به سوي تو مي خواند؛ همو كه داراي صفاتي نيكو بود و پيشواي نيكوان شد. پاك سيرتي كه حجّت و خليفه تو در ميان مردم بود. خدايا،به مدد محبّت و عشق به اين بزرگوار به تو تقرّب مي جويم. از دشمنانش بيزارم و دوست محبّان ايشانم. پس اي خدا، به سبب ايشان خير دنيا و آخرت را به ما روزي فرما و شرّ دنيا و آخرت و هراس رستاخيز را از ما دور گردان.

شوق پرواز

امروز از فراز گلدسته هاي طلايي ات به آسمان مي رسيم و بر ايوان مهربانت سفره هاي تضرع مي گسترانيم. دست هاي پر التماس، تو را مي خواند و تو چشم هاي مشتاق را مي شناسي و هنوز نگاه عاشقانت به وسعت تاريخ آمدنت؛ پر از طراوت مانده است دوباره يازده ذيقعده است وبه يمن ميلاد سبزت رواق چشم ما به اشك شوق مزين شده است امشب از حرم تو كه دري به بهشت خدا دارد، شوق پرواز دارم. امشب ديدار بوسه هاي پيشاني بر ضريح تو تماشايي است. و ببين شيفتگانت چگونه در رواق هاي نور شب را به صبح مي رسانند و پر شوق تو را مي خوانند كه تو تا ابد در قلب ها، پر تپش مي تپي.

ورود حضرت رضا عليه السلام به قم

وقتي كه حضرت رضابه دستور مأمون ناگزير به ترك مدينه شده، به سوي خراسان حركت كردند، از راه بصره به بغداد و از آن جا به سوي قم روانه شدند. اهالي قم استقبال باشكوهي ازايشان كردند. بسياري آن حضرت رابه منزل خود دعوت كردند، اما حضرت فرمودند:«شتر من هر جا توقف كرد همان جا مي روم» سرانجام شتر حضرت به در خانه مرد صالحي توقّف كرد كه شب در خواب ديده بود امام هشتم مهمان اوشده اند اكنون آن خانه به نام مدرسه «رضويّه» در خيابان آذر قم معروف است.(8)

جدايي چرا؟

يكي از ياران حضرت مي گويد: باحضرت در سفر خراسان همراه بودم. يك روز آن حضرت را به رسم مهماني بر طعامي فرا خواندند. او تمام خدمت كاران خود را ازسياه و سفيد گرد آن سفره گسترده جمع كرد. به امام نزديك شدم و گفتم: فدايت شوم بهتر بود سفره آنها را جدا مي فرموديد. در پاسخم فرمودند: «اين سخن را مگو. همانا خداي تبارك و تعالي كه خداي همه ماست يكي است. همه از يك مادريم و آدم ابوالبشر پدر مشترك همه ماست و كيفر و پاداش هم به اعمال تعلّق خواهد گرفت. بنابراين جدايي چرا؟»(9)

دانش بي كران

دانشمندان معاصر با حضرت رضا عليه السلام بر فراواني دانش و بينش وي و نيرومندي اش در استدلال و برتري جنابش در گفت و گوها و مناظرات علمي گواهي داده اند؛ تا جايي كه محمدبن عيسي يقطيني اظهار داشت: «وقتي مردم، در مسئله امامت امام رضا عليه السلام اختلاف پيدا كردند من كه مسئول جمع آوري پرسش هاي مردم و پاسخ هاي آن حضرت بودم، پانزده هزار مسئله گرد آوردم كه از حضرت سؤال شده بود و وي به تك تك آنها پاسخ فرموده بودند».(10)

ترسيم بهشت زميني

در دين مقدس اسلام بر حفظ حقوق برادران ديني و تكريم شخصيّت و مقام آنان سفارش بسيار شده است. ائمه ما در توصيه هاي اخلاقي خويش بر اين مسئله تأكيد كرده اند؛ از جمله امام رضا عليه السلام در اين باره مي فرمايند: «از حقوقي كه هر مؤمن نسبت به برادر ديني خود دارد اين است كه از صميم قلب او را دوست بدارد و از نظر مالي به او كمك و مواسات نمايد و اگر كسي به او ظلم كرد او راياري كند... شخص با ايمان هرگز به برادر ديني خود ستم نمي كند، او را فريب نمي دهد، به او خيانت نمي كند، غيبت او را روا نمي دارد، به او دروغ نمي گويد. كسي كه به برادر ديني خود لباسي هديه دهد خداوند از لباس هاي بهشتي به او خواهد داد و كسي كه براي رضاي خدا به آنها قرض بدهد در پيشگاه خدا ثواب صدقه خواهد داشت. هركسي اندوه برادر ديني خود را برطرف سازد خداوند غمي از غم هاي آخرتش را خواهد زدود».(11)

كرامات حضرت

شيخ طبرسي مي گويد: «آنچه مردم پس از شهادت وي تا زمان ما از بركت مشهد مقدس آن حضرت و علامات و عجائبي كه مشاهده كرده اند و موافق و مخالف بدان تصديق نمودند از حد شمارش خارج است. در اين مشهد مقدس كور مادر زاد و ديگر مريضان شفا يافتند و دعاها مستجاب و جاجت ها برآورده شده كه بسياري از اينها را خود مشاهده كرديم و نسبت به آن علم يقيني كه شك در آن راه نيابد پيدا نموديم». شيخ حر عاملي هم مي گويد: «من هم مثل شيخ طبرسي بسياري از اين معجزه ها را مشاهده كردم و يقين براي من حاصل شد، همان گونه كه براي او يقين حاصل شده بود و در مدت مجاورت من در مشهد مقدس كه 26 سال مي شود دراين خصوص چيزهايي شنيدم كه از شمارش گذشته و در خاطر ندارم».(12)

بوسيدن ضريح

قرآن مجيد ساختن مسجد و بناي بارگاه را بر مزار مردان خدا جائز دانسته است و شاهد آن ساختن مسجد بر سر قبر اصحاب كهف است و نيز در قرآن مي خوانيم كه حضرت يعقوب پيراهن يوسف رابه چشم نابيناي خود ماليد و ديدگانش شفا يافت. گرچه پيراهن چيزي جز پارچه نيست اما چون مدتي ملازم و همنشين بدن مطهر يوسف عليه السلام بود. داراي اين اثر شفا بخش شده بود.

چون كه گل رفت و گلستان شد خراب بوي گل را از كه جوييم از گلاب

پيامبراكرم هنگامي كه در سرزمين منا سر مبارك خود را به قصد تقصير پس از فريضه حج مي تراشيدند اصحاب، موي حضرت را براي تبرّك مي بردند. پس بوسيدن ضريح ائمه فقط و فقط از سر احترام نهادن به حجت خدا و امام معصوم است. همان گونه كه مسلمانان جلد قرآن كريم را، چون كلام خدا روي آن نوشته شده واز مجاورت قرآن و كلماتش قداستي خاص پيدا كرده است مي بوسند. اينك، عاشقان و دوستان اهل بيت عليهم السلام وقتي به زيارت مولايشان امام رضا مي روند گرد ضريح حضرتش پروانه وار مي چرخند و از آن بوسه ها برمي دارند و دست تبرّك بدان مي كشند(13)

مقام امام در كلام امام رضا عليه السلام

آنچه سبب محبت و عشق و اطاعت مي شود معرفت و شناخت مقام محبوب و معشوق است. به همين دليل است كه گفته اند:

گر معرفت دهندت بفروش كيميا را گر كيميا دهندت بي معرفت گدايي

آنچه شيفتگان ائمه را حيران خود كرده آشنايي با مقام والا و ملكوتي آنهاست و اين كه درس معرفت و امام شناسي را از امام رضا عليه السلام آموخته اند كه فرمودند: «امامت منزلتش والاتر، شأنش بزرگ تر، مقامش عالي تر، مرتبه اش بلندتر و ژرفايش عميق تر از آن است كه عقل ها به آن برسد و انديشه ها آن را دريابند. امام همانند خورشيد فروزاني است كه خود در كرانه افق و دور از دست رس و چشم انداز است. و نورش سراسر هستي را فرا گرفته است. امام همان ماه تابان چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره رهنما در ظلمت شب ها براي رهگذر شهرها و كويرها و گرداب بر تلاطم درياهاست».(14)

جلسات مناظره

مأمون با دعوت از صاحب نظران و دانشمندان مذاهب و فرقه هاي مختلف، جلسات مناظره تشكيل داد تا شايد بتواند چهره مقدس امام عليه السلام را خدشه دار كرده، باعث كاهش محبوبيّت حضرت در جامعه شود. امام عليه السلام با هر يك از دانشمندان، با زبان خود و از كتاب خود آنان، بر بطلان نظريه آنها و حقانيّت اسلام و صداقت حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله وسلم استدلال نمود. تا آنان كه همگان در برابر حضرت سر تعظيم فرو آورده، بر بطلان نظريه خويش و صحّت سخنان امام رضا عليه السلام اعتراف نمودند و بعضي همانند عمران صائبي كه مشرك و در علم كلام و فنّ خطابه متبحّر و متخصّص بود به حقانيّت اسلام اعتراف مي كردند و در همان مجلس اسلام مي آوردند.(15)

حاجت روا

در كتاب عيون اخبار الرضا آمده است: مردي از اهالي بلخ همراه غلام خود به زيارت مرقد شريف حضرت رضا به مشهد آمدند. هر دو مشغول نماز شدند و بعد از نماز به سجده رفتند و سجده را طول دادند. مرد بلخي قبل از غلامش سر از سجده برداشت و غلام خود رابه حضور طلبيد غلام بي درنگ سر از سجده برداشت و به حضور او آمد. مرد بلخي گفت: آزادت كردم و فلان كنيز را آزاد كردم و به ازدواج تو در آوردم و خودم ضامن مهريه اش شدم و فلان مزرعه را وقف شما و فرزندانتان نمودم و اين امام رضا رابر اين موضوع گواه مي گيرم. غلام با شنيدن اين سخنان به شدّت گريه كردو گفت: سوگند به خدا و اين امام والا مقام من در سجده همين امر را از امام و آقايم خواستم و اينك حاجت روا شدم.(16)

مهربانْ ميزبانان ايراني

به ايران كه رسيديد شور و شوق مردم رابه يُمن آمدنت ديديد. مردم همه كوچه هاي دلشان را به نور مهر و محبتت چراغاني كرده بودند. بوي عطر و صفا از خانه هاي بي غش دلشان همه جا را عطرآگين كرده بود. آري، بااشك شوق مسير ورودت را آب زده بودند و بيرق هاي «دسته گل محمدي به شهر ما خوش آمديد» رابه در و ديوار نصب كرده بودند تا آن كه نگار خود راكه بوي گل محمدي مي داد در آغوش بگيرند. با رسيدنت به محل انتظار رائحه و بوي دل انگيز صلوات بود كه به مشام ملك و ملكوت مي رسيد و توي عزيز و دوست داشتني قدم بر چشمان ميزبانان ايراني ات گذاستي قدمي كه تا ابد كوفيان بي وفا را شرمنده مهمانان دعوت شده خود كرد.

رواق منظر چشم من آشيان توست كرم نما و فرود آ كه خانه خانه توست.

تواضع امام

شخصي به قصد ديدار امام رضا عليه السلام مسير طولاني اي را طي كرد. صبح زود به مقصد رسيد. با خود گفت: به حمام بروم و غبار سفر از تن بشويم و پاك و مطهر به زيارت امام بروم. لحظاتي در آن جا درنگ كرد. شخصي آن جا بود. از او خواست كه در شستن بدن به او كمك كند. بعضي از مردم كه وارد حمام مي شدند احترام عجيبي به او مي نهادند و اظهار ارادت و ادب مي نمودند. مرد مسافر اندك اندك امام را شناخت به سرعت كنار كشيد و به شدت شرمنده شد و عذر خواهي كرد. اما امام رضا به او دلداري دادند و همچنان مشغول كار خود شدند و فرمودند: «شما اين همه راه را با پاي پياده براي زيارت ما آمدي من هم اين جا منتظرت بودم!»(17)

آگاهي امام ازاحوال ما

وقتي در آينه روايات مي نگريم رابطه ائمه اطهار عليه السلام با پيروانش را بسيار صميمي و عاشقانه مي يابيم. آن بزگواران هميشه نظرلطف و محبّت به پيروان خود دارند. امام رضا عليه السلام اين پيوند الهي را چنين بيان مي فرمايد: «امام مهربان دوست، امين و دل سوز امت است و همانند مادري است كه عاشقانه به خردسال خود عشق مي ورزد».(18)

بوي خوش استغفار

حضرت رضا عليه السلام از پدران خود از حضرت علي عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «خود را به بوي خوش استغفار و توبه معطر كنيد تا بوي بد گناه شما را رسوا نكند».(19)

روي خوش

در فرهنگ شكوهمند اسلام بر اخلاق نيكو و برخورد شايسته با مردمان سفارش شده است. امام رضا در اين باره مي فرمايند: «آنهائي كه نمي توانند مردم را با دارايي خود راضي كنند، پس بكوشد تا با روي خوش و خوي نيكو آنان را خشنود سازند».(20)

در امان بودن از پشيماني

راز دور ماندن از پشيماني را در جمله اي حكيمانه اين چنين مي فرمايند: «تدبير و انديشه قبل از انجام كار شما را از پشيماني حفظ مي كند».(21)

توكّل

حضرت رضا عليه السلام در مورد بي نيازترين مردم مي فرمايند: «كسي كه بخواهد بي نيازترين مردم باشد بايد به آنچه نزد خداوند است اطمينان داشته باشد».(22)

طول عمر و افزايش روزي

امام علي بن موسي الرضا عليه السلام در اهميّت صله رحم مي فرمايند: «كسي كه بخواهد عمرش طولاني و روزي اش افزون شود، صله رحم كند».(23)

پي نوشت:

1. علامه مجلسي، زندگي چهارده معصوم، صص 928 - 929 (اقتباس).

2. ر.ك: علامه مجلسي، پيشين، ص927.

3. مهدي پيشوايي. سيره پيشوايان، قم، مؤسسه تحقيقاتي و تعليماتي امام صادق عليه السلام، 1378 ه ش، ص468.

4. ر.ك: سيره پيشوايان، ص468 (با كمي تغيير).

5. همان، ص472.

6. ر.ك: سيره پيشوايان، ص476 (با كمي تغيير).

7. محسن قرائتي، در رواق نور، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، ص5.

8. محمد محمدي استهارودي. داستان دوستان، قم، انتشارات دفتر تبليغات، 1373، ج4، ص207.

9. محسن قرائتي، در رواق نور، ص25 (با كمي تغيير).

10. سرچشمه هاي نور امام رضا عليه السلام، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي 1368، ص92.

11. بحارالانوار، ج74، ص333.

12. حاج شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، ص508 انتشارات اسوه (وابسته به سازمان حج و اوقاف و امور خيريه)، با كمي تغيير.

13. در رواق نور، صص16 - 19 (با كمي تغيير).

14. سيد محمود حسيني قزويني، در حريم طوس، قم، انتشارات حاذق، 1416، ص234.

15. در حريم طوس، ص206.

16. داستان دوستان، ج3، ص249.

17. در رواق نور، ص27 (با كمي تغيير).

18. حسيني قزويني سيد محمد، در حريم طوس، ص247 (با كمي تغيير).

19. حاج شيخ حسن كافي، امام رضا عليه السلام اسوه صراط مستقيم، شركت انتشارات ميقات، ص383.

20. حسين حائري، هشتاد و هشت كلام امام حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام، چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، ص43.

21. همان، ص64.

22. همان، ص30.

23. حسين حائري، هشتاد و هشت كلام امام حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام، چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، ص32.

24. محمد مطهر، گلواژه، قم، نشر الهادي، بهمن 69، ج2، ص201.

25. احمد احمدي بيرجندي و سيد علي تقوي زاده مدايح رضوي در شعر فارسي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، ص255.

26. همان، ص250.

27. احمد احمدي بيرجندي و سيد علي تقوي زاده مدايح رضوي در شعر فارسي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، ص227.

28. همان، ص226.

هفته عفاف و حجاب

تيرماه؛ روز حجاب و عفاف

پايبندي بانوان به حجاب، آنان را در رسيدن به مدارج عالي معنوي كمك مي كند و از سقوط به پرتگاه هايي كه در سر راه آنان قرار دارد مانع مي شود.

نامگذاري روز حجاب و عفاف

بيست و يكم تيرماه سالروز قيام مردم مشهد عليه كشف حجاب به عنوان روز عفاف و حجاب نامگذاري شده است. روزي كه دژخيمان رضاخان مردم معترض به كشف حجاب را درمسجد گوهرشاد به خاك و خون كشيد.

 

توطئه‌ي كشف حجاب

يكي از پليدترين توطئه‌هاي دشمنان اسلام در تاريخ معاصر، توطئه‌ي كشف حجاب است. رضا‌خان- كه با طرح كودتاي سوم اسفند 1299 و با حمايت و هدايت انگليسي‌ها بر سر كار آمد- درصدد اجراي تز اسلام‌زدائي و جايگزيني ارزش‌هاي ليبراليستي در جامعه بود. از مهم‌ترين جلوه‌هاي اين طرح، پديده‌‌ي كشف حجاب بود. براي آماده ساختن زمينه‌ي كشف حجاب، مجلس، در ششم دي‌‌ماه 1307 قانون متحدالشكل نمودن البسه را تصويب كرد كه بر اساس آن، پوشيدن كت و شلوار و كراوات و كلاه فرنگي، براي مردان الزامي شد.

 

تلاش‌هاي رضا‌خان، باعث شد تا عده‌اي از زنان غرب‌زده، به‌ويژه زنان درباري و دولتمردان، به صورت بي‌حجاب يا بدحجاب، در مجامع و معابر عمومي ظاهر شوند و مردم نيز تحت تأثير اختناق و ظلم رضاخاني، حساسيت لازم را از خود نشان ندادند.

 

در سال 1313 رضا‌خان عازم تركيه شد و با مشاهد‌ي تغييراتي كه رژيم لائيك تركيه به رهبري مصطفي‌‌كمال‌آتاتورك در جهت غربي كردن جامعه‌ي مسلمان تركيه اجرا كرده بود، تحت تأثير قرار گرفت و شديدتر از گذشته، در راستاي اسلام‌زدائي و به‌ويژه حجاب‌زدائي گام برداشت. در بهمن 1313، در افتتاح دانشگاه تهران، به دختران دستور دادند كه بدون حجاب به تحصيل مشغول شوند.

 

به بهانه تمدن
رضاشاه در 11 آذر 1314 به محمود جم كه در پي استعفاي فروغي از سمت نخست وزيري جايگزين وي شده بود گفت: «اين چادر چاقچورها را چطور مي شود از بين برد؟ نزديك دو سال است كه اين موضوع، سخت مرا به خود مشغول داشته است؛ خصوصاً از وقتي كه به تركيه رفتم و زن هاي آنها را ديدم، ديگر از هرچه زن چادري است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقي و پيشرفت مردم است...».


وزير گفت: اگر شخص اعلي حضرت همايوني پيش قدم شوند، مردم همه تأسي خواهند كرد؛ كه از قديم گفته اند: «الناس علي دين ملوكهم»، شاه پس از شنيدن سخنان او چند لحظه تأمل كرد و در حالي كه به نظر مي رسيد قبلاً در اين زمينه هماهنگي شده است، پاسخ داد: بسيار خُب! ديگران كه اقدام نمي كنند، منِ پيرمرد حاضرم جلو بيفتم و سرمشق شوم!

 

گوهرشاد در خون
رضاشاه در آغاز اجراي برنامه هاي ضداسلامي خود، دستور داد درشكه چي هاي مشهد و رفتگران تهران كلاه شاپو (كلاه تمام لبه فرنگي) بر سر گذارند. اجراي اين برنامه از ابتدا خرداد 1314، علاوه بر شايعات مربوط به كشف حجاب، در مشهد تلاطمي ايجاد كرد. سرانجام آيت الله قمي پس از مشورت با تعدادي از رجال و روحانيان، براي جلوگيري از كشف حجاب و استفاده از كلاه شاپو، در 9 تير 1314 به تهران سفر كرد.

 

محاصره محل اقامت ايشان در شهر ري از سوي حكومت، يكي از عوامل اصلي خشم و خروش مردم مشهد گرديد و به كشتار بيرحمانه در مسجد گوهرشاد در 21 تيرماه انجاميد. آيت الله قمي مدتي پس از اين كشتار، به عتبات عاليات تبعيد شد و مأموران شهرباني درصدد دستگيري دوستداران ايشان از جمله شيخ محمدتقي بهلول برآمدند. شيخ محمدتقي بهلول براي پيگيري اوضاع و جويا شدن از احوال شيخ قمي به مشهد رفته بود كه مأموران شهرباني، در پي مداخله زائران و خدام براي فراري دادن وي، او را در صحن كهنه زنداني كردند. ولي مردم در صحن جمع شدند و با حمله به مأموران، ايشان را آزاد كردند.

 

بهلول به مسجد گوهرشاد رفت و در آنجا به مبارزه خود ادامه داد. با اينكه شهرباني چندين بار وارد عمل شد و حكم متفرق شدن مردم را داد، نتيجه اي نگرفت تا اينكه به درخواست استاندار، فرمانده لكشر، مأموريت را به هنگ پياده داد و آنها اطراف مسجد و حرم را محاصره كردند و تعداد زيادي از زوار (دو هزار نفر) را به قتل رساندند.

 

به جرم عفاف
در دوران كشف حجاب، بسياري از بانوان كه نمي خواستند بدون حجاب خارج شوند، در خانه ها ماندند و عده اي فقط شب ها رفت و آمد مي كردند و در برخي خانه ها به ناچار حمام ساخته شد. كساني هم كه امكانات بيشتري داشتند، فرار را بر قرار ترجيح دادند و ترك ديار كردند.

 

فوايد حجاب, روز حجاب و عفاف, 21 تير روز عفاف و حجاب

حجاب باعث حفظ بنيان خانواده بوده و نبودش باعث فحشا و تزلل خانواده است

 

حجاب و عفت
دو واژه‌ي «حجاب» و «عفت» در اصل معناي منع و امتناع مشترك‎اند. تفاوتي كه بين منع و بازداري حجاب و عفت است، تفاوت بين ظاهر و باطن است؛ يعني منع و بازداري در حجاب مربوط به ظاهر است، ولي منع و بازداري در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت يك حالت دروني است، ولي با توجه به اين كه تأثير ظاهر بر باطن و تأثير باطن بر ظاهر، يكي از ويژگي‌هاي عمومي انسان است؛ بنابراين، بين حجاب و پوشش ظاهري و عفت و بازداري باطني انسان، تأثير و تأثّر متقابل است.

 

بدين ترتيب كه هرچه حجاب و پوشش ظاهري بيش‌تر و بهتر باشد، اين نوع حجاب در تقويت و پرورش روحيه‌ي باطني و دروني عفت، تأثير بيش‌تري دارد؛ و بالعكس هر چه عفت دروني و باطني بيش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهري بيش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم مي‎گردد.

 

آثار و اهميت حجاب
موفقيتهاي معنوي: حجاب بالهاي فرشته هاي زمين است ، زن پوشيده از بين خود و خداي خود ، خداوند را برگزيده است و از بين احكام دين و خواسته هاي نفس به احكام دين رو كرده است.

 

مصونيت وآرامش زن : زني كه ديده نشود مورد طمع قرار نمي گيرد امنيت و آرامش خاطر از آثار بارز حجاب اسلامي است انسان در پناه محافظ، احساس آرامش بيشتري دارد پوشش ديني نيز نگهبان زن از نگاههاي آلوده و آسيبهاي احتمالي است كه به زن مصونيت و آرامش مي بخشد و هر چه اين پوشش كاملتر گردد درصد امنيت وحفاظت آن بالاتر مي رود.


سلامت و زيبايي : حجاب اسلامي تجلي زيبايهاي معنوي زن است بدون شك حجاب ديني ، زن را از آفات و بيماريهاي بسياري بيمه مي كند ومي تواند طراوت وجمال او را پايدار سازد. زحمت حجاب حق بيمه اي است كه زن براي حفظ آرامش و سلامت آرامش خود مي پردازد زيرا حجاب پرده اي است كه از ورود تيرهاي نگاه  سخنان بيهوده ومشكلات ديگر به درون محيط امن او جلوگيري مي كند زن بي حجاب آسيب پذير است وقتي كه زن از حجاب ديني خود خارج ميگردد آفات فراواني سلامت اورا  از بين مي برد . حجاب زن را پاينده تر ، سالمتر وپاكيزه تر نگاه مي دارد.

 

كاهش مفاسد : پوشيدگي زنان و رفتار متين جوانان در اجتماع همواره سدي محكم در برابر وسوسه هاي شيطاني بوده است. مقايسه آمار جنايات جنسي در جامعه نشان مي دهد كه زناني كه داراي پوشيدگي و محجب هستند نقش مهمي در كاهش مفاسد اجتماعي دارند زيرا بسياري از جنايات جنسي، با عفت و پاكدامني جوانان و حجاب زنان از بين مي رود. وقتي كه عفت در نگاه و رفتار و كردار وجود داشته باشد تحريكات جنسي هيجانات و عشقهاي كاذب كه بسياري از جوانان را گرفتار كرده است نيز از ميان مي رود وسلامت اخلاقي نيز برجامعه حاكم مي شود.

 

حفظ بنيان خانواده :حجاب باعث حفظ بنيان خانواده بوده و نبودش باعث فحشا و تزلل خانواده است. يكي از دلايل كاهش تمايل جوانان به تشكيل خانواده به دليل  زياد شدن زنان بي حجاب و بي بند و بار و آرايش كرده و عشوه گر است؛ چرا كه زنان رنگارنگ و آرايش كرده در همه جا حاضر بوده و مردان با ديدن و ارضاء شدنشان كمتر به تشكيل خانواده فكر كرده و تصور مي كنند با ازدواج خود را محدود خواهند كرد.

 

زنان با حجاب خود هم در تحكيم خانواده شخصي خود نقش دارند و هم در تحكيم خانواده ديگران. اما نقش آن ها در تحكيم خانواده خود، به اين لحاظ است كه اعتماد شوهر را به پاكي خود جلب مي كنند. اما نقش آنها در تحكيم خانواده ديگران، مردان ديگر از تمتعات خارج از خانواده محروم مي باشند لذا به همسران خود بيشتر توجه مي كنند.

 

از سوي ديگر رعايت پوشش اسلامي از سوي زنان در برابر مردان يكي از مولفه هاي سامان دهنده روابط سالم زن و مرد در اجتماع است و زنان را از صورت كساني كه خواسته يا نا خواسته رقيباني در برابر همسر مردان قرار مي گيرند و مردان را به خود و زيبايي هاي خود مي خوانند ، خارج مي كند و جاذبه هاي همسران را براي يكديگر و درون خانواده نگه مي دارد و باعث پديد آمدن جاذبه هاي بيشتر همسران براي يكديگر مي شود و از اين راه به استواري بنيان خانواده كمك مي كند.

 

گردآوري : بخش فرهنگ و هنر بيتوته

امام جعفر صادق

خلاصه اي از مشخصات صادق آل محمد

اسم : جعفر
لقبها : صادق- مصدق - محقق - كاشف الحقايق - فاضل - طاهر - قائم - منجي - صابر
كنيه : ابوعبدالله - ابواسماعيل - ابوموسي
نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( عليه السلام )
نام مادر : فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابي بكر
زمان تولد : هفدهم ربيع الاول سال 83 هجري
در روز جمعه يا دوشنبه ( بنا بر اختلاف ) در هنگام طلوع فجر مصادف با ميلاد حضرت رسول . بعضي ولادت ايشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ايشان را نيز برخي سال 80 هجري ذكر كرده اند .
محل تولد : مدينه منوره
عمر شريفش : 65 سال
مدت امامت : 34 سال
زمان رحلت ( شهادت ) : 25 شوال سال 148 هجري درباره زمان شهادت نيز گروهي ماه شوال و دسته اي ديگر 25 رجب را بيان كردند .
قاتل : منصور دوانيقي بوسيله زهر
محل دفن : قبرستان بقيع
زنان معروف حضرت : حميده دختر صاعد مغربي ، فاطمه دختر حسين بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب( عليهم السلام )
فرزندان پسر : موسي ( عليه السلام ) - اسماعيل - عبدالله - افطح - اسحاق - محمد - عباس - علي
فرزندان دختر : ام فروه - فاطمه - اسما كه اسماعيل ، عبدالله وام فروه مادرشان فاطمه دختر حسين بن علي بن حسين ( عليهما السلام )( نوه امام سجاد ) است . وامام موسي كاظم (عليه السلام) ، اسحاق و محمد كه مادرشان حميده خاتون مي باشد . وعباس ، علي ، اسماء و فاطمه كه هر يك از مادري به دنيا آمده اند .
نقش روي انگشتر حضرت : ما شاء الله لا قوة إلا بالله ، أستغفرالله .
اصحاب معروف امام صادق (عليه السلام) : ابان بن تغلب - اسحاق بن عمار- بريد - صفوان بن مهران - ابوحمزه ثمالي – حرير بن عبدالله سجستاني زراره بن اعين شيباني - عبدالله بن ابي يعفور-عمران بن عبدالله اشعري قمي .
روز زيارت ايشان : روزهاي سه شنبه مي باشد .
رخسار حضرت : بيشتر شمايل آن حضرت مثل پدرشان امام باقر (عليه السلام) بود . جز آنكه كمي لاغرتر و بلند تر بودند .
مردي ميانه بالا ، سفيد روي ، پيچيده موي و پيوسته صورتشان چون آفتاب مي درخشيد . در جواني موهاي سرشان سياه و در پيري سفيدي موي سرشان بر وقار و هيبتشان افزوده بود . بيني اش كشيده و وسط آن اندكي برآمده بود وبر گونه راستش خال سياه رنگي داشت .
ريش مبارك آن جناب نه زياد پرپشت و نه زياد كم پشت بود . دندانهايش درشت و سفيد بود وميان دو دندان
پيشين آن گرامي فاصله وجود داشت . بسيار لبخند مي زد و چون نام پيامبر برده مي شد رنگ از رخسارش تغيير مي كرد .

مختصري از زندگانى‌ حضرت امام صادق (ع)

1. امام‌ صادق‌ ( ع‌ )

حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السلام‌ رئيس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( شيعه‌ ) در روز 17ربيع‌ الاول‌ سال‌ 83 هجرى‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود .

پدرش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و مادرش‌ "ام‌ فروه‌" دختر قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ ابى‌ بكر مى‌باشد.

كنيه‌ آن‌ حضرت‌ : "ابو عبدالله‌" و لقبش‌ "صادق‌" است‌ . حضرت‌ صادق‌ تا سن‌ 12 سالگى‌ معاصر جد گراميش‌ حضرت‌ سجاد بود و مسلما تربيت اوليه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام‌ ( ع‌ ) از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌چينى‌ كرده‌ است‌ .

پس‌ از رحلت‌ امام‌ چهارم‌ مدت‌ 19 سال‌ نيز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) زندگى‌ كرد و با اين‌ ترتيب‌ 31 سال‌ از دوران‌ عمر خود را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوار خود كه‌ هر يك‌ از آنان‌ در زمان‌ خويش‌ حجت‌ خدا بودند ، و از مبدأ فيض‌ كسب‌ نور مى‌نمودند گذرانيد .

بنابراين‌ صرف‌ نظر از جنبه‌ الهى‌ و افاضات‌ رحمانى‌ كه‌ هر امامى‌ آن‌ را دار مى‌باشد ، بهره‌مندى‌ از محضر پدر و جد بزرگوارش‌ موجب‌ شد كه‌ آن‌ حضرت‌ با استعداد ذاتى‌ و شم‌ علمى‌ و ذكاوت‌ بسيار ، به‌ حد كمال‌ علم‌ و ادب‌ رسيد و در عصر خود بزرگترين‌ قهرمان‌ علم‌ و دانش‌ گرديد .

پس‌ از درگذشت‌ پدر بزرگوارش‌ 34 سال‌ نيز دوره‌ امامت‌ او بود كه‌ در اين‌ مدت‌ "مكتب‌ جعفرى‌" را پايه‌ريزى‌ فرمود و موجب‌ بازسازى‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ شريعت‌ محمدى‌ ( ص‌ ) گرديد .

زندگى‌ پر بار امام‌ جعفر صادق‌ ( ع‌ ) مصادف‌ بود با خلافت‌ پنج‌ نفر از بنى‌ اميه‌ ( هشام‌ بن‌ عبدالملك‌ - وليد بن‌ يزيد - يزيد بن‌ وليد - ابراهيم‌ بن‌ وليد - مروان‌ حمار ) كه‌ هر يك‌ به‌ نحوى‌ موجب‌ تألم‌ و تأثر و كدورت‌ روح‌ بلند امام‌ معصوم‌ ( ع‌ ) را فراهم‌ مى‌كرده‌اند ، و دو نفر از خلفاى‌ عباسى‌ ( سفاح‌ و منصور ) نيز در زمان‌ امام‌ ( ع‌ ) مسند خلافت‌ را تصاحب‌ كردند و نشان‌ دادند كه‌ در بيداد و ستم‌ بر امويان‌ پيشى‌ گرفته‌اند ، چنانكه‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در 10 سال‌ آخر عمر شريفش‌ در ناامنى‌ و ناراحتى‌ بيشترى‌ بسر مى‌برد .



2. عصر امام‌ صادق‌ ( ع‌ )


عصر امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) يكى‌ از طوفانى‌ترين‌ ادوار تاريخ‌ اسلام‌ است‌ كه‌ از يك‌ سواغتشاشها و انقلابهاى‌ پياپى‌ گروههاى‌ مختلف‌ ، بويژه‌ از طرف‌ خونخواهان‌ امام‌ حسين‌ ( ع‌ ) رخ‌ مى‌داد ، كه‌ انقلاب‌ "ابو سلمه‌" در كوفه‌ و "ابو مسلم‌" در خراسان‌ و ايران‌ از مهمترين‌ آنها بوده‌ است‌ . و همين‌ انقلاب‌ سرانجام‌ حكومت‌ شوم‌ بنى‌ اميه‌ را برانداخت‌ و مردم‌ را از يوغ‌ ستم‌ و بيدادشان‌ رها ساخت‌ . ليكن‌ سرانجام‌ بنى‌ عباس‌ با تردستى‌ و توطئه‌ ، بناحق‌ از انقلاب‌ بهره‌ گرفته‌ و حكومت‌ و خلافت‌ را تصاحب‌ كردند . دوره‌ انتقال‌ حكومت‌ هزار ماهه‌ بنى‌ اميه‌ به‌ بنى‌ عباس‌ طوفانى‌ترين‌ و پر هرج‌ و مرج‌ ترين‌ دورانى‌ بود كه‌ زندگى‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) را فراگرفته‌ بود .

و از ديگر سو عصر آن‌ حضرت‌ ، عصر برخورد مكتبها و ايدئولوژيها و عصر تضاد افكار فلسفى‌ و كلامى‌ مختلف‌ بود ، كه‌ از برخورد ملتهاى‌ اسلام‌ با مردم‌ كشورهاى‌ فتح‌ شده‌ و نيز روابط مراكز اسلامى‌ با دنياى‌ خارج‌ ، به‌ وجود آمده‌ و در مسلمانان‌ نيز شور و هيجانى‌ براى‌ فهميدن‌ و پژوهش‌ پديد آورده‌ بود .

عصرى‌ كه‌ كوچكترين‌ كم‌ كارى‌ يا عدم‌ بيدارى‌ و تحرك‌ پاسدار راستين‌ اسلام‌ ، يعنى‌ امام‌ ( ع‌ ) ، موجب‌ نابودى‌ دين‌ و پوسيدگى‌ تعليمات‌ حيات‌بخش‌ اسلام‌ ، هم‌ از درون‌ و هم‌ از بيرون‌ مى‌شد .

اينجا بود كه‌ امام‌ ( ع‌ ) دشوارى‌ فراوان‌ در پيش‌ و مسؤوليت‌ عظيم‌ بر دوش‌ داشت‌ . پيشواى‌ ششم‌ در گير و دار چنين‌ بحرانى‌ مى‌بايست‌ از يك‌ سو به‌ فكر نجات‌ افكار توده‌ مسلمان‌ از الحاد و بى‌دينى‌ و كفر و نيز مانع‌ انحراف‌ اصول‌ و معارف‌ اسلامى‌ از مسير راستين‌ باشد ، و از توجيهات‌ غلط و وارونه‌ دستورات‌ دين‌ به‌ وسيله‌ خلفاى‌ وقت‌ جلوگيرى‌ كند .

علاوه‌ بر اين‌ ، با نقشه‌اى‌ دقيق‌ و ماهرانه‌ ، شيعه‌ را از اضمحلال‌ و نابودى‌ برهاند ، شيعه‌اى‌ كه‌ در خفقان‌ و شكنجه‌ حكومت‌ پيشين‌ ، آخرين‌ رمقها را مى‌گذراند ، و آخرين‌ نفرات‌ خويش‌ را قربانى‌ مى‌داد ، و رجال‌ و مردان‌ با ارزش‌ شيعه‌ يا مخفى‌ بودند ، و يا در كر و فر و زرق‌ و برق‌ حكومت‌ غاصب‌ ستمگر ذوب‌ شده‌ بودند ، و جرأت‌ ابراز شخصيت‌ نداشتند ، حكومت‌ جديد هم‌ در كشتار و بى‌عدالتى‌ دست‌ كمى‌ از آنها نداشت‌ و وضع‌ به‌ حدى‌ خفقان‌آور و ناگوار و خطرناك‌ بود كه‌ همگى‌ ياران‌ امام‌ ( ع‌ ) را در معرض‌ خطر مرگ‌ قرار مى‌داد ، چنانكه‌ زبده‌هايشان‌ جزو ليست‌ سياه‌ مرگ‌ بودند .

"جابر جعفى‌" يكى‌ از ياران‌ ويژه‌ امام‌ است‌ كه‌ از طرف‌ آن‌ حضرت‌ براى‌ انجام‌ دادن‌ امرى‌ به‌ سوى‌ كوفه‌ مى‌رفت‌ . در بين‌ راه‌ قاصد تيز پاى‌ امام‌ به‌ او رسيد و گفت‌ : امام‌ ( ع‌ ) مى‌گويد : خودت‌ را به‌ ديوانگى‌ بزن‌ ، همين‌ دستور او را از مرگ‌ نجات‌ داد و حاكم‌ كوفه‌ كه‌ فرمان‌ محرمانه‌ ترور را از طرف‌ خليفه‌ داشت‌ از قتلش‌ به‌ خاطر ديوانگى‌ منصرف‌ شد .

جابر جعفى‌ كه‌ از اصحاب‌ سر امام‌ باقر ( ع‌ ) نيز مى‌باشد مى‌گويد : امام‌ باقر ( ع‌ ) هفتاد هزار بيت‌ حديث‌ به‌ من‌ آموخت‌ كه‌ به‌ كسى‌ نگفتم‌ و نخواهم‌ گفت‌ ...
او روزى‌ به‌ حضرت‌ عرض‌ كرد مطالبى‌ از اسرار به‌ من‌ گفته‌اى‌ كه‌ سينه‌ام‌ تاب‌ تحمل‌ آن‌ را ندارد و محرمى‌ ندارم‌ تا به‌ او بگويم‌ و نزديك‌ است‌ ديوانه‌ شوم‌ .
امام‌ فرمود : به‌ كوه‌ و صحرا برو و چاهى‌ بكن‌ و سر در دهانه‌ چاه‌ بگذار و در خلوت‌ چاه‌ بگو : حدثنى‌ محمد بن‌ على‌ بكذا وكذا ... ، ( يعنى‌ امام‌ باقر ( ع‌ ) به‌ من‌ فلان‌ مطلب‌ را گفت‌ ، يا روايت‌ كرد ) .

آرى‌ ، شيعه‌ مى‌رفت‌ كه‌ نابود شود ، يعنى‌ اسلام‌ راستين‌ به‌ رنگ‌ خلفا درآيد ، و به‌ صورت‌ اسلام‌ بنى‌ اميه‌اى‌ يا بنى‌ عباسى‌ خودنمايى‌ كند .
در چنين‌ شرايط دشوارى‌ ، امام‌ دامن‌ همت‌ به‌ كمر زد و به‌ احيا و بازسازى‌ معارف‌ اسلامى‌ پرداخت‌ و مكتب‌ علمى‌ عظيمى‌ به‌ وجود آورد كه‌ محصول‌ و بازده‌ آن‌ ، چهار هزار شاگرد متخصص‌ ( همانند هشام‌ ، محمد بن‌ مسلم‌ و ... ) در رشته‌هاى‌ گوناگون‌ علوم‌ بودند ، و اينان‌ در سراسر كشور پهناور اسلامى‌ آن‌ روز پخش‌ شدند .
هر يك‌ از اينان‌ از طرفى‌ خود ، بازگوكننده‌ منطق‌ امام‌ كه‌ همان‌ منطق‌ اسلام‌ است‌ و پاسدار ميراث‌ دينى‌ و علمى‌ و نگهدارنده‌ تشيع‌ راستين‌ بودند ، و از طرف‌ ديگر مدافع‌ و مانع‌ نفوذ افكار ضد اسلامى‌ و ويرانگر در ميان‌ مسلمانان‌ نيز بودند .

تأسيس‌ چنين‌ مكتب‌ فكرى‌ و اين‌ سان‌ نوسازى‌ و احياگرى‌ تعليمات‌ اسلامى‌ ، سبب‌ شد كه‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) به‌ عنوان‌ رئيس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( تشيع‌ ) مشهور گردد .
ليكن‌ طولى‌ نكشيد كه‌ بنى‌ عباس‌ پس‌ از تحكيم‌ پايه‌هاى‌ حكومت‌ و نفوذ خود ، همان‌ شيوه‌ ستم‌ و فشار بنى‌ اميه‌ را پيش‌ گرفتند و حتى‌ از آنان‌ هم‌ گوى‌ سبقت‌ را ربودند. .

امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) كه‌ همواره‌ مبارزى‌ نستوه‌ و خستگى‌ناپذير و انقلابيى‌ بنيادى‌ در ميدان‌ فكر و عمل‌ بوده‌ ، كارى‌ كه‌ امام‌ حسين‌ ( ع‌ ) به‌ صورت‌ قيام‌ خونين‌ انجام‌ داد ، وى‌ قيام‌ خود را در لباس‌ تدريس‌ و تأسيس‌ مكتب‌ و انسان‌ سازى‌ انجام‌ داد و جهادى‌ راستين‌ كرد .



3. جنبش‌ علمى‌


اختلافات‌ سياسى‌ بين‌ امويان‌ و عباسيان‌ و تقسيم‌ شدن‌ اسلام‌ به‌ فرقه‌هاى‌ مختلف‌و ظ‌هور عقايد مادى‌ و نفوذ فلسفه‌ يونان‌ در كشورهاى‌ اسلامى‌ ، موجب‌ پيدايش‌ يك‌ نهضت‌ علمى‌ گرديد . نهضتى‌ كه‌ پايه‌هاى‌ آن‌ بر حقايق‌ مسلم‌ استوار بود . چنين‌ نهضتى‌ لازم‌ بود ، تا هم‌ حقايق‌ دينى‌ را از ميان‌ خرافات‌ و موهومات‌ و احاديث‌ جعلى‌ بيرون‌ كشد و هم‌ در برابر زنديقها و ماديها با نيروى‌ منطق‌ و قدرت‌ استدلال‌ مقاومت‌ كند و آراى‌ سست‌ آنها را محكوم‌ سازد . گفتگوهاى‌ علمى‌ و مناظ‌رات‌ آن‌ حضرت‌ با افراد دهرى‌ و مادى‌ مانند "ابن‌ ابى‌ العوجاء" و "ابو شاكر ديصانى‌" و حتى‌ "ابن‌ مقفع‌" معروف‌ است‌ .
 
به‌ وجود آمدن‌ چنين‌ نهضت‌ علمى‌ در محيط آشفته‌ و تاريك‌ آن‌ عصر ، كار هر كسى‌ نبود ، فقط كسى‌ شايسته‌ اين‌ مقام‌ بزرگ‌ بود كه‌ مأموريت‌ الهى‌ داشته‌ باشد و از جانب‌ خداوند پشتيبانى‌ شود ، تا بتواند به‌ نيروى‌ الهام‌ و پاكى‌ نفس‌ و تقوا وجود خود را به‌ مبدأ غيب‌ ارتباط دهد ، حقايق‌ علمى‌ را از درياى‌ بيكران‌ علم‌ الهى‌ به‌ دست‌ آورد ، و در دسترس‌ استفاده‌ گوهرشناسان‌ حقيقت‌ قرار دهد .

تنها وجود گرامى‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مى‌توانست‌ چنين‌ مقامى‌ داشته‌ باشد ، تنها امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) بود كه‌ با كناره‌گيرى‌ از سياست‌ و جنجالهاى‌ سياسى‌ از آغاز امامت‌ در نشر معارف‌ اسلام‌ و گسترش‌ قوانين‌ و احاديث‌ راستين‌ دين‌ مبين‌ و تبليغ‌ احكام‌ و تعليم‌ و تربيت‌ مسلمانان‌ كمر همت‌ بر ميان‌ بست‌ .
زمان‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در حقيقت‌ عصر طلايى‌ دانش‌ و ترويج‌ احكام‌ و تربيت‌ شاگردانى‌ بود كه‌ هر يك‌ مشعل‌ نورانى‌ علم‌ را به‌ گوشه‌ و كنار بردند و در "خودشناسى‌" و "خداشناسى‌" مانند استاد بزرگ‌ و امام‌ بزرگوار خود در هدايت‌ مردم‌ كوشيدند .

در همين‌ دوران‌ درخشان‌ - در برابر فلسفه‌ يونان‌ - كلام‌ و حكمت‌ اسلامى‌ رشد كرد و فلاسفه‌ و حكماى‌ بزرگى‌ در اسلام‌ پرورش‌ يافتند . همزمان‌ با نهضت‌ علمى‌ و پيشرفت‌ دانش‌ بوسيله‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) در مدينه‌ ، منصور خليفه‌ عباسى‌ كه‌ از راه‌ كينه‌ و حسد ، به‌ فكر ايجاد مكتب‌ ديگرى‌ افتاد كه‌ هم‌ بتواند در برابر مكتب‌ جعفرى‌ استقلال‌ علمى‌ داشته‌ باشد و هم‌ مردم‌ را سرگرم‌ نمايد و از خوشه‌چينى‌ از محضر امام‌ ( ع‌ ) بازدارد .

بدين‌ جهت‌ منصور مدرسه‌اى‌ در محله‌ "كرخ‌" بغداد تأسيس‌ نمود . منصور در اين‌ مدرسه‌ از وجود ابو حنيفه‌ در مسائل‌ فقهى‌ استفاده‌ نمود و كتب‌ علمى‌ و فلسفى‌ را هم‌ دستور داد از هند و يونان‌ آوردند و ترجمه‌ نمودند ، و نيز مالك‌ را - كه‌ رئيس‌ فرقه‌ مالكى‌ است‌ - بر مسند فقه‌ نشاند ، ولى‌ اين‌ مكتبها نتوانستند وظ‌يفه‌ ارشاد خود را چنانكه‌ بايد انجام‌ دهند .

امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) مسائل‌ فقهى‌ و علمى‌ و كلامى‌ را كه‌ پراكنده‌ بود ، به‌ صورت‌ منظم‌ درآورد ، و در هر رشته‌ از علوم‌ و فنون‌ شاگردان‌ زيادى‌ تربيت‌ فرمود كه‌ باعث‌ گسترش‌ معارف‌ اسلامى‌ در جهان‌ گرديد . دانش‌گسترى‌ امام‌ ( ع‌ ) در رشته‌هاى‌ مختلف‌ فقه‌ ، فلسفه‌ و كلام‌ ، علوم‌ طبيعى‌ و ... آغاز شد . فقه‌ جعفرى‌ همان‌ فقه‌ محمدى‌ يا دستورهاى‌ دينى‌ است‌ كه‌ از سوى‌ خدا به‌ پيغمبر بزرگوارش‌ از طريق‌ قرآن‌ و وحى‌ رسيده‌ است‌ .

بر خلاف‌ ساير فرقه‌ها كه‌ بر مبناى‌ عقيده‌ و رأى‌ و نظر خود مطالبى‌ را كم‌ يا
زياد مى‌كردند ، فقه‌ جعفرى‌ توضيح‌ و بيان‌ همان‌ اصول‌ و فروعى‌ بود كه‌ در مكتب‌ اسلام‌ از آغاز مطرح‌ بوده‌ است‌ . ابو حنيفه‌ رئيس‌ فرقه‌ حنفى‌ درباره‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) گفت‌ : من‌ فقيه‌تر از جعفرالصادق‌ كسى‌ را نديده‌ام‌ و نمى‌شناسم‌ . فتواى‌ بزرگترين‌ فقيه‌ جهان‌ تسنن‌ شيخ‌ محمد شلتوت‌ رئيس‌ دانشگاه‌ الازهر مصر كه‌ با كمال‌ صراحت‌ عمل‌ به‌ فقه‌ جعفرى‌ را مانند مذاهب‌ ديگر اهل‌ سنت‌ جايز دانست‌ - در روزگار ما - خود اعترافى‌ است‌ بر استوارى‌ فقه‌ جعفرى‌ و حتى‌ برترى‌ آن‌ بر مذاهب‌ ديگر . و اينها نتيجه‌ كار و عمل‌ آن‌ روز امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ .

در رشته‌ فلسفه‌ و حكمت‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) هميشه‌ با اصحاب‌ و حتى‌ كسانى‌ كه‌ از دين‌ و اعتقاد به‌ خدا دور بودند مناظ‌راتى‌ داشته‌ است‌ . نمونه‌اى‌ از بيانات‌ امام‌ ( ع‌ ) كه‌ در اثبات‌ وجود خداوند حكيم‌ است‌ ، به‌ يكى‌ از شاگردان‌ واصحاب‌ خود به‌ نام‌ "مفضل‌ بن‌ عمر" فرمود كه‌ در كتابى‌ به‌ نام‌ "توحيد مفضل‌" هم‌ اكنون‌ در دست‌ است‌ . مناظ‌رات‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) با طبيب‌ هندى‌ كه‌ موضوع‌ كتاب‌ "اهليلجه‌" است‌ نيز نكات‌ حكمت‌آموز بسيارى‌ دارد كه‌ گوشه‌اى‌ از درياى‌ بيكران‌ علم‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ . براى‌ شناسايى‌ استاد معمولا دو راه‌ داريم‌ ، يكى‌ شناختن‌ آثار و كلمات‌ او ، دوم‌ شناختن‌ شاگردان‌ و تربيت‌شدگان‌ مكتبش‌ .

كلمات‌ و آثار و احاديث‌ زيادى‌ از حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ ما حتى‌ قطره‌اى‌ از دريا را نمى‌توانيم‌ به‌ دست‌ دهيم‌ مگر "نمى‌ از يمى‌" . اما شاگردان‌ آن‌ حضرت‌ هم‌ بيش‌ از چهار هزار بوده‌اند ، يكى‌ از آنها "جابر بن‌ حيان‌" است‌ . جابر از مردم‌ خراسان‌ بود . پدرش‌ در طوس‌ به‌ داروفروشى‌ مشغول‌ بود كه‌ به‌ وسيله‌ طرفداران‌ بنى‌ اميه‌ به‌ قتل‌ رسيد . جابر بن‌ حيان‌ پس‌ از قتل‌ پدرش‌ به‌ مدينه‌ آمد . ابتدا در نزد امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و سپس‌ در نزد امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) شاگردى‌ كرد . جابر يكى‌ از افراد عجيب‌ روزگار و از نوابغ‌ بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ است‌ .

در تمام‌ علوم‌ و فنون‌ مخصوصا در علم‌ شيمى‌ تأليفات‌ زيادى‌ دارد ، و در رساله‌هاى‌ خود همه‌ جا نقل‌ مى‌كند كه‌ ( جعفر بن‌ محمد ) به‌ من‌ چنين‌ گفت‌ يا تعليم‌ داد يا حديث‌ كرد . از اكتشافات‌ او اسيد ازتيك‌ ( تيزآب‌ ) و تيزاب‌ سلطانى‌ و الكل‌ است‌ .

وى‌ چند فلز و شبه‌ فلز را در زمان‌ خود كشف‌ كرد . در دوران‌ "رنسانس‌ اروپا" در حدود 30. رساله‌ از جابر به‌ زبان‌ آلمانى‌ چاپ‌ و ترجمه‌ شده‌ كه‌ در كتابخانه‌هاى‌ برلين‌ و پاريس‌ ضبط است‌ .

حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) بر اثر توطئه‌هاى‌ منصور عباسى‌ در سال‌ 148 هجرى‌ مسموم‌ و در قبرستان‌ بقيع‌ در مدينه‌ مدفون‌ شد . عمر شريفش‌ در اين‌ هنگام‌ 65 سال‌ بود . از جهت‌ اينكه‌ عمر بيشترى‌ نصيب‌ ايشان‌ شده‌ است‌ به‌ "شيخ‌ الائمه‌" موسوم‌ است‌ .
حضرت‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) هفت‌ پسر و سه‌ دختر داشت‌ .

پس‌ از حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مقام‌ امامت‌ بنا به‌ امر خدا به‌ امام‌ موسى‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) منتقل‌ گرديد .
ديگر از فرزندان‌ آن‌ حضرت‌ اسمعيل‌ است‌ كه‌ بزرگترين‌ فرزند امام‌ بوده‌ و پيش‌ از وفات‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) از دنيا رفته‌ است‌ . طايفه‌ اسماعيليه‌ به‌ امامت‌ وى‌ قائلند .


4. خلق‌ و خوى‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ )

حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مانند پدران‌ بزرگوار خود در كليه‌ صفات‌ نيكو و سجاياى‌ اخلاقى‌ سرآمد روزگار بود . حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) داراى‌ قلبى‌ روشن‌ به‌ نور الهى‌ و در احسان‌ و انفاق‌ به‌ نيازمندان‌ مانند اجداد خود بود . داراى‌ حكمت‌ و علم‌ وسيع‌ و نفوذ كلام‌ و قدرت‌ بيان‌ بود .

با كمال‌ تواضع‌ و در عين‌ حال‌ با نهايت‌ مناعت‌ طبع‌ كارهاى‌ خود را شخصا انجام‌ مى‌داد ، و در برابر آفتاب‌ سوزان‌ حجاز بيل‌ به‌ دست‌ گرفته‌ ، در مزرعه‌ خود كشاورزى‌ مى‌كرد و مى‌فرمود : اگر در اين‌ حال‌ پروردگار خود را ملاقات‌ كنم‌ خوشوقت‌ خواهم‌ بود ، زيرا به‌ كد يمين‌ و عرق‌ جبين‌ آذوقه‌ و معيشت‌ خود و خانواده‌ام‌ را تأمين‌ مى‌نمايم‌ .

ابن‌ خلكان‌ مى‌نويسد : امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) يكى‌ از ائمه‌ دوازده‌گانه‌ مذهب‌ اماميه‌ و از سادات‌ اهل‌ بيت‌ رسالت‌ است‌ . از اين‌ جهت‌ به‌ وى‌ صادق‌ مى‌گفتند كه‌ هر چه‌ مى‌گفت‌ راست‌ و درست‌ بود و فضيلت‌ او مشهورتر از آن‌ است‌ كه‌ گفته‌ شود . مالك‌ مى‌گويد : با حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) سفرى‌ به‌ حج‌ رفتم‌ ، چون‌ شترش‌ به‌ محل‌ احرام‌ رسيد ، امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) حالش‌ تغيير كرد ، نزديك‌ بود از مركب‌ بيفتد و هر چه‌ مى‌خواست‌ لبيك‌ بگويد ، صدا در گلويش‌ گير مى‌كرد . به‌ او گفتم‌ : اى‌ پسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويى‌ لبيك‌ ، در جوابم‌ فرمود : چگونه‌ جسارت‌ كنم‌ و بگويم‌ لبيك‌ ، مى‌ترسم‌ خداوند در جوابم‌ بگويد : لا لبيك‌ ولا سعديك‌ .

آب

هفته عفاف و حجاب

علت نامگذاري 21 تير ماه به عنوان روز حجاب و عفاف

 

 

 

زيرپا نهادن رسوم مذهبي

وقتي رضاخان به قدرت رسيد، درصدد فريب مردم برآمد. او با پاي پياده همراه دسته جات عزاداري حركت مي كرد و در مجالس عزاداري و تكيه ها حاضر مي شد و خود را مقيّد به اصول مذهب نشان مي داد. اما بعد از پا گرفتن قدرتش، همه تلاش خود را در راه زير پا نهادن رسوم مذهبي به كار بست. او در راه رسيدن به اهداف شوم و پليد خود، حتي حرم مطهر امام رضا عليه السلام را به خاك و خون كشيد و واقعه مسجد گوهرشاد، نمونه بارز و علني دشمني او با اسلام بود.

تغيير لباس دستور استعمارگران

رضاخان به دستور استعمارگران غربي و به كمك جريان وابسته روشن فكر، تمام توان خود را در تغيير لباس ملي به كار گرفت و به عنوان لباس متحدالشكل، مردم را مجبور به تغيير لباس و كلاه نمود و از تمامي قدرت و ابزاري كه در دست داشت،براي اين مقصد استفاده كرد. او لباس روحانيت را ممنوع و منوط به اخذ اجازه نمود. سفر رضاخان به تركيه، يكي از توطئه هاي روشن فكران وابسته بود تا رضاخان تحت تأثير قرار گيرد و در تغيير ماهيت ملي و اسلامي ايران تلاش نمايد.

پيش بيني مخالفت روحانيون

در زمان رضاخان، پيش از آن كه طرح تغيير لباس و بر سر گذاشتن كلاه شاپو به مرحله اجرا درآيد، براي جلوگيري از مخالفت روحانيان، نخست دولت اعلام كرد به اين دليل كه اشخاص غير روحاني يا روحاني نمايان، نتوانند از پوشيدن لباس و عمامه سوء استفاده كنند، بايد اشخاصي كه به اين لباس ملبّس هستند، از دو نفر از مراجع گواهي بگيرند كه آيا براي پوشيدن لباس روحانيت صلاحيت دارند، يا خير و مجتهدان نيز شهادت نامه بدهند. سپس روحانيان گواهي را به وزارت معارف ببرند و اجازه پوشيدن لباس دريافت كنند. دولت بدين ترتيب، در مورد كساني كه معمّم بودند، سخت گيري هايي نمود. پس از آن، افراد معمّم، يا در معابر رفت وآمد نمي كردند و در خانه مي ماندند، و يا اگر در معابر رفت و آمد مي كردند، گرفتار پليس مي شدند.

تأثير اقتصادي تغيير لباس

تأثير اقتصادي تغيير لباس و كشف حجاب، اين بود كه زمينه استفاده از لباس ها، لوازم آرايش و ساير فراورده هاي ظاهر فريب سرمايه داري فراهم گرديد؛ زيرا تا وقتي كه مرد و زن ايراني لباس سنتي خود را مي پوشيدند، طبعا مناسب با آن زيور آلات مصرف مي كردند و بيش تر لباس ها و زيور آلات نيز در داخل كشور توليد مي شد و محتاج محصولات غربي نبودند. اين موضوع، براي سرمايه داري غرب غيرقابل تحمل بود. از اين رو، با تغيير لباس مردان و زنان به سبك اروپايي، ايرانيان مجبور شدند توليدات آن ها را وارد كشور كرده، سپس تهيه و مصرف كنند. بدين ترتيب، كم كم صنايع داخلي از قبيل كارگاه هاي نسّاجي پارچه و شال و نمدمالي و عبابافي و..، چون نمي توانستند با مدهاي رنگارنگ پاريس و لندن و نيويورك مقابله و رقابت كنند، از بين رفتند و سرمايه هاي داخلي، به جاي توليد، مجبور به واردات شده و سرمايه داران استعماري هم درآمدهاي سرشاري را به جيب زدند.

بايد صورتا و سنتا غربي شويم

رضا شاه بعد از مسافرت تركيه، در اغلب اوقات، ضمن صحبت از پيشرفت سريع كشور تركيه، از تغيير لباس مردان و رفع حجاب خانم ها سخن مي گفت و اين مسأله را تشويق مي كرد. او يك روز اوايل خرداد 1314، هيأت دولت را احضار كرد و گفت: «ما بايد صورتا و سنتا غربي شويم و بايد در قدم اول، كلاه ها تبديل به شاپو شود. پس فردا كه افتتاح مجلس دوره دوازدهم است، همه بايد با شاپو حاضر شوند و در مجالس بايد كلاه را به عادت غربي ها از سر بردارند و نيز بايد شروع به رفع حجاب زن ها نمود. شما وزرا و معاونان بايد پيشقدم شويد».

جنبش شيراز، مقدمه قيام مشهد

چند ماه قبل از قيام مردم مشهد، يعني در يكي از شب هاي جمعه ماه ذي الحجه سال 1353ق، وزير معارف مسافرتي به شيراز مي كند و به مناسبتي، مجلس جشني با حضور قشرهاي مختلف مردم برپا مي شود. پس از ايراد سخنراني ها و نمايش، در خاتمه، عده اي از دوشيزگان بر روي صحنه نمايان مي شوند و ناگهان نقاب از چهره برمي گيرند و اركستر آهنگ رقص مي نوازد و دختران به پاي كوبي مي پردازند. در اين هنگام، عده اي به عنوان اعتراض از آن جا خارج مي شوند. روز بعد، اين خبر مانند بمبي صدا مي كند و عده اي از مردم در مسجد وكيل اجتماع مي نمايند. سيد حسام الدين فالي كه از عالمان و روحانيان با نفوذ شيراز بود، به منبر مي رود و اين گونه اعمال را تقبيح و محكوم مي كند. خبر جنبش شيراز و تعطيل بازار به تهران مي رسد، به ناچار دستور گرفتاري سيد حسام الدين صادر مي شود و او را زنداني مي كنند.

تغيير لباس، مقدمه كشف حجاب

خبر گرفتاري حسام الدين فالي از روحانيان شيراز به حوزه علميه قم، مشهد و تبريز مي رسد. در تبريز دو مرجع بزرگوار، يكي آيت اللّه سيد ابوالحسن انگجي و ديگري آيت اللّه آقا ميرزا صادق، درباره تغيير لباس و كلاه شاپو اعتراض مي كنند. از تهران دستور تعقيب داده مي شود كه آن دو نفر توقيف و به سمنان تبعيد مي گردند. در مشهد هم كه دستور تغيير لباس، به همراه خبر جشن شيراز و گرفتاري فالي و تبعيد دو نفر از عالمان تبريز، غوغايي برپا مي كند و مراجع روحاني را سخت ناراحت نموده، جلساتي براي بحث و گفت وگو درباره اين مسايل تشكيل مي گردد. در اين جلسات، مسأله تغيير لباس مطرح مي شود و علما اظهار عقيده مي كنند كه دنباله تغيير لباس، به برداشتن حجاب منتهي خواهد شد و بايد با شدت از آن جلوگيري نمود.

تغيير لباس پيامد تغيير فرهنگ

تغيير لباس، همواره پيامد تغيير يك فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نكند، نمي تواند با لباس خود وداع كند و تا فرهنگ يك قوم را نپذيرد لباس آنان را به تن نمي كند.

درست به همين دليل است كه در احاديث ما آمده است كه هر كه خود را به گروهي شبيه سازد، هم از آن گروه به شمار مي آيد». لباس هر انسان، پرچم كشور وجود اوست؛ پرچمي است كه او بر سر در خانه وجود خود نصب كرده و با آن اعلام مي كند كه از كدام فرهنگ پيروي مي كند. هم چنان كه هر ملتي با وفاداري و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هويت ملي و سياسي خود ابراز مي كند، هر انسان نيز مادام كه به يك سلسله ارزش ها و بينش ها معتقد و دل بسته باشد، لباس متناسب با آن ارزش ها و بينش ها را از تن به در نخواهد كرد.

گرد همايي مردم در مسجد گوهرشاد

مسجد گوهرشاد، محل اجتماع و سخنراني بر ضد لباس بيگانه و اسلام زدايي شده بود. با بازداشت برخي از عالمان مبارز، اجتماعات وسيع تر گرديده و لحن سخنرانان آتشين تر و شعار مردم تندتر شده بود. از مركز به شهرباني مشهد دستور داده شد كه واعظان معروف شهر را دستگير كنند. اما گردهمايي فزاينده مردم در مسجد گوهرشاد براي شنيدن سخنان واعظان و روحانيان، بيش تر شد. علما و مجتهدان در منزل يكي از مراجع اجتماع كرده و تصميم گرفتند كه تلگرافي به شاه مخابره و او را از اقدامات ضد ديني اش منصرف سازند. اين تلگراف به امضاي هشت تن از علماي متعهد ارسال گرديد. سپس خطباي معروف و مشهور چون شيخ مهدي واعظ خراساني، شيخ عباس علي محقق و شيخ بهلول در مسجد گوهرشاد به منبر رفتند و مردم را بيش از پيش آگاه ساختند.

حمله به مسجد گوهرشاد

صبح جمعه 20 تير سال 1314، قزّاقان رضاخان براي متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و بي محابا به روي مردم تيراندازي كردند و در اين ماجرا، حدود يك صد نفر كشته و زخمي شدند. اما مردم متفرق نگشتند و مقاومت كردند. پس از اين هجوم، مردم از اطراف با ابزاري از قبيل داس، بيل و چوب و... به طرف مسجد سرازير شدند. مسجد گوهرشاد لبريز از جمعيت گرديد. روحانيان به ترتيب بر بالاي منبر حضرت صاحب الزمان(عج) قرار گرفتند و به سخنراني پرداختند. روز شنبه 21 تيرماه در مسجد؛ شعارهاي ضد سلطنت و ضد حجاب زدايي داده مي شد و مسجد يك پارچه سرود مقاومت سر داده بود. وحشت مقامات دولتي را فرا گرفت. سرانجام رضاشاه دستور داد كه همه را دستگير و مجازات نمايند. سران شهرباني و آگاهي، نيروهاي خويش را هماهنگ كرده، قرار گذاشتند پس از نيمه شب، تهاجم خود را آغاز نمايند. قزّاقان نيز از قبل در نقاط حسّاس شهر و اطراف مسجد گوهرشاد مستقر شدند و مسلسل هاي سنگين را بر بام هاي مشرف به مسجد كار گذاشتند.

حيله اسدي، نائب التوليه آستان قدس رضوي

قزّاقان و نيروهاي شهرباني و آگاهي كه در اطراف مسجد و نقاط حساس شهر مشهد مستقر شده بودند، شايع كردند كه براي حفاظت از بانك ها آمده اند. اسدي، نايب التوليه رضاشاه، از نقشه كشتار مطلع شد و چون مي دانست كه مجتهدان هم در مسجد هستند، درصدد برآمد كه آن ها را از آن جا خارج كند. از اين رو، به دروغ پيغام فرستاد كه تلگراف شما را اعلي حضرت همايوني پاسخ گفته، تشريف بياوريد براي مذاكره و با اين حيله مجتهدان را از كشيك خانه به مسجد دارالتوليه كشاند. او مي دانست اگر مجتهدان و عالمان طراز اول در اين حمله و يورش كشته شوند، خراسان يك پارچه آتش خواهد شد و اين آتش، گسترش خواهد يافت و ديگر به هيچ روي نمي توان از آن جلوگيري كرد. پس با اين حيله علما را از مسجد خارج ساخت.

فتح مسجد گوهرشاد

پاسي از نيمه هاي شب دوازدهم ربيع الثاني گذشته بود كه صداي غرش مسلسل هاي قزّاقان، حرم مطهر امام رضا عليه السلام را به لرزه انداخت و سربازان شاه، به فرماندهي سرلشكر ايرج مطبوعي، براي فتح مسجد گوهرشاد به حركت درآمد. عده اي از مأموران مخفي رژيم، پيش تر وارد مسجد شده بودند و قرار بود آن ها از داخل وارد عمل شده و راه را براي ورود نيروهاي رضاخان به داخل مسجد هموار كنند و چنين شد. دژخيمان اسلحه به دست، پا به درون خانه خدا گذاشتند و همه مسجديان را از دم تيغ گذراندند.

توقيف علما و روحانيان

از روز يكشنبه 22 تير، دولت به توقيف و بازداشت علما و روحانيان مشهد اقدام نمود وعده اي از علما را توقيف كرد و عده اي از آن ها هم مخفي شدند. از جمله توقيف شدگان، آيت اللّه سيد يونس اردبيلي و آقازاده، فرزند آخوند ملامحمد كاظم بودند. بيش از سي نفر از عالمان و واعظان را دستگير كردند و شهر تقريبا حالت حكومت نظامي به خود گرفته و ورود و خروج اشخاص به شهر، مستلزم داشتن جواز بود. ماموران براي دستگيري شيخ بهلول جايزه تعيين كرده بودند. پس از رفع غائله، اداره شهرباني براي پيدا كردن عاملان واقعه دست به كار شد و عده اي تحت بازجويي قرار گرفتند و در نتيجه، اسدي، نائب التوليه آستان قدس هم كه يكي از محركان معرفي شد، بلافاصله دستگير شد و تحت محاكمه قرار گرفت و در دادگاه نظامي به اعدام محكوم گرديد.

اهانت به آستان قدس رضوي

كشتار دسته جمعي مردم مشهد و دستيگري و محاكمه عده اي از علما و محكوم كردن جمعي در دادگاه هاي نظامي و صدور مجازات هاي سنگين و حكم اعدام براي عده اي، رفته رفته در كشور موجب گفت وگوها و ابراز نارضايتي هايي گرديد و مردم در مورد ديانت رضاخان دچار ترديد شدند؛ زيرا مردم آن چه در صحن حضرت رضا ديده بودند، براي يكديگر بازگو كرده و اين همه قساوت و خون ريزي را تقبيح مي كردند؛ چرا كه نظاميان، حرمت آستان قدس رضوي را رعايت نكرده و در اين مكان مقدس، خون هزاران بي گناه را بر زمين ريخته بودند.

سخن رهبر كبير انقلاب

رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني رحمه الله در خصوص تغيير لباس و كلاه چنين بيان داشتند: «... آن هايي كه اين قدر قوه تميز ندارند كه كلاه لگني را كه پس مانده درندگان اروپاست، ترقي كشور مي دانند، با آن ها حرفي نداريم كه آن ها از ما سخن خردمندانه را بپذيرند و عقل و هوش و حس آن ها را اجانب دزديده اند... . آن روز كه كلاه پهلوي سر آن ها گذاشتند، همه مي گفتند: مملكت بايد شعار ملي داشته باشد، استقلال در پوشش دليل استقلال مملكت و حافظ آن است. چند روز بعد، كلاه لگني [شاپو] گذاشتند سر آن ها، يك دفعه حرف ها عوض شد. گفتند: ما با اجانب مراوده داريم. بايد همه هم شكل باشيم تا در جهان با عظمت باشيم. مملكتي كه با كلاه عظمت براي خود درست مي كند يا برايش درست مي كنند، هر روزي كلاهش را ربودند، عظمتش را هم مي برند».

قيام مسجد گوهرشاد، نقطه اوج مبارزات

قيام مسجد گوهرشاد و كشته شدن هزاران نفر از مردم و روحانيت و تبعيد و زنداني شدن جمع بسياري از آن ها، نقطه اوج مبارزه هاي بر ضد رضاخان بود و از آن واقعه جان گداز تا سقوط پهلوي اول و دوم، اين مبارزه هم چنان ادامه داشت تا اين كه خداوند متعال، پاداش اين مبارزات و از جان گذشتگي ها را، پيروزي انقلاب اسلامي، كه از بزرگ ترين انقلاب هاي تاريخ است، قرارداد و اين ملت را به نعمت استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي آراسته و مفتخر ساخت و عظمت اسلام را زنده نمود و آن را مقدمه اي براي ظهور و قيام شمشير انتقام گيري و عدالت فراگير و نابودي بت هاي گسترده عالم گير، حضرت مهدي موعود(عج) قرار داد.

 منبع : سايت حوزه

نظر آزاد

نظر اسلام در مورد كار زن

 
امام صادق از پدرشان امام باقر (ع) روايت كرده‏ اند كه آن حضرت فرمود:
«اميرالمؤمنين و فاطمه عليها السلام از پيامبر خدا (ص) درباره كارها داورى خواستند. آن حضرت حكم نمودند كه فاطمه عليها السلام كار داخل منزل را انجام دهد و على عليه السلام كار بيرون منزل را.
امام باقر مي فرمايد فاطمه (س) فرمود : جز خدا كسى نمى‏ داند كه چه اندازه من شادمان شدم كه رسول خدا  بار برخورد با مردان نامحرم را از دوش من برداشت (و موظّف به كارهاى بيرون نكرد كه بايد در برابر مردان بايستم و با آنان برخورد داشته باشم. (منابع فقه شيعه (ترجمه جامع أحاديث الشيعة)، ج‏25، ص 507)
اين روايت به خوبي نشان مي دهد كه آنچه زن بايد به تاسي از حضرت زهرا براي خود بپسندد و بدان خشنود باشد كار در منزل است . علاوه بر آنكه در اين روايت تقسيم كننده پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله است پيامبري كه كارها و تصميمات او نشان دهنده امر مورد پسند و رضايت خداست.

نظر قرآن در مورد كار زن در بيرون از منزل

 گويا تنها جايي كه در قرآن از كار زن در بيرون منزل سخن به ميان آمده است در آيه 23 سوره قصص است كه جريان حضرت موسي و دختران شعيب را نقل مي كند:
وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأَتَينْ‏ِ تَذُودَانِ  قَالَ مَا خَطْبُكُمَا  قَالَتَا لَا نَسْقِى حَتىَ‏ يُصْدِرَ الرِّعَاءُ  وَ أَبُونَا شَيْخٌ كَبِير.
و چون به آب مدين رسيد بر آن آب گروهى از مردم را ديد كه [به حيوانات‏] آب مى ‏نوشاندند و پايين‏تر از آنان دو زن را يافت كه حيواناتشان را باز مى‏ دارند، گفت: شما براي چه اينجا هستيد؟ گفتند: به حيواناتمان‏ آب نمى ‏دهيم تا آنكه چوپانان حيوانات خود را باز گردانند. و پدرما  پير كهنسالى است 
اما از اين آيه بر خلاف انچه كه عده اي پنداشته اند جواز كار زن در بيرون از منزل به صورت مطلق بر نمي آيد چرا كه از تاكيد آن دو دختر بر پير بودن پدرشان در جواب حضرت موسي عليه السلام معلوم مي شود كه آن دو اگر پدرشان توانائي داشت به دنبال گوسفندان نمي آمدند چنانچه در ادامه داستان در همين سوره هم مي بينيم آنها پس از همين اتفاق به نزد پدر رفته از او مي خواهند كه حضرت موسي را كه شخص قوي و اميني يافته اند به خدمت بگيرد گويا كه تا آن موقع شخصي اينچنين يافت نشده بود تا حضرت شعيب گوسفندانش را بدو بسپارد و دخترانش به ناچار به دنبال گوسفندان نروند. 
بنابراين از اين آيه - بر خلاف آنچه پنداشته شده - استنباط مي شود كه كار كردن زن مومنه در بيرون از منزل -بدور از بحث فقهي آن- در غير مورد ضرورت پسنديده نيست و زنان مومنه سعي بر اين دارند كه در اين ورطه قرار نگيرند چنانچه در مورد حضرت زهرا سلام الله عليها نيز در روايت پيش مشاهده نموديم.
نكته ديگري كه از اين آيه فهميده مي شود آن است كه زن در صورت انتخاب يا ناچاري به كار در بيرون از منزل نيز بايستي فعاليت خود را بگونه اي تنظيم كند كه حتي الامكان اختلاط كمتري با مردان داشته باشد.

عيد فطر

عيد چيست؟

عيد در لغت از ماده عود به معني بازگشت است، و لذا به روزهائي كه مشكلات از قوم و جمعيتي برطرف مي شود و بازگشت به پيروزيها و راحتي هاي نخستين مي كند عيد گفته مي شود، و در اعياد اسلامي به مناسبت اينكه در پرتو اطاعت يك ماه مبارك رمضان و يا انجام فريضه حج، صفا و پاكي فطري نخستين به روح و جان باز مي گردد و آلودگيها كه برخلاف فطرت است، از ميان مي رود، عيد گفته شده است.(1)
بسياري از آيات قرآن بر اجتماعي بودن شئون اسلامي دلالت مي كند و صفت اجتماعي بودن در تمامي احكام و نواميس اسلامي حاكم است. شارع مقدس اسلام در مسئله جهاد اجتماعي بودن را به طور مستقيم تشريع كرده و دستور داده حضور در جهاد و دفاع، به آن مقداري كه دشمن دفع شود واجب است.
روزه و حج بر هر كسي كه مستطيع و قادر به انجام آن دو باشد و عذري نداشته باشد واجب است، اجتماعيت، در اين دو واجد به طور مستقيم نيست. بلكه لازمه آن دو است، چون وقتي روزه دار روزه گرفت قهراً در طول رمضان در مساجد رفت و آمد خواهد كرد و در آخر در روز عيد فطر، اين اجتماع به حد كامل مي رسد، و نيز وقتي مكلف به زيارت خانه خدا گرديد قهراً با ساير مسلمانان يك جا جمع مي شود، و در روز عيد قربان اين اجتماع به حد كامل مي رسد. و نيز نمازهاي پنجگانه يوميه را بر هر مكلفي واجب كرده، و جماعت را در آن واجب نساخته، ولي اين رخصت را در روز جمعه تدارك و تلافي كرده و اجتماع براي نماز جمعه را بر همه واجب ساخته است.

عيد فطر در قرآن

بامراجعه به قرآن شريف آياتي را مي توان يافت كه به طور مستقيم و با كمي دقت بر عيد فطر و آداب آن توجه دارند و نشان مي دهند كه اين مسئله از ديد قرآن پنهان نمانده است. آن آيات عبارتند از:

1- آيه 185 سوره مباركه بقره:

در اين آيه خداوند متعال ضمن معرفي ماه مبارك رمضان و نزول قرآن در آن به برخي از احكام مربوط به اين ماه شريف اشاره كرده ومي فرمايد: هر يك از شما كه هلال ماه رمضان رامشاهده كرد بايد روزه بگيرد وكسي كه در حال سفر و يا مريض بود و ماه رمضان را درك كرد در روزهاي ديگر بايد، روزه فوت شده را جبران كند. در ادامه مي فرمايد: خداوند اين احكام را به خاطر راحتي شما و نه به خاطر به سختي افتادنتان تشريع نموده است و اينكه عدد راتكميل كنيد و خدا را به خاطر هدايت بزرگ بداريد. «يريدالله بكم اليسر ولايريد بكم العسر ولتكملواالعده ولتكبروالله علي ماهدئكم ولعلكم تشكرون».
ولتكملوا... عطف به يريد و مبين علت غائي است. خداوند در تشريع احكام براي شما آساني خواسته نه سختگيري، تا روزه ايام معدود را به هر صورتي كه بتوانيد چه در ماه رمضان يا غير آن به كمال رسانيد ممكن است ولتكملوا، عطف به فعل مقدر يا فليصمه، باشد: تا از اين امر «فليصمه» (و هر امري) آنچه آسانست و بتوانيد، انجام دهيد و آن را تكميل نماييد، چون امر ولتكملوا بعد از امر به روزه ماه رمضان است كمال ظاهري آن معناي اتمام مي باشد. و كمال معنوي آن انجام با شرايط وآداب آن است تا با گذشت ايام اراده ايماني، حاكم برانگيزه ها و شهوات گردد و انسان را برتر آرد و اراده خدا ذهن را فراگير و ياد عظمت او زنده و فعال گردد يادي كه بر طريق هدايت استوار شود: ولتكبروالله علي ماهداك و در پرتو آن، نعمتها مشخص و شكرگزاري شود.
در روايات منظور از تكبير در جمله: و لتكبرواالله علي ما هديكم تعظيم، و منظور از هدايت، ولايت است.
اينكه هدايت به معناي ولايت باشد از باب تطبيق كلي بر مصداق است و ممكن است از قبيل همان قسم بياناتي باشد كه نامش را تاويل گذاشته اند، چنانكه در بعضي از روايات آمده و در معناي دو كلمه يسر و عسر فرموده اند: يسر ولايت و عسر مخالفت با خدا و دوستي با دشمنان خداست.
پس معناي آيه اين است كه تا خداوند را بزرگ بداري و اجلالش كني بخاطر آن هدايت و راهنمايي كه براي شما دردينتان بيان كرد و بخاطر آنكه به شما توفيق داد تاماه رمضان را روزه بداريد اين ماه اختصاصي شما امت مسلمان مي باشد و امم ديگر از آن بي بهره اند.
بيشتر دانشمندان گفته اند كه مقصود از ولتكبرالله، تكبيرهايي است كه در شب عيد فطر وارد شده است كه اين تكبيرها بعد از چهارنماز مغرب و عشاء و صبح روز عيد ونماز عيد فطر گفته مي شود. در عيد فطر اين گونه مي گويند «الله اكبر الله اكبر لااله الاالله و الله اكبر الله اكبر ولله الحمد الحمد علي ماهدانا وله الشكر علي مااولانا»(2)
توضيح - برخي براي روز عيد اين تكبيرها را بعد از نماز ظهر و عصر روز عيد نيز ذكر كرده اند. حضرت امام خميني و آيت الله اراكي جزء اين دسته از فقها مي باشند مستند اين حكم، روايتي است از قول امام صادق (عليه السلام) كه فرمود: در عيد فطر هم تكبير هست، عرضه داشتم تكبير كه غير از روز قربان نيست، فرمود: چرا در عيد فطر هم هست، ليكن مستحب است كه در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو ركعت نمازعيد گفته شود. (3)
همچنين سعيد نقاش از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: براي من در شب عيد فطر تكبير هست، اما واجب نيست بلكه مستحب است، مي گويد، پرسيدم اين تكبير در چه وقت مستحب است؟ فرمود در شب عيد در مغرب و عشا و درنماز صبح و نماز عيد آنگاه قطع مي شود، عرضه داشتم: چگونه تكبير بگويم؟ فرمود: مي گوئي الله اكبر، الله اكبر، لااله الاالله، و الله اكبر، الله اكبر و لله الحمد، الله اكبر علي ماهدانا و منظور از كلام خدا كه مي فرمايد: و لتكملوا العده همين است، چون معنايش اين است كه نماز كامل كنيد. و خدا را در برابر اينكه هدايتتان كرده تكبير كنيد (4)، و تكبير همين است كه بگوئيد: الله اكبر، لااله الاالله، و الله اكبر، و لله الحمد راوي مي گويد در روايت ديگري آمده كه تكبير آخر را چهار بار بايد گفت.
مرحوم علامه طباطبايي ضمن بيان دو روايت ياد شده در حل تعارض بين آندو مي نويسد: اختلاف اين دو روايت كه يكي تكبير را در ظهر و عصر نيز مستحب مي داند و ديگري نمي داند ممكن است حمل شود بر مراتب استحباب، يعني دومي مستحب باشد، و اولي مستحب تر، و اينكه فرمود: منظور از (ولتكملوا العده) اكمال نماز است شايد منظور اين باشد با خواندن نماز عيد، عدد روزه را تكميل كنيد و باز خود تكبيرات را بگوئيد.كه خدا شما را هدايت كرد، و اين با معنائي كه ما از ظاهر جمله، و لتكبروالله علي ماهديكم... فهميديم منافات ندارد، براي اينكه كلام امام استفاده حكم استحبابي از مورد وجوب است. (5)
شافعي معتقد است كه بايد الله اكبر را سه بارگفت و از زمانيكه ماه ديده مي شود و تا زمانيكه امام به نماز مي ايستد اين تكبيرها تكرار شود. وقتي امام بيرون آمد همراه تكبير او بايد تكبير گفت در حالي كه در عيد قربان بايد همين تكبيرها را پشت سرده نماز خواند كه اولين آنها نماز ظهر روز عيد قربان تا ده نماز بعد از آن مي باشد. كساني كه در شهرها هستند پشت سرده نماز اين تكبيرها را مي گويند و كساني كه در مني مي باشند پشت سر 15 نماز كه اول آنها نماز ظهر عيد قربان است اين تكبيرها را تكرار مي كنند. (6)

2- آيات 14 و 15 سوره مباركه اعلي:

در آيات مورد بحث به نجات اهل ايمان و عوامل اين نجات اشاره مي كند، نخست مي فرمايد: مسلماً رستگار مي شود كسي كه خود را تزكيه كند (قد افلح من تزكي) و نام پروردگارش را به ياد آورد و به دنبال آن نماز بخواند (و ذكر اسم ربه فصلي)
به اين ترتيب عامل فلاح و رستگاري و پيروزي و نجات را سه چيز مي شمرد: تزكيه و ذكر نام خداوند و سپس بجا آوردن نماز. در اينكه منظور از تزكيه چيست تفسيرهاي گوناگوني ذكر كرده اند: نخست اينكه منظور پاكسازي روح ازشرك است، به قرينه آيات قبل، و نيز به قرينه اينكه مهمترين پاكسازي همان پاكسازي ازشرك است. ديگر اينكه منظور پاكسازي دل از رذائل اخلاقي و انجام اعمال صالح است، به قرينه آيات فلاح در قرآن مجيد از جمله آيات آغاز سوره مؤمنون كه فلاح را در گرو اعمال صالح مي شمرد، و به قرينه آيه 9 سوره شمس كه بعد از ذكر مسئله تقوي و فجور مي فرمايد: قدافلح من زكيها: رستگار شد كسي كه نفس خود را از فجور و اعمال زشت پاك كرد و به زينت تقوي بياراست.
ديگر اينكه منظور زكات فطره در روز عيد فطر است كه نخست بايد زكات را پرداخت و بعد نمازعيد را بجا آورد.
قابل توجه اينكه: در آيات فوق نخست سخن از تزكيه و بعد ذكر پروردگار وسپس نماز است.
به گفته بعضي از مفسران مراحل عملي مكلف سه مرحله است: نخست ازاله عقائد فاسده از قلب سپس حضور معرفه الله و صفات و اسماء او در دل و سوم اشتغال به خدمت. آيات فوق در سه جمله كوتاه اشاره به اين سه مرحله كرده است.
اين نكته نيز قابل توجه است كه نماز را فرع بر ذكر پروردگار مي شمرد، اين به خاطر آن است كه تا به ياد او نيفتد و نور ايمان در دل او پرتوافكن نشود به نماز نمي ايستد به علاوه نمازي ارزشمند است كه توأم با ذكر او و ناشي از ياد او باشد، و اينكه بعضي ذكر پروردگار را تنها به معني الله اكبر يا بسم الله الرحمن الرحيم كه در آغاز نماز گفته مي شود تفسير كرده اند در حقيقت بيان مصداقهاي از آن است.
همان طور كه مي دانيم وظيفه پيغمبر تزكيه است. دلهاي مستعد و حق طلب و حقيقت خواه آيات را مي شنوند، متاثر مي شوند، مي پذيرند و مي گروند، و دل هاشان از نجاست شرك با آب توحيد پاك و پاكيزه ميشود.
و ذكراسم ربه فصلي - اسامي پروردگار همگي اوصاف ذات مقدسش هستند. ذكر ممكن است بزبان باشد، مثل معني رحمن و رحيم و آثار رحمت واسعه خداوند در همه كائنات و در وجود خودمان بينديشيم. توجه بمعاني رحمت و علو و عظمت يا خالق و رازق بودن قادر متعال قهرا و قطعا خضوع و خشوع مي آورد. برجسته ترين نمونه اظهار خشوع نماز است. ببينيد چگونه در سه كلمه، جميع مراحل را جمع فرموده است:
1- پاك شدن از شرك و اخلاق رذيله بتوحيد و ايمان و باور داشتن اصول عقايد (تزكي)
2- در آثار قدرت و حكمت پروردگار و نعمتهاي مادي و معنوي و جسمي و روحي انديشيدن كه هر ساعتي از اين تفكر بهتر از هفتاد سال عبادت است. علاوه بر اين ذكر قلبي، بازبان نيز كلمه شهادت گفتن (وذكراسم ربه).
3- اظهار شكستگي و فروتني و كوچكي در پيشگاه پروردگار نمودن و به عبادت و پرستش پرداختن (فصلي) هركس اين سه مرحله را پيمود بسر منزل فلاح ورستگاري ميرسد و اين است معني (قد افلح من تزكي).
عده اي براساس روايات رسيده معتقدند كه منظور از «تزكي» دادن زكات فطره و خواندن نماز عيد است (7)، بعضي نيز تزكيه را در اينجا به معني دادن صدقه مالي دانسته اند. مهم اين است كه تزكيه معني وسيعي دارد كه همه اين مفاهيم را در بر مي گيرد، هم پاكسازي روح از آلودگي شرك و هم پاكسازي از اخلاق رذيله، و هم پاكسازي عمل از محرمات، و هرگونه ريا، و هم پاكسازي مال و جان به وسيله دادن زكات در راه خدا، زيرا طبق آيه اخذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزكيهم بها: (از اموال آنها صدقه اي (زكات) بگير تا آنها را به وسيله آن پاكسازي و تزكيه كني) دادن زكات سبب پاكي روح و جان است. بنابراين، تمام تفسيرها ممكن است درمعني گسترده آيه جمع باشد.
چند روايت كه در ذيل اين روايت آمده است رامرور مي كنيم: عبدالله بن مسعود گفته است كه مقصود از آيه «ذكراسم ربه فصلي» آن است كه انسان زكات مال خود را بدهد و نماز را اقامه كند و براين اساس مرتبا مي گفت:«رحم الله امرءا تصدق ثم صلي يعني خدا بيامرزد كسي را كه صدقه بدهد و نماز بخواند. سپس آيه ياد شده را تلاوت كرد.
عده اي ديگر گفته اند منظور از صدقه همان زكات فطره است كه در اول ماه شوال پرداخت مي شود. و تكبيرهاي روز عيد و نماز عيد فطر را نيز شامل مي شود. و به عبدالله بن عمر نافع مي گفت: آيا صدقه داده اي؟ اگر پاسخ مي داد بله صدقه داده ام به وي مي گفت پس بيا به مصلي برويم و نماز بخوانيم و اگر پاسخ مي داد: صدقه نداده ام به او مي گفت صدقه بده تا به مصلي برويم و نماز بخوانيم. سپس آيه يادشده را تلاوت مي كرد.
ابوخالد گفت: نزد ابوالعاليه رفتم، به من گفت روز عيد قبل از آنكه براي نماز بروي به اينجا مي آيي؟ پاسخ دادم: بله وقتي روز عيد فرا رسيد به نزد وي رفتم، از من پرسيد آيا افطاركرده اي؟ پاسخ دادم: بله پرسيد آيا غسل كرده اي؟ گفتم: بله گفت: آيا صدقه داده اي گفتم بله گفت تو را به اين خاطر به اينجا فراخوانده ام كه در ابتدا اين اعمال را انجام دهي و پس از آن به مصلي بروي، آنگاه اين آيه را خواند و گفت مردم مدينه هيچ صدقه اي رابرتر از آن نديدند كه كسي به كس ديگر آب دهد.(8)
شخصي از امام صادق(ع) پرسيد معناي آيه قد افلح من تزكي چيست؟ فرمود: اين است كه هركس زكات فطره بدهد، رستگار مي شود. پرسيد معناي آيه و ذكر اسم ربه فصلي چيست؟ فرمود اين است كه (براي نماز عيد) به سوي جبانه برود و نماز بخواند و منظور از جبانه، صحرا است(9)
رسول خدا(ص) همواره در روزهاي عيدفطر قبل از رفتن به مصلي فطره را تقسيم مي كرد و اين آيه را مي خواند: «قد افلح من تزكي و ذكر اسم به فصلي» (10)

آداب نماز عيد

خداوند متعال در فرازي از آيه 31 سوره اعراف مي فرمايد: «خذوا زينتكم عند كل مسجد...» يعني هنگام رفتن به مسجد زينتهاي خود را برداريد. اين خطاب به همه فرزندان آدم به عنوان يك قانون هميشگي كه شامل اعصار قرون ميشود كه زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشيد.
اين جمله مي تواند هم اشاره به زينتهاي جسماني باشد كه شامل پوشيدن لباسهاي مرتب و پاك و تميز و شانه زدن موها، و به كاربردن عطر و مانند آن مي شود، و هم شامل زينتهاي معنوي، يعني صفات انساني و ملكات اخلاقي و پاكي نيت و اخلاص. و اگر مي بينيم دربعضي از روايات اسلامي تنها اشاره به لباس خوب يا شانه كردن موهاشده و اگر مي بينيم تنها سخن از مراسم نماز عيد و نماز جمعه به ميان آمده است، دليل بر انحصار نيست بلكه هدف بيان مصداقهاي روشن است و همچنين اگر مي بينيم كه در بعضي ديگر از روايات، زينت به معني رهبران و پيشوايان شايسته تفسيرشده دليل بر وسعت مفهوم آيه است كه همه زينتهاي ظاهري و باطني را دربرمي گيرد.
در كتاب المقنع گفته است: «سنت در افطار عيد قربان اين است كه بعداز نماز انجام شود و درعيد فطر قبل از نماز.(11)
از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: اگر در روز عيدفطر براي رسول خدا(ص) عطر مي آوردند اول به زنان خود مي داد (12)

پي نوشت

1- تفسير نمونه، ج5، ص.131
2- تفسير ابوالفتوح رازي ج2ص.18
3- مستدرك الوسائل جلد6 صفحه 137 .6639
4-وسايل الشيعه ج7ص 455، الكافي، كليني ج4 ص166
5- الميزان، علامه طباطبايي ج2 ص.28
6- تفسير ابوالفتوح رازي ج2ص.68
7- بحارالانوار ، علامه مجلسي ج93، ص104 ح3
8-تفسير ابوالفتوح رازي ج12 ص.62
9-من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج1، ص501 ح .1474
10-تفسير الميزان، ج20ص271
11-همان ج6، ص.337
12-من لايحضره الفقيه ج2ص174 ح.2055
● ارسال كننده: مدير سايت
● منبع: روزنامه - كيهان

حماسه آخر ماه مبارك رمضان

امام خميني

  • «روز قدس، جهاني است، و روزي نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفين با مستكبرين است، روز مقابله ملت‌هايي است كه در زير فشار ظلم آمريكا و غير آمريكا بودند، روزي است كه بايد مستضعفين مجهز بشوند در مقابل مستكبرين، و دماغ مستكبرين را به خاك بمالند.»[۶]
  • «روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است؛ روز حكومت اسلامي است. روزي است كه بايد جمهوري اسلامي در سراسر كشورها بيرق آن برافراشته شود. روزي است كه بايد به ابرقدرت‌ها فهماند كه ديگر آنها نمي‌توانند در ممالك اسلامي پيشروي كنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اكرم مي‌دانم، روزي است كه بايد ما تمام قواي خودمان را مجهز كنيم؛ و مسلمين از آن انزوايي كه آنها را كشانده بودند خارج شوند، و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بايستند.»[۷]
  • «روز قدس روزي است كه بايد به همهٔ ابرقدرت‌ها هشدار بدهيم كه اسلام ديگر تحت سيطره شما، به واسطه عمال خبيث شما، واقع نخواهد شد، روز قدس، روز حيات اسلام است.»[۸]
  • «روز قدس يك روز اسلامي است، و يك بسيج عمومي اسلامي است. من اميدوارم كه اين امر مقدمه باشد از براي يك «حزب مستضعفين» در تمام دنيا.» [۹]
  • «اگر ملت اسلام بيدار نشوند و به وظايف خود آگاه نگردند، اگر علماي اسلام احساس مسئوليت نكنند و به پا نخيزند، اگر اسلام واقعي كه عامل وحدت و تحرك كليه فرق مسلمانان در مقابل بيگانگان است و ضامن سيادت و استقلال ملل مسلمان و كشورهاي اسلامي مي‌باشد به دست عوامل و ايادي اجانب و در زير پرده سياه استعماري افروخته گردد، روزهاي سياهت و نكبت بارتري براي جامعه‌هاي اسلامي در پيش است و خطر ويران كننده‌اي متوجه اساس اسلام و احكام قرآن است.»[۱۰]
  • «اكيداً شايسته و بلكه واجب است كه قسمتي از وجوه شرعي مانند زكوات و ساير صدقات به مقدار كافي به اين مجاهدان راه خدا اختصاص داد... و كمك به آنان با تمام نيروها و امكانات واجب است.»[۱۱]

آيت الله خامنه‌اي

  • «آنچه مهم است اين است كه دنياي اسلام از مسألۀ فلسطين بايد غفلت نكند... آمريكا، استكبار و پشتيبانان هميشگي صهيونيست‌ها خواسته‌اند به مسلمين تحميل كنند كه مسئلۀ فلسطين را فراموش كنند ولي ملت اسلام و ملت ايران نبايد بگذارد مسئلۀ فلسطين فراموش شود.»
  • «در داخل فلسطين هم بايد اين شعلۀ مقدس روز به روز برافروخته شود. آن جوان‌ها آن زنان و مردان و جوانان و آن فداكاراني كه در داخل فلسطين با رژيم غاصب مبارزه مي‌كنند، بايد بدانند نقطۀ اصلي همان جايي است كه آنها بر روي آن انگشت گذاشتند، اين، آنجايي است كه دشمن در آنجا شكست خواهد خورد. اينكه سازمان‌ها در خارج از مرزهاي فلسطين پشت ميزهاي مذاكره بنشينند و يا به نام فلسطين در تريبون‌ها خودنمايي كنند، مشكلي را حل نخواهد كرد. پشتيباني عمومي دنياي اسلام از بيرون و مبارزۀ واقعي و محسوس ملت فلسطين در داخل، اين دو با هم مشكل را حل خواهد كرد و سر دشمن فلسطين را به سنگ خواهد كوبيد.»
  • «روز قدس را گرامي بداريد و آن را بزرگ بشماريد، البته اگر تبليغات جهاني منعكس نمي‌كنند، نكنند. آن كساني كه در زندان‌هاي فلسطيني هستند... از نيت و عزم صادقانه شما احساس قوت و قرت كرده و ايستادگي مي‌كنند. آن كه در پشت ديوار زندان‌هاي فلسطين اشغالي است، بايد احساس تنهايي نكند تا بايستد. آن زن و مردي كه در كوچه و خيابان‌هاي بيت المقدس و نوار غزه و شهرهاي ديگر فلسطين اشغالي مورد تهاجم اراذل و اوباش صهيونيست است بايد احساس كند شما از آن‌ها حمايت مي‌كنيد، تا بتواند مقاومت كند. دولت‌ها هم البته تكاليفي دارند».
  • «من صريحا اعلام مي‌كنم هر جوان فلسطيني كه به خاك و خون كشيده مي‌شود و هر خانواده فلسطيني كه بي‌سرپرست و متلاشي مي‌شود،رئيس جمهور و دولت آمريكا به طور مستقيم در اين جرم شريك وسهيم هستند.»
  • «مسئله فلسطين يك راه حل بيشتر ندارد و آن تشكيل دولت فلسطيني در تمام سرزمين فلسطين است‌».
  • «هر يك وجب از خاك فلسطين، يك وجب از خانه مسلمين است. هر حاكميتي غير از حاكميت فلسطين و حاكميت مسلمين بر كشور فلسطين، حاكميت غاصب است. حرف، هماني است كه امام راحل عظيم الشان فرمود: اسرائيل بايستي محو بشود.... بحث، بحث يهودي ستيزي نيست. مسئله، مسئله غصب خانه مسلمين است.»[۱۲]

اوقات شرعي استان مركزي در ماه مبارك رمضان در سال 1396