شوراي فرهنگي آب و فاضلاب استان مركزي

گزارشي از كارها و عملكرد شوراي فرهنگي و ديني

شهادت امام زين العادبدين (عليه السلام)

 

█ شهادت حضرت امام زين العابدين عليه السّلام
امام علي بن حسين بن علي بن ابيطالب عليه السّلام مشهور به سجاد، چهارمين امام شيعيان بنا به قولي مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجري قمري متولد شد و در 12 محرم سال 95 هجري قمري به دست وليد بن عبدالملك به شهادت رسيد. امام زين العابدين عليه السّلام زماني ديده به جهان گشود كه زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علي بن ابيطالب عليه السّلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوي و حكومت چند ماهه امام حسن عليه السّلام را درك كرد. امام سجاد عليه السّلام در عاشوراي سال 61 هجري قمري حضور داشت و در آن واقعه به صورتي معجزه آسا نجات يافت و پس از شهادت پدرش امام حسين عليه السّلام مسئوليت زمامداري شيعيان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد و از آن روز تا روزي كه به شهادت رسيد زمامداراني چون يزيد بن معاويه، عبدالله بن زبير، معاويه بن يزيد، مروان بن حكم، عبدالملك بن مروان و وليد بن عبدالملك، معاصر بود.
امام سجاد عليه السّلام در اوضاع ناگوار اجتماعي آن روز كه ارزش هاي ديني دست خوش تغيير و تحريف امويان قرار گرفته بود، مهمترين كار خويش را در زمينه برقراري پيوند مردم با خدا، با دعا آغاز كرد.
چنين بود كه مردم تحت تأثير روحيات آن حضرت قرار گرفتند و شيفته مرام و روش او شدند و بسياري از طالبان علم و دانش در مسلك راويان حديث او در آمدند و از سرچشمه زلال دانش وي كه برخاسته از علوم رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم و اميرالمؤمنين عليه السّلام بود، بهره ها جستند.

رويدادهاى مهم
1- وفات شهربانو، مادر امام زين العابدين عليه السّلام به هنگام تولد آن حضرت، در سال 38 هجرى.
2- شهادت امام على عليه السّلام در دو سالگى و شهادت امام حسن مجتبى عليه السّلام در سيزده سالگىِ امام زين العابدين عليه السّلام
3- همراهىِ امام زين العابدين عليه السّلام با پدرش، امام حسين عليه السّلام ، در عدم بيعت با يزيدبن معاويه و حركت اعتراض ‏آميز از مدينه به مكه، در رجب سال 60 هجرى.
4- همراهىِ امام سجاد عليه السّلام با كاروان حسينى در حركت از مكه به كربلا، در ذيحجه سال 60 هجرى.
5- حضور امام زين العابدين در نهضت خونين كربلا، در سن 23 سالگى.
6- ابتلاى امام زين العابدين عليه السّلام به بيمارىِ شديد، در روز عاشورا، و عدم توانايىِ جهاد در راه خدا.
7- تحمل مصيبت شهادت امام حسين عليه السّلام و ياران و اصحاب آن حضرت، از سوى امام زين العابدين عليه السّلام در روز عاشورا.
8- جنايت ‏هاى لشكريان يزيد در جدا كردن سرها از بدن شهدا و بر نيزه كردن آنها، اسب دوانى بر بدن ‏هاى شهدا و غارت و آتش زدن خيمه‏ ها پس از شهادت امام‏حسين عليه السّلام در عصر عاشورا.
9- آغاز اسارت امام زين العابدين عليه السّلام و ساير بازماندگان قافله حسينى به دست لشكريان عمر بن سعد از عصر روز عاشورا.
10- تحمل سختى‏ ها و مشقت‏ هاى امام زين العابدين عليه السّلام و ديگر بازماندگان در اسارت ، كوفه و شام.
11- خطبه خواندن امام سجاد عليه السّلام براى اهالى كوفه، در حالى كه در غل و زنجير و اسارت دشمنان بود.
12- خطبه خواندن امام سجاد عليه السّلام ، در مجلس بزرگ مسجد اموىِ شام، در حضور يزيد و تأثير شگفت آن بر شاميان.
13- بازگشت امام زين العابدين عليه السّلام به همراه ساير بازماندگان نهضت كربلا از اسارت كوفه و شام به مدينة الرسول صلّي الله عليه و آله و سلّم
14- حزن شديد و گريه ‏هاى طولانىِ امام سجاد عليه السّلام در مصيبت شهادت امام حسين عليه السّلام و اهل بيت آن حضرت.
15- قيام مردم مدينه بر ضد يزيد بن معاويه و اخراج بنى اميه از اين شهر و وقوع نبردى خونين در اين واقعه (معروف به واقعه حره)، در سال 63 هجرى.
16- شكست مقاومت اهالىِ مدينه در برابر لشكريان شام، و كشتار فجيع سپاهيان يزيد به سركردگىِ مسلم بن عقبه، در مدينه، و محفوظ و مصون ماندن امام زين‏العابدين عليه السّلام و خانواده او از اين كشتار.
17- قيام عبدالله بن زبير در مكه بر ضد بنى اميه و تصرف حجاز (مكه و مدينه) و برخى از سرزمين‏ هاى اسلامى، در سال 64 هجرى.
18- فشار و سخت ‏گيرىِ آل زبير بر خاندان اميرالمؤمنين و اهل بيت عليه السّلام
19- قيام مختار بن ابى عبيده ثقفى، در كوفه، بر ضد بنى اميه براى خونخواهى از قاتلان امام حسين عليه السّلام .
20- مجازات قاتلان امام حسين عليه السّلام توسط مختار بن ابى عبيده و شادمانىِ امام زين ‏العابدين عليه السّلام و ساير اهل بيت عليه السّلام از كردار مختار.
21- شهادت امام زين العابدين عليه السّلام در دوازدهم (يا 18 و يا 25) محرم سال 95 هجرى، به وسيله زهرى كه وليد بن عبدالملك به آن حضرت خورانيده بود.
22- به خاك سپردن بدن مطهر امام زين العابدين عليه السّلام ، در قبرستان بقيع، در جوار قبر عمويش، حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام ، زير قبه مقبره عباس بن عبدالمطلب.

شرايط، مقتضيات و رسالتها در عصر امام سجاد عليه السلام:
اقتدار حكومتهاي جبار و ظالم عصر، نظارت شديد و سختگيريهاي بسيار بر مخالفان سياسي بويژه شيعيان، سركوبي قيامها با كشتارهاي بي رحمانه، جهالت سياسي و مذهبي مردم، شيوع بي ديني و مفاسد اخلاقي، و قلت ياران و مجاهدان واقعي، از جمله موانعي بودند كه نگذاشتند امام سجاد عليه السّلام به صورت مسلحانه قيام كنند.
مردم مسلمان عصر امام عليه السّلام به علت تبليغات و فعاليتهاي سياسي و فرهنگي حكومتهاي نامشروع در برابر حقايق سياسي و مذهبي در نهايت جهالت و بي ديني به سر مي بردند. بدعتها و عقايد گمراه كننده و باطل به عنوان احكام و عقايد مذهبي، مورد اعتقاد و عمل مسلمانان قرار گرفته بود.
در چنين شرايطي، بزرگترين و مهمترين مسئوليت امام سجاد عليه السّلام، احياي مجدد اسلام ناب محمدي صلّي الله عليه و آله و سلّم تبيين جايگاه امامت و رهبري اهل بيت عليه السّلام، مبارزه با جهالت سياسي و مذهبي مردم و تربيت مجاهدان واقعي بود.
امام عليه السّلام مي بايد در برابر حقايق سياسي اسلام روشنگري مي كردند بويژه كه درباره امامت و رهبري و افشاگري عليه حكومتهاي غاصب و ظالم و ترويج فرهنگ جهاد و شهادت لازم بود كه شيعيان و مسلمانان را براي مبارزه و جهاد عليه ظلم، بدعت و گمراهي آماده مي ساختند.
آن حضرت موفق شدند كه در سخت ترين شرايط و با استفاده از ظريفترين شيوه هاي تبليغاتي و مبارزاتي، در اهداف خويش موفق و پيروز شوند. سرانجام امام عليه السّلام در راه پايداري و استقامت در اين جهاد مقدس، به مقام والاي شهادت نايل شدند.


نقش امام سجاد در تربيت موالي :
"موالي" يعني: عده اي از ايرانيان كه به عراق آمده و در آنجا با تشيع آشنا شده. همچنين از جمله موضوع شايع در قرن اول و دوم هجري تربيت موالي بود. اين افراد عمدتاً به علت داشتن استعداد مناسب و نيز آمادگي كسب علم و نيز با احساس ضعفي كه ايشان در برابر عرب ها داشتند و درصدد بودند كه آن را جبران كنند، به خوبي در زمينه حديث كار كردند و در نتيجه توانستند در مدت زماني كوتاه از فقها و محدثين مراكز عمده اسلامي شوند. اين افراد در خانواده هاي مختلف عرب، تربيت شده بودند كه طبعاً انگيزه هاي سياسي و مذهبي جاري و مرسوم در آن قبايل و عشيره ها، به اينان نيز سرايت كرده بود، به ويژه كوفه، بيشتر گرايش شيعي داشت و "موالي" آن نيز چنين بودند، از اين رو اهل بيت عليهم السّلام نيز از اين ويژگي براي تربيت موالي استفاده كردند.
در اين ميان، سياست علي بن الحسين عليه السّلام شايان توجه بسيار است. امام مي كوشيد تا در مدينه، با تربيت طبقه "موالي"، راه را براي آينده باز كند. و اسلام صحيح و سليم را به آنان (كه زمينه كافي داشتند) انتقال دهد، پس با شخصيتي كه امام داشت به شايستگي مي توانست در روحيه موالي اثر بگذارد و احساسات شيعي را به آنان انتقال دهد.
استاد "سيد جعفر مرتضي" در تشريح سياستهاي امام سجاد عليه السّلام و به منظور بخشيدن حياتي نوين به مكتب جعفري، اشاره به اين نكته دارد كه آن حضرت غلامان را مي خريد و آنان را آزاد مي كرد، به طوري كه به نوشته "سيد الاهل" : غلامان اين مسئله را دريافته، شور و شوق فراواني داشتند كه مشمول اقدام امام شوند. امام نيز در هر سال و ماه و روز و به مناسبت هر حادثه، آنان را آزاد مي ساخت. به طوري كه در مدينه قريب به يك لشگر از موالي آزاد شده و كنيزكان رهايي يافته، به سر مي بردند كه تمامي آنها از موالي امام سجاد عليه السّلام بودند. و شمار آنها به 50 هزار تن يا بيشتر مي رسيد.
مؤلف محترم "اعيان شيعه" نيز مي نويسد: او سودانيان را مي خريد، حال آنكه هيچ نيازي به آنان نداشت. استاد "سيد جعفر مرتضي" پس از ذكر اين مطالب نتايج متعددي از اين مسئله مي گيرد و مي نويسد: يعني نتيجه چنين سياستي، اين بود كه موالي، اهل بيت عليهم السّلام نمونه هاي انسانيت و اسلاميت به شمار مي رفتند. و آمادگي كامل داشتند تا در شرايط گوناگون در كنار آنها قرار بگيرند، شواهدي نيز وجود دارد كه نشان مي دهد "موالي" در مواقعي كه علويين مورد ظلم قرار مي گرفتند و يا بعضي از حكام به آنها ستم مي كردند، به ياري آنها مي شتافتند.

امر به معروف و نهي از منكر در هفته اول ماه محرم

اشاره

نخستين هفته ماه محرم، هفته زنده نگه داشتن امر به معروف و نهي از منكر نام گذاري شده است. از آنجا كه امرو نهي، دو ابزار اساسي تربيت و پرورش روح آدمي است، امر به معروف و نهي از منكر نيز شيوه اصلي پيامبران و مصلحان در تربيت و هدايت مردم بوده است. از اينرو، احياي اين دو فريضه پر بركت الهي، استمرار حركت انسان ساز پيامبران گذشته و بسترساز تحقق صلاح و اصلاح جامعه در آينده است. با اميد به موفقيت آمران به معروف و ناهيان از منكر كه مصداق امت برگزيده قرآني و پيروان راستين حضرت سيدالشهدا عليه السلام مي باشند، زواياي مختلف اين دو گوهر انسان ساز را از نظر مي گذرانيم.

معناي امر به معروف و نهي از منكر

«امر» به معناي فرمان دادن و «نهي» به معناي بازداشتن و منع از انجام كاري است. «معروف»، هر آن چيزي است كه عقل و دين، آن را به نيكي و خوبي مي شناسند و معرفي مي كنند و «منكر»، هر آن چيزي است كه عقل و شرع، آن را ناپسند مي دارند. پس امر به معروف، يعني فرمان دادن به انجام كارهاي نيك و نهي از منكر، به معناي بازداشتن از بدي و ناپسندي است.

يكتاپرستي، نيكي به پدر و مادر، انفاق به خويشاوندان، كمك به مساكين و درماندگان، برپايي نماز، پايبندي به عهد، مبارزه با ظلم و ستم، امر به معروف و نهي از منكر، پرداخت وجوهات شرعي و... نمونه هايي از معروف ها، و شرك به خداوند، زنا و فحشا، ربا، سرقت، دست درازي به اموال يتيمان، تكبر، اسراف و بدخويي، نمونه هايي از منكرهاي ذكر شده در قرآن كريم مي باشند.

امر به معروف و نهي از منكر در قرآن

دستور قرآن كريم بر ضرورت و وجوب امر به معروف و نهي از منكر كاملا آشكار است. در آيه اي مي خوانيم:«و بايد از ميان شما گروهي باشند دعوتگر به خير كه به نيكي (معروف) فرمان دهند و از ناشايستي(منكر) باز دارند و اينان رستگارانند». دراهميت امر به معروف و نهي از منكر همين بس كه در قرآن كريم، نام آمرين به معروف، در كنار نام پيامبران آمده است و كيفر قاتلان آنان، مثل كيفر قتل انبياست.

امر به معروف و نهي از منكر در روايات

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله درباره ضرورت امر به معروف و نهي از منكر مي فرمايند:«امت من تا هنگامي كه امر به معروف و نهي از منكر مي كنند و بر نيكي و تقوا يار يكديگرند، در سلامتي خواهند بود و هر گاه آن را رها كنند، بركت ها از ايشان رخت خواهد بست...». اميرالمؤمنين علي عليه السلام نيز مي فرمايند:«امر به معروف و نهي از منكر را وامگذاريد كه بدكارانتان بر شما چيره مي گردند و آن گاه كه دعا كنيد، دعايتان مستجاب نشود». امام حسين عليه السلام در اين باره فرمودند: «... خداوند به عنوان فريضه از امر به معروف و نهي از منكر آغاز مي كند تا نشان دهد كه اگر اين فريضه ادا شود و استوار گردد، همه فريضه ها ـ چه آسان و چه دشوار ـ استوار خواهد گشت؛ از آنرو كه امر به معروف و نهي از منكر، دعوت به اسلام، مخالفت با ظالم، تقسيم غنيمت هاي جنگي و غيرجنگي، گردآوري زكات از جايگاه آنها و پرداخت آن به مستحقان است».

امر به معروف و نهي از منكر در آينه عقل

جداي از دلايل نقلي فراوان در ضرورت امر به معروف و نهي از منكر، دلايل عقلي نيز بر ضرورت احياي اين دو فريضه سرنوشت ساز تاكيد دارد ؛ چرا كه امر به معروف، نشانه تعهد و علاقه انسان به سلامتي جامعه و نهي از منكر، تلخ كردن كام خلافكاران است. امر به معروف، ضامن اجراي تمام واجبات است و نهي از منكر، ضامن ترك همه محرّمات. امر به معروف، نيكوكاران را تشويق كرده و جامعه را رشد مي دهد و نهي از منكر، جامعه را از سقوط نجات مي بخشد.

شرايط امر به معروف و نهي از منكر

منظور از شرايط امر به معروف و نهي از منكر، ارائه راهكاري عملي جهت اجراي آن است. اين كه چه شرايطي بايد فراهم گردد تا اين فريضه مؤثر واقع شود و به جاي از بين بردن تكليف، به هدف اصلي خود، يعني ايجاد معروف و از بين بردن منكر برسد. براي اين منظور، چهار شرط را برشمرده اند؛ نخست آن كه خود آمر و ناهي، معروف و منكر را بشناسند و شرايط وجوب آن دو را بدانند، دوم اين كه آمر و ناهي احتمال بدهند كه امر به معروف و نهي از منكر، تأثير دارد، اگر چه تأثير آن تدريجي و غير مستقيم باشد، سوم اين كه تارك معروف و عامل به منكر، بر ادامه شيوه خود اصرارداشته باشند و چهارم آن كه امر به معروف و نهي از منكر، موجب مفسده اي بزرگ تر و بروز منكري عظيم تر نباشد. توجه به اين نكته ضروري است كه از بدعت ها و انحرافات فكري، شرط هاي معمول كنار گذاشته مي شود و همه چيز فداي صيانت از دين مي گردد.

مراحل امر به معروف و نهي از منكر

براي امر به معروف و نهي از منكر، سه مرحله را متذكر شده اند:

نخست اين كه انسان، از بروز گناه، اندوهگين باشد و قلبا راضي از كار منكر نبوده و از آن متنفر باشد. در اين مرحله هيچ كس معاف نيست و حتي افراد ناتوان نيز بايد از گناه متنفر باشند؛ زيرا اگر كسي راضي به عمل قومي باشد، در عمل آنان شريك است.

در مرحله دوم، آمر به معروف، با زبان به خلافكار هشدار مي دهد و به خوبي ها سفارش مي كند، و مرحله سوم آن است گه اگر بيان، اثر نكرد، با قدرت در برابر منكرات بايستد. اين اِعمال قدرت و خشونت بايد بسيار سنجيده و حساب شده باشد تا موجب بروز هرج و مرج در جامعه و ايجاد منكرهاي بزرگ تر نگردد.

آثار و پيامدها امر به معروف و نهي از منكر

آثار فردي و اجتماعي امر به معروف و نهي از منكر، آن قدر فراوان است كه در قرآن و روايات، حساب اين دو فريضه پربركت از ديگر فريضه ها جدا شده است. بهره مندي از الطاف خداوند، نجات از قهر و غضب الهي، وفور نعمت هاي اقتصادي، كسب حلال، عزّت و سرافرازي مؤمنين، سركوبي و كنترل اشرار و برقراري نظم و انضباط اجتماعي، نمونه هايي از آثار و بركت هاي آن است. در بُعد فردي، كسي كه آمر به معروف باشد، خود، اهل معروف خواهد شد و خواه ناخواه، به رستگاري خواهد رسيد و در بُعد اجتماعي، امر به معروف و نهي از منكر، ضامن بقاي كليه بركت هاي معنوي، اخلاقي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي جامعه مسلمين است.

امر به معروف و نهي از منكر در سيره معصومين عليهم السلام

نخستين آمر به معروف در جامعه مسلمين، خود حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله بود و مسلمانان، پس از صدر اسلام، با اختصاص تشكيلات مستقلي جهت اجراي اين دو فريضه، به نام امور حسبه، گروه ويژه اي را مسئول اجراي آن نمودند. اصولاً بدون احياي اين دو فريضه، واجب هاي ديگر، به مرور زمان ارزش و محتواي خود را از دست خواهند داد و حدود الهي نيز تعطيل خواهد شد. امام باقر عليه السلام فرمودند:«حقا كه امر به معروف و نهي از منكر، روش پيامبران، شيوه صالحان و فريضه سترگي است كه با آن، ديگر فرايض بر پا مي شود».

آداب امر به معروف و نهي از منكر

آمر به معروف، به هنرمندي مي ماند كه در هر موقعيت و شرايطي، مي بايست به گزينش بهترين شيوه بپردازد. از اينرو، در علم اخلاق كه دانش آداب است، بيش از علم فقه، به آداب امر به معروف نهي از منكر پرداخته شده است. از مهمترين اين آداب، عدم تجسس و دخالت آمر به معروف و ناهي از منكر در زندگي خصوصي افراد است. نكته اساسي ديگر آن است كه مقصود از امر به معروف و نهي از منكر، تلاش در جهت اصلاح گناه كار و تطهير ظاهر اجتماع از مفاسد است. پس تا حد امكان بايد از ريختن آبروي افراد و تحريك مجرمان، جلوگيري كرد.

ويژگي هاي آمر به معروف و ناهي از منكر

آمر به معروف و ناهي از منكر بايد اين ويژگي ها را داشته باشد: خود را فراموش نكند، داراي عدالت و تقوا باشد، عامل به گفتار خود باشد، مراقب باشد تا بدعت گذاري نكند و از پيش خود حلالي را حرام و حرامي را حلال نسازد، اخلاص در عمل داشته و در انجام وظيفه صبور باشد؛ زيرا منكر، به تدريج ريشه دار شده است، پس زدودن آن نيز به صبر و زمان نياز دارد. آن كه با ديگران رفيق است، سخنش در دل ها مي نشيند و امر و نهيش، مؤثر واقع مي شود؛ پس هر كس كه مشتاق اصلاح ديگران است، بايد زحمت رفق و مداراي با مردم را بپذيرد و خُلق خود را خوش كند.

آداب امر به معروف و نهي از منكر در كلام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله درباره آداب امر به معروف و نهي از منكر فرمود: آمر به معروف، نيازمند آن است كه به حلال و حرام آگاه و از آن چه ديگران را امر و نهي مي كند، خود، فارغ شده باشد. براي خلق، ناصح مهربان و با آنان رفيق باشد. با لطف و بيان خود، آنان را دعوت كند، اخلاق آنان را بشناسد تا با هر يك مناسب شأنش رفتار كند، به مكر نفس و نيرنگ هاي شيطان بينا و بر آن چه بدو رسد، شكيبا باشد و آنان را به سبب آن چه بدو رسيده، مكافات و از آنان شكايت نكند، خشونت نورزد و براي نفس خود خشمگين نشود. نيّت خود را براي خدا خالص گرداند و از او ياري بخواهد و در پي رضايت او باشد. پس اگر با او مخالفت و در حقش جفا كنند، صبر پيشه كند و اگر با او موافقت كنند و سخنش را بپذيرند، سپاس گزاري كند و كار خود را به خدايش واگذرد و به عيب خويش بنگرد».

ولايت فقيه و مسأله امر و نهي

در روزگاري كه هنوز بسياري از كشورهاي اسلامي در نظام پادشاهي و حكومت خانداني به سر مي برند، نظام جمهوري اسلامي ايران در تطبيق قوانين شرعي با شرايط عصر نوين، سربلند بيرون آمده و نمونه اي سرافراز از حكومت ديني را ارائه داده است. اساس اين حكومت بر ولايت فقيه است و همين ويژگي، آن را از ساير نظام هاي مشابه، متمايز ساخته و به آن اقتدار ديني بخشيده است. وجود محسوس امر به معروف و نهي از منكر در جامعه، همان اقتدار ديني است كه در حكومت مبتني بر ولايت فقيه، در كامل ترين شكل خود است؛ زيرا در رأس حكومت، فقيهي عادل قرار دارد كه در تصميم گيري هاي كلان، اولويت را به اجراي احكام ديني مي دهد.

لزوم فرهنگ سازي

فرهنگ هر جامعه، مجموعه اي از ارزش ها و باورهاي عمومي را با خود دارد كه به طور طبيعي، بر رفتارهاي افراد جامعه تأثير مي گذارد. اگر روحيه استقبال از ارشاد و راهنمايي هاي دانايان، روحيه انتقاد پذيري و حق گرايي، فرهنگ رايج يك ملت باشد، آن گاه شاهد مشاركت گسترده مردم در تحقق آرمان هاي ديني و از جمله، ارزش نهادن به معروف ها و مبارزه با منكرات خواهيم بود. براي انجام اين مهم، بايد فرهنگ سازي كرد. متصديان فرهنگي جامعه، افراد تأثيرگذار و الگوهاي مردمي، در اين زمينه وظيفه اي سترگ در پيش رو دارند. آنان مي توانند با تبليغ علمي و عملي، ارزش والاي حق پذيري را احيا كنند و خود با پذيرش انتقاد در ميدان هاي گوناگون اجتماعي، سياسي، فرهنگي و ورزشي، عملا به گسترش و تقويت آن همت گمارند؛ به ويژه هنرمندان كه مي توانند روح تعهد را در قالب هاي متنوع هنري، در كالبد انسان ها بدمند.

 

الگوهاي عملي

تاريخ، به درستي نمي داند سخن جاودانه امام حسين عليه السلام در آغاز نهضت عاشورا كه فرمود: «...قصد من، امر به معروف و نهي از منكر...است» و سپس اثبات عملي آن با نثر جان خود و عزيزانش، الهام بخش چه نهضت ها، انقلاب ها، اصلاح ها و ظلم ستيزي ها، در طول تاريخ اسلام بوده است. اما همين اندازه روشن است كه سيره معصومان معروف پرور كه هر يك، به گونه اي در راه مبارزه با طاغوت هاي منكرپرور زمان خويش به شهادت رسيدند، منابع الهام بخش مجاهدان و مصلحان ظلم ستيز در طول تاريخ اسلام بوده است. در عصر حاضر، انديشه هاي قهرمان بزرگ مبارزه با طاغوت، امام خميني رحمه الله ، الگوي ملموس و آزموده شده مبارزه با منكرات و احياي معروف هاست.

اعمال مخصوص ماه محرم

محرم از منظر ائمه(عليهم السلام)

 از امام رضا(عليه السلام)، چنين نقل شده است:

«وقتي محرم فرا مي‌رسيد، پدرم خندان ديده نمي‌شد، حزن و اندوه تا پايان دهه‌ اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصيبت و گريه ايشان بود.»(3)

همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره‌ عاشورا مي‌فرمايد:

«كسي كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه‌اش باشد، خداوند قيامت را روز شادماني و سرور او قرار خواهد داد.»(4)

 اعمال شب اول ماه محرم
1ـ نماز: اين شب چند نماز دارد كه يكي از آنها به شرح ذيل است:

دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد يازده مرتبه سوره‌ توحيد خوانده شود.

در فضيلت اين نماز چنين آمده است:

«خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»(5)

2ـ احياي اين شب.(6)

3ـ نيايش و دعا.(7)

 روز اول محرم
اول محرم هر سال اولين روز سال قمري است. از امام محمدباقر(عليه السلام) روايت شده است: «آن كس كه اين روز را روزه بدارد، خداوند دعايش را اجابت مي‌كند، همانگونه كه دعاي زكريا(عليه السلام) را اجابت كرد.»(8)

دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعاي زير قرائت گردد:

«اللّهم انت الاله القديم و هذه سنةٌ جديدةٌ فاسئلك فيها العصمة من الشيطان و القوَّة علي هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خداي قديم و جاوداني و اين سال، سال نو است، از تو مي‌خواهم كه مرا در اين سال از شيطان حفظ كني و بر نفس اماره (راهنمايي كننده) به بدي پيروز سازي.

 روز دوم محرم
در چنين روزي كاروان امام حسين(عليه السلام) در سال 61 ه‍ .ق وارد سرزمين كربلا شد و با ممانعت لشكر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گرديد.(10)

 روز سوم محرم
از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده است:

«هر كس در اين روز روزه بگيرد، خداوند دعايش را اجابت كند.»(11)

در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد كربلا شد.

 روز چهارم محرم
بي‌نتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)، با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

 روز هفتم محرم
روزه گرفتن مستحب است.

 روز نهم محرم
تاسوعاي حسيني، روز محاصره‌ امام حسين(عليه السلام) و اصحابش در سرزمين كربلا توسط سپاه شمر.(12)

 اعمال شب عاشورا
1ـ چند نماز براي  شب  عاشورا در روايات آمده است كه يكي از آنها چنين است:

چهار ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از سوره‌ حمد، 50 بار سوره‌ توحيد خوانده مي‌شود. پس از پايان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العليّ العظيم» خوانده شود.(13)

2ـ احياي اين شب كنار قبر امام حسين(عليه السلام).(14)

3ـ دعا و نيايش. (15)


روز عاشورا
1ـ عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) و شهداي كربلا، در اين مورد از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است:

هر كس كار و كوشش را در اين روز، رها كند، خداوند خواسته‌هايش را برآورد و هر كس اين روز را با حزن و اندوه سپري كند، خداوند قيامت را روز خوشحالي او قرار دهد. (16)

2ـ زيارت امام حسين(عليه السلام).(17)

3ـ روزه گرفتن در اين روز كراهت دارد؛ ولي بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشاميدن خودداري شود. (18)

4ـ آب دادن به زائران امام حسين(عليه السلام).(19)

5ـ خواندن سوره توحيد هزار مرتبه.(20)

6ـ خواندن زيارت عاشورا. (21)

7ـ گفتن هزار بار ذكر «اللّهم العن قتلة الحسين(عليه السلام).»(22)

 روز دوازدهم محرم
ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه و شهادت حضرت سجاد(عليه السلام) در سال 94 ه‍ .ق.

 روز بيست و يكم محرم
1ـ روزه‌ اين روز مطلوب است.

تبيان

محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگهداشته است

 

اگر نگوييم بهترين بايد بگوييم يكي از بهترين كلام هايي كه در كوتاه ترين حد ممكن اثرات و بركات قيام سرخ اباعبدا... الحسين عليه السلام و ياران فداكارشان را براي كل تاريخ تفسير مي كند جمله معروف امام خميني(ره) است كه فرمود: «اين محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است». هر ساله با فرارسيدن ايام سوگواري سرور و سالار شهيدان انسان مي تواند با چشم خود تفسير عملي اين جمله را در نقاط مختلف جهان به نظاره بنشيند    

.

 

اتفاق مهمي كه قرن ها در طول تاريخ و در هر ازمنه و امكنه اي وجود داشته و مردم براي اعتلاي نام حسين(عليه السلام) و يارانش دست از پا نشناخته و شور و اشتياقي وصف ناشدني داشته اند. اما به راستي چگونه مي توان عمق آن را نيز با تمام وجود درك كرد و معنا بخشيد؟ بي شك آن چه بيشتر در مرئي و منظر انسان در محرم و صفر قرار مي گيرد تجلي شور و اشتياق حسيني است كه در وجود همه آزادگان و آزاد انديشان جهان جوشش مي كند كه در واقع اين همان؛ «خون سيدالشهداست كه خون همه ملت هاي جهان را به جوش مي آورد». اما وراي اين شور و هيجان بدون شك شعوري است كه هر ساله در محرم و صفر تعالي يافته و انشاء ا... در زمان ظهور منتقم دشت كربلا به اوج شكوفايي خود مي رسد. بر اين اساس برخي از مباني محرم و صفر كه سبب زنده نگه داشتن اسلام گرديده است در سه محور به شرح زير بيان مي گردد    :

 

تجلي اصول دين: محرم و صفر موسم يادآوري قيام حسيني است كه در آن تجلي اصول دين خدا صورت پذيرفته است. لذا بازخواني آن عامل مهمي براي زنده نگه داشتن و حيات مستمر اسلام مي گردد. آنجا كه امام معصوم عشق به خدا را جايگزين همه دوست داشتني هاي بي ارزش دنيايي مي كند عملاً به توحيد و وحدانيت خدا شهادت مي دهد، و يا با ترجيح آخرت بر دنيا اهميت معاد را نشان مي دهد، و يا با جدا كردن حق از باطل عدالت را جلوه اي دوباره مي بخشد، و قصد خود را از قيام احياي سنت جدش و مرام پدرش مي خواند تا امر نبوت و امامت نيز تحقق و تداوم يابد، اين ها همه و همه گوشه اي از تجلي اصول دين در مكتب الهي امام حسين(عليه السلام) مي باشد    .

 

احياي فروع دين: محرم و صفر زمان مرور كردن و اقامه مرام و مسلك امام معصوم(عليه السلام) در احياي فروع دين است. همان جا كه حضرت براي تبيين واقعيت دين در روز عرفه حج را رها نمود و به طرف كوفه رفت تا براي تولاي "خدا، پيامبر اعظم(صلي الله عليه واله) و پدر بزرگوارش" و همچنين تبري از دشمنان ايشان دست به جهاد زده تا معارف و ارزش هاي اسلامي را از طريق به پا داشتن امر به معروف و نهي از منكر زنده نمايد. امام حسين عليه السلام در بحبوحه جنگ دست از پيكار مي كشد و به نماز مي ايستد تا بگويد نماز پايه و ستون اصلي دين است. ايشان دشمنان خدا را كه در برابرش صف آرايي نموده اند كساني مي خواند كه شكمشان از حرام پرگشته، حق خدا، امام معصوم و بيت المال را نپرداخته و به فساد و تباهي خو كرده اند

 

تازه كردن ارزش هاي انساني و اسلامي: قيام سرخ حضرت سيدالشهدا عليه السلام فراي مسائل و مفاهيم ديني كه در بطن خود دارد مشتمل بر معارف بزرگ انسانيت و آزادگي است. از اين رو امام خطاب به دشمن و طاغوت زمان خود كه به اصول و فروع دين وفادار نيست مي فرمايد: «اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد». حادثه كربلا سرشار از مفاهيم بزرگ انساني همچون؛ مجاهدت، شهادت، وفاداري، حيا، عزت نفس، گذشت، شرافت، فداكاري و... است. لذا زماني كه در اثناي مجالس پر شور محرم و صفر طي دو ماه ذكر مناقب و مصائب اهل بيت عليهم السلام مكرر و مرتب اين آموزه ها كه مطابق فطرت آدمي است تبليغ و ترويج مي شود با روح همه انسان ها ارتباط معنا داري پيدا مي كند و انسانيت را معنايي دوباره مي بخشد و از اين طريق مفاهيم انساني كه دين بدان تأكيد و توجه دارد در جامعه نشر يافته و سبب تازه گرداني و جاودانگي ارزش هاي اسلامي مي شود

.

 

سخن پاياني اينكه بعد از واقعه عاشورا تا به امروز بارها و بارها طاغوت و طاغوتيان زمان بر آن بوده اند كه نام حضرت اباعبدا... الحسين(عليه السلام) و نهضت جاويدان ايشان را از بين برده و از لوح زمان پاك نمايند. لذا گاهي بر ويراني قبر مطهر امام عزم كرده اند، يا به امام دروغ نسبت داده و سعي بر تحريف واقعيات حادثه كربلا داشته اند، در دوره اي به دنبال شخم زدن و زراعت در مرقد مطهر امام بوده و در ادوار ديگر جنايات ابلهانه بي شماري از اين دست را رقم زده اند. جناياتي كه حتي قرن ها بعد و تا به امروز نيز ادامه داشته است. تا جايي كه گروهي از وهابيون و وارثان واقعي مردمان عصر جاهليت روز عاشورا را روي در و ديوار شهرهاي تحت سيطره خود «يوم الفرح و السرور» تبليغ مي كنند و يااينكه عَلَم يزيديان امروز بر دوش شياطين داعش است به گمان آنكه بتوانند لكه ننگي كه از حادثه كربلا بر پيشاني قدماي هم سلف آنها حك شده است پاك نموده و يا به خيال باطل خود اسم و رسم حسين(عليه السلام) را بر اندازند. غافل از آنكه؛ دشمنت كشت ولي نور تو خاموش نگشت/آن جلوه كه فاني نشود نور خداست


 

.

 

 

 

منبع:

 

انتهاي پيام/ ز.ح

 

 

 

مرا از بر لاله ها مي برند
چو مرغي به دام بلا مي برند
تو را غرق خون ستم ساختند
مرا هم به بند جفا مي برند
جدايم كنند از تو اين دشمنان
كه سرهاي از تن جدا مي برند
تو خون خدايي و اين مشركين
تو را كشته نام خدا مي برند
اسارت كه ديگر ندارد كتك
مرا با زدن ها چرا مي برند
به اينان بگو اي پدر جان مرا
چرا مي زنند و كجا مي برند
كشيدند اينجا چو جانم به خون
كجا ديگر از كربلا مي برند
گهم بر روي خارها مي كشند
گهم با سر نيزه ها مي برند
به طعني جگرهاي ما خون كنند
به قهري دل ما ز جا مي برند
به اطفال پاسخ ز سيلي دهند
زماني كه نام تو را مي برند
"مؤيد" دل ما به حال آورند
چو نامي ز كرببلا مي برند
دوايي به درد دلم كن حسين
كه خاك تو بهر شفا مي برن

 

هفته دفاع مقدس

هفته دفاع مقدس
قرآن كريم: :
و لَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لََهُدِّمَت صَوامِعُ و بِيَعٌ و صَلَواتٌ و مَساجِدُ يُذكَرُ فيهَا اسمُ اللَّهِ كَثيراً
اگر خدا بعضي از مردم را با بعض ديگر دفع نمي كرد ، صومعه‏ها و كليساها و كنيسه‏ها و مساجدي كه نام خدا در آنها بسيار برده مي‏شود ، سخت ويران مي‏شد
حجّ ، آيه ۴۰ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
إنَّ اللَّهَ يُبغِضُ رجُلاً يُدخَلُ عَلَيهِ في بَيتِهِ و لايُقاتِلُ
خداوند دشمن مي‏دارد مردي را كه در خانه‏اش بر او حمله كنند و او نجنگد
عيون أخبارالرّضاعليه السلام ، ج ۲ ، ص ۲۸ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
مَن قُتِلَ دُونَ مالِهِ فَهُوَ شَهيدٌ
هر كه در راه [حفظ] مالش كشته شود ، شهيد است
دعائم الاسلام ، ج ۱ ، ص ۳۹۸ .
امام علي‏عليه السلام :
إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أوليائِهِ
جهاد دري از درهاي بهشت است كه خداوند آن را بر روي اولياي خاص خود گشوده است
نهج البلاغه ، خطبه ۲۷ .
امام علي‏عليه السلام :
در وصيت به حسنين‏عليهما السلام فرمود : وَاللَّهَ اللَّهَ فِي الجِهادِ بِأموالِكُم و أنفُسِكُم و ألسِنَتِكُم في سَبيلِ اللَّهِ
خدا را خدا را در باره جهاد با مال و جان و زبان‏تان در راه خدا
نهج البلاغه ، نامه ۴۷ .
معصوم ‏عليه السلام :
لِيُقاتِل كُلُّ امرِي‏ءٍ عَن نَفسِهِ و مالِهِ و أهلِهِ
هر مردي بايد براي [حفظ] خود و مال و خانواده‏اش بجنگد
تفسير القمي ، ج ۱ ، ص ۲۵۸ .

تبريك عيد قربان

در تعاليم ديني چهار روز است كه به عنوان عيد تعيين گشته است كه عبارتند از: عيد فطر، عيد قربان، عيد غدير و روز جمعه. در اين ميان عيد قربان يكي از اعياد مهم و بزرگ مسلمين به شمار مي رود به نحوي كه برخلاف بسياري از اعياد، مورد اختلاف نبوده و همه فِرَق مسلمين اين روز را عيد محسوب مي كنند؛ لذا در دعاي مخصوص قنوت نماز عيد مي خوانيم: «اللهم اني اسألك بحق هذا اليوم الذي جعلته للمسلمين عيدا و لمحمد صلي الله عليه و آله ذخرا و شرفا و كرامة و مزيدا...؛ بارالها! به حق اين روزي كه آن را براي مسلمانان عيد و براي محمد صلي الله عليه واله ذخيره و شرافت و كرامت و فضيلت قراردادي...» و بدين گونه عيد را فقط مخصوص مؤمنين ندانسته و همه مسلمين را در آن سهيم مي دانيم و اعتقاد داريم اين گردهمايي عظيم رهيافتي براي رسيدن به اعتصام به حبل الله است كه يكي از مهم ترين دستورات اجتماعي اسلام است.

 

فلسفه قرباني كردن در عيد قربان

از جمله آموزه هاي اسلام براي تكامل و رشد انسان ها، ايثار از جان و مال در راه خداوند يگانه مي باشد؛ به اين معنا كه انسان، همه دارايي ها و امكاناتش را امانتي الهي بداند كه بايد در طريق بندگي هزينه كند. قرباني كردن نيز نمادي از قطع دلبستگي و وابستگي ها و جلوه اي از ايثار مال و جان در راه محبوب واقعي و رضاي خداوند متعال مي باشد. البته آنچه كه از قرباني كردن و رسيدن به مقام قرب الهي به وسيله ذبح گوسفند، لحاظ شده است قطع علقه هاي روحي و مالي است كه باعث تقواي قلب و طهارت نفس مي گردد.

خداوند متعال اصل  قرباني كردن را از شعائر الله دانسته و آن را نشانه ي بزرگداشت و سپاس گزاري مؤمنان بر نعمت هدايت معرفي كرده و قرباني كننده را در گروه و خيل محسنين و نيكوكاران داخل كرده است.

در قرآن كريم آمده است: «وقتي شما قرباني مي كنيد آنچه كه متعلق به خدا است، تقواي شماست نه گوشت و پوست قرباني»[1] بنابراين در قرباني كردن هر چند ظاهر كار سر بريدن است؛ اما واقعيت قضيه نهايت تسليم، سرسپردگي، عشق و علاقه بنده به مولاي خود است؛ و در واقع قرباني كردن نمادي از قرباني كردن هواهاي نفساني و ذبح نفس اماره و نوعي جهاد با نفس در جهت زدودن تعلقات و وابستگي هاي دنيوي و مادي و رهايي از زندان مال پرستي و دنياطلبي است.

 

تمسك به قرباني براي دفع بلا

در كلام و سيرهي بزرگان، ميتوان نمونههايي را يافت كه براي دفع بلا به سنّت «قرباني» تمسّك جستهاند. بنابراين هر چند قرباني روز عيد قربان، به صورت ويژهاي مورد تأكيد واقع شده است؛ اما در سيره علما ميبينيم كه در ساير ايام نيز اين سنّت را اجرا ميكردهاند.

 

1. در استفتائي از آيت الله العظمي مكارم شيرازي سؤال شده است كه: آيا در حال حاضر و يا به طور كلي قرباني كردن احشام براي مواردي همچون خريد خانه، ماشين و ... در دين مبين اسلام توصيه شده است؟ آيا مي توان به جاي قرباني مبلغ آن را به نيازمندان يا سازمان بهزيستي و ... هديه نمود؟

ايشان در پاسخ فرمودهاند: «توصيه خاصّي در اين زمينه نيست. هدف انجام كار خير است و قرباني براي خدا و كمك به محرومان و مؤمنان از اين طريق ان شاءالله موجب دفع بلا مي شود.»[2]

 

2. آيت الله مسعودي ميگويد: «... دو سه مرتبه در همان بحبوحه نهضت 41  يا 42، آقاي بهجت(ره) به من فرمودند كه شما به آقاي خميني بگوييد فردا صبح ساعت فلان دو رأس گوسفند قرباني كند و من ميآمدم به امام (ره) اطلاع ميدادم، ايشان هم بلا فاصله به من ميگفت شما به قصاب بگوييد دو رأس گوسفند از طرف ما قرباني كند، بعد پولشان را ميدهيم.

بار ديگر نيز آقاي بهجت به من پيغام داد كه به امام بگويم: سه رأس گوسفند قرباني كند، آقا هم بلافاصله دستور داد سه رأس قرباني كنند.

اينها همه مسائلي بود كه بين امام و آيتالله بهجت بود و ما فقط ظواهرش را ميديديم و از باطنش اطلاع نداشتيم.»[3]

 

3. شهيد صياد شيرازي، مي‌گفت: «آقا (آيت الله بهاءالديني) در شب‌هاي عمليات دستور قرباني و صدقات به ما مي‌داد و ما مي‌ديديم به واسطه آن صدقات و قرباني چه خطرهاي مهمي از كنار گوش ما رد مي‌شد كه اگر نيم دقيقه پس و پيش مي‌شد، به حيات ما خاتمه مي‌داد.»[4]

 

4. آقاي حسين حيدري كاشاني (از شاگردان آيت الله بهاءالديني) در كوران جنگ تحميلي بود. شبي خواب ديدم كه بيابان‌هاي جنوب را آب بسته‌اند و دور آب در محاصره بعثي‌هاست و صياد تنها ايستاده بود و دشمن در صدد دستگيري ايشان. با وحشت از خواب بيدار شدم. خدمت حضرت آيت الله بهاءالديني رفتم و خوابم را گفتم و اظهار داشتم: ناراحتم.

ايشان فرمود: «برو يك گوسفند براي سلامتي صياد قرباني كن.»

رفتم و اين كار را كردم. بعد از چند روز آقاي صياد خدمت آقا آمد.

آقا به ايشان فرمود: «فلاني خوابي ديده بود و ناراحت بود براي شما. ما گفتيم گوسفندي براي سلامتي شما قرباني كند.» ايشان اظهار تشكر كرد.[5]

 

آداب و اعمال شب و روز عيد قربان

الف) شب عيد قربان

شب دهم ذيحجه شبي مبارك و جزء چهار شبي است كه احياء و شب زنده داري در آن ها مستحب است. در شب عيد قربان، درهاي آسمان باز بوده و براي اين شب اعمالي ذكر شده است:

1- زيارت امام حسين عليه السلام .

2- خواندن دعاي «يا دائِمَ الْفَضْلِ عَليَ الْبَرِيَّةِ» كه در شب جمعه هم وارد شده است.

 

ب) روز عيد قربان

روز دهم ذيحجه كه روز عيد قربان مي باشد بسيار روز شريفي است و برخي از اعمال آن عبارت است از:

 

1- غسل

غسل در اين روز سنّت مؤكد است و بعضي از علماء نيز آن را واجب دانسته‎اند.

 

2- دعا

خواندن دعاهائي كه وارد شده پيش از نماز عيد و بعد از آن از جمله دعاي ندبه و دعاي چهل و هشتم صحيفه سجاديه كه اوّل آن «اَللّهُمَّ هذا يَوْمٌ مُبارَكٌ» است و دعاي چهل و ششم صحيفه سجاديه كه اينگونه آغاز مي‎شود: «يا مَنْ يَرْحَمُ مَنْ لا يَرْحَمُهُ الْعِبادُ».

 

3- نماز

نماز عيد قربان دو ركعت است: در ركعت اول، بعد از خواندن حمد و سوره، بايد پنج تكبير بگويد، بعد از هر تكبير يك قنوت بخواند، بعد از قنوت پنجم، تكبير ديگري بگويد، به ركوع رود، دو سجده بجا آورد، برخيزد و در ركعت دوم چهار تكبير بگويد، بعد از هر تكبير قنوت بخواند و تكبير پنجم را بگويد، به ركوع رود، بعد از ركوع دو سجده كند، تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد. در روز عيد قربان مستحب است كه بعد از نماز، با گوشت قرباني افطار شود.

نماز عيد، سورهٴ مخصوصي ندارد، امّا بهتر است در ركعت اول آن، سورهٴ شمس و در ركعت دوم، سورهٴ غاشيه يا در ركعت اول سوره «سبح اسم» و در ركعت دوم سوره «شمس» را بخوانند.

همچنين در قنوت نماز عيد قربان، هر دعا و ذكري خوانده شود كافيست، امّا بهتر است اين دعا خوانده شود:

اللّهُمَّ أَهْلَ الْكِبْرياءِ وَالْعَظَمةِ وَ أهْلَ الجُودِ وَالجَبَرُوتِ وَ أهْلَ العَفْو وَالرَّحْمَةِ وَ أهْلَ التَقّويٰ وَالمَغْفِرَة، أسْئَلُكَ بَحَقِّ هدا الْيوَمِ الّذي جَعَلْتَهُ لِلمُسْلِمينَ عيداً وَ لِمُحَمّدٍ صَلّيٰاللهُ عَليْه وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاَ وَ مَزيداً، أن تُصَلّي عَليٰ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تُدْخِلني في كُلِّ خَيْرٍ أدْخَلْتَ فيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ أنْ تُخْرِجَني مِنْ كُلِّ سُوءٍ أخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آل مُحَمَّدٍ، صَلَوٰاتُكَ عَلَيُهِ وَ عَلَيْهِمْ، اللّهُمَّ إني أسْئَلَكَ خَيرَ مٰا سَئَلَكَ مِنْهُ عِبادُكَ الصّٰالِحُونَ وَاعُوذُ بِكَ مِمّا اسْتَعاذَ عِبادُكَ الْمُخْلِصوُنَ

«خدايا اي اهل بزرگي و عظمت و اي شايسته بخشش و قدرت و سلطنت و اي شايسته عفو و رحمت و اي شايسته تقوا و آمرزش از تو خواهم به حق اين روزي كه قرارش دادي براي مسلمانان عيد و براي محمّد صلي الله عليه و آله ذخيره و شرف و فزوني مقام كه درود فرستي بر محمّد و آل محمّد و درآوري مرا در هر خيري كه درآوردي در آن خير محمّد و آل محمّد را و برونم آري از هر بدي و شري كه برون آوردي از آن محمّد و آل محمّد را كه درودهاي تو بر او و بر ايشان باد. خدايا از تو خواهم بهترين چيزي را كه درخواست كردند از تو بندگان شايسته ات و پناه برم به تو از آنچه پناه بردند ازآن بندگان شايسته ات.»

 

4- تكبير

خواندن تكبيرات براي كسي كه در منا باشد بعد از پانزده نماز كه اولش نماز ظهر روز عيد است و آخرش نماز صبح روز سيزدهم است. و كساني كه در ساير شهرها هستند نيز بعد از ده نماز از ظهر روز عيد تا صبح دوازدهم اين تكبيرات را بگويند. كه اين تكبيرات بنا بر روايت صحيح در اصول كافي از اين قرار است:

اللهُ اَكْبَرُ اللهُ اَكْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَاللهُ اَكْبَرُ اللهُ اَكْبَرُ اللهُ اَكْبَرُ و لِلّه الْحَمْدُ اللّهُ اَكْبَرُ عَلي ما هَدانا اَللّهُ اَكْبَرُ عَلي ما رَزَقَنا مِنْ بَهيمَةِ الاْنْعامِ وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلي ما اَبْلانا.

خدا بزرگتر از توصيف است، معبودي جز خدا نيست و خدا بزرگتر است، و ستايش خاص خدا است خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائي كرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزي ما كرد از چهارپايان انعام (شتر و گاو و گوسفند) و ستايش خاص خدا است براي آنكه آزمود ما را.

و مستحب است كه به مقداري كه توانايي است اين تكبيرات بعد از نمازها تكرار شود.

 

5- قرباني كردن

يكي از اعمال اين عيد بزرگ كه  سنت  مؤكد نيز مي باشد قرباني كردن است كه مختص به حاجيان نبوده بلكه همه مسلمانان بسته به استطاعت مالي خويش مي توانند قرباني كنند.

 

در منابع روايي، رواياتي از معصومين عليهم السلام نقل شده است كه اشاره به جملات دعا گونه ايشان هنگام ذبح قرباني دارد. شيخ طوسي در يكي از كتاب هاي خود نقل كرده است كه: رسول خدا صلوات الله عليه هنگام ذبح قوچي فرمودند: «اللهمّ تقبّل من محمّد و آل محمّد و من امّة محمّد؛ خدايا اين قرباني را از من محمد و آل محمد و هم چنين امت محمد قبول فرما!»[6]

در جايي ديگر وارد شده است: شخصي كه طريقه ذبح كردن قرباني را مي داند بهتر آن است كه خودش ذبح كند و اگر نمي دانست كسي را دستور دهد و خود او نيز حاضر باشد. در وقت ذبح قرباني پيشاني آن را به طرف قبله نموده و «بسم الله الرحمن الرحيم» گفته و ذبح نمايد و بعد از ذبح قرباني اين دعا را بخواند: « وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، حَنِيفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ‏، إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، لا شَرِيكَ لَهُ، وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ‏، و أنا من المسلمين، اللهم منك و لك، بسم الله و الله أكبر، اللهم‏ تقبل‏ مني‏»[7]

و نيز از مولاي متقيان امير مومنان عليه السلام نقل شده است كه: قرباني مسلمان را جز مسلمان نكشد و هنگام ذبحش بگويد: «بسم اللَّه و اللَّه اكبر وَجَّهْتُ وَجْهِي لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ،إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكي وَ مَحْياي وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، لا شَرِيك لَهُ وَ بِذلِك أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ.»[8]

 

پي نوشت: 


[1] حج، آيه 37.

[2] پايگاه اطلاع رساني آيت الله العظمي مكارم شيرازي، استفتائات قرباني.

[3] پايگاه اطلاع رساني آيت الله العظمي بهجت.

[4] پايگاه جهان نيوز.

[5] پايگاه جهان نيوز.

[6] محمد باقر كمره اي ترجمه آسمان و جهان (ترجمه كتاب السماء و العالم بحار الانوار علامه مجلسي)، ج‏9، ص 182.

[7] المقنع، شيخ صدوق، ص275.

[8] همان، ص 219.

تبريك روز ازدواج

دين از اين پس، آسوده خواهد بود در سايه‏سار محبت و مهرباني اين عروس و داماد و حقيقت ادامه مي‏يابد در گرو پيوند علي و فاطمه؛ زير يك سقف، پاي سفره‏اي ساده، از پيوند دو نور، تا يازده ستاره روشن و تاريخ عشق، از همين‏جا آغاز مي‏شود .
سالروز ازدواج حضرت علي عليه السلام و زهرا سلام الله عليها مبارك باد.
ديدم كه در عرش شور و شوق برپاست
برپاگر اين بزم شرف ذات خداست
گفتم به خرد چه اتفاق افتاده
گفتا كه عروسي علي و زهراست
سالروز ازدواج حضرت علي ع و زهرا س مبارك باد

عشق علي امروز چه منجلي است / امروز زهرا مهمان دل علي است
دل علي، امروز عرشي تر از هميشه است / امروز علي عاشق تر از هميشه است . . .
سالروز ازدواج حضرت علي(ع) و فاطمه(س) مبارك
عقد علي و فاطمه در آسمان بسته شد/در آسمان بسته شد در كهكشان ها بسته شد
زين نرگس و سوسن دگر چشم و زبان بسته شد/راه يقين ها باز شد، پاي گمان ها بسته شد

تسليت شهادت امام جواد )ع)

 

وقتي معتصم تصميم به شهادت امام جواد گرفت

به گزارش روضه نيوز به نقل از مشرق؛زرقان رفيق صميمي ابن ابى داود (فقيه و مفتي دربار معتصم) مي گويد: يك روز ابن ابى داود از پيش معتصم برگشت در حالي كه غمگين و افسرده بود. گفتم: چه شده؟ گفت: امروز آرزو كردم كه كاش بيست سال پيش مرده بودم!

پرسيدم: براى چه؟ گفت: به واسطه كارى كه از اين جوان سيه چرده، پسر على بن موسى (حضرت جواد ع) در حضور امير المؤمنين انجام شد! گفتم: جريان چه بود؟ گفت: سارقي را آوردند كه اقرار به دزدى خود كرده بود؛ از خليفه درخواست داشت كه او را به وسيله جارى كردن حد پاك نمايد، به همين جهت فقها را در مجلس خود جمع كرده بود و او (حضرت جواد ع) نيز بود. خليفه از ما پرسيد: چه قسمت از دست دزد بايد قطع شود؟ من گفتم: از مچ.

 گفت: به چه دليل؟ گفتم: زيرا دست، اطلاق بر انگشت ها و كف دست مى‏ شود تا مچ. خداوند در آيه تيمم نيز مي فرمايد: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ.» (مائده / ۶) -روى زمين پاكى را (و هر دو دست خود را به آن زمين بزنيد) و مسح كنيد مقدارى از روي هاى خود و دستهاى خود را از آن خاك.-حرف مرا گروهى از دانشمندان قبول كردند.
يك دسرته ديگر گفتند: بايد تا آرنج قطع شود؛ پرسيد: به چه دليل؟ گفتند: زيرا خداوند در اين آيه مي فرمايد: «وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ.» (جن / ۱۸)-و دستهاى خود را تا آرنجها بشوييد- يعني در شستن دست در وضو، بايد تا آرنج را شست؛ پس حد دست تا آرنج است.
در اين موقع رو به جانب محمّد بن على كرده گفت: شما چه مي گوييد؟ فرمود: اي امير المؤمنين! اينها نظر خود را در مورد دست دزد گفتند. خليفه گفت: شما را به خدا سوگند كه شما نيز نظر خود را بفرمائيد. فرمود: اكنون كه قسم دادى مي گويم كه اينها بر خلاف دستور پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي گويند! زيرا دست دزد بايد از آخر انگشتان قطع شود و كف دست باقى بماند. گفت: به چه دليل؟ فرمود: به دليل فرمايش پيغمبر اكرم كه فرموده است: سجده بر هفت موضع انجام مى‏شود: صورت و دو دست و دو زانو و دو پا؛ اگر دستش را از مچ يا آرنج قطع كنند، ديگر دستى نخواهد ماند تا سجده نمايد! خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد: «أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ.» ،- كه مسجدها از آن خداست.- منظورش همين هفت موضع است كه با آن سجده مي كنند، آنچه اختصاص به خدا داشته باشد قطع نمي شود.
معتصم حرف او را پسنديد و دستور داد دست دزد را از انتهاى انگشتان قطع كنند و كف دست را باقى بگذارند.
ابن ابى داود گفت: براى من قيامتى به پا شد! آرزو داشتم كه زنده نباشم. زرقان گفت: ابن ابى داود بعدها به من گفت: پس از سه روز پيش معتصم رفته و گفتم: خير خواهى براى امير المؤمنين بر من واجب است. من مي خواهم در موردى با شما صحبت كنم كه مي دانم به واسطه اين حرف اهل جهنم خواهم شد. پرسيد منظورت چيست؟ گفتم: وقتي امير المؤمنين براى حكمى از احكام دين تمام دانشمندان مملكت و فقيهان را در مجلس خود احضار مي كند و از آنها مي پرسد و ايشان نيز نظر خود را مي دهند، با اينكه در چنين مجلسى خويشاوندان اميرالمؤمنين و سپه داران و وزيران و منشيان حضور دارند و مردم پيوسته گوش به چنين مجالسى دارند كه چه اتفاق مى‏افتد؛ چرا شما سخن تمام دانشمندان را رها مي كنى و گفتار مردى را مي پذيرى كه گروهى از مسلمانان مدعى امامت او هستند و مي گويند: او شايسته مقام خلافت است نه معتصم. و سپس به حكم او عمل مي نمايي و حكم فقها را ناديده مي گيري؟!
ابن ابي داود مي گويد: متوجه شدم رنگ چهره معتصم تغيير كرد و فهميد چه كرده است؛ گفت: خدا به تو پاداش اين نصيحت و خيرخواهى را بدهد.
معتصم فرداي آن روز به فلان منشي دربار دستور داد كه حضرت جواد را به منزل خود دعوت كند. ولى امام عليه السلام نپذيرفت و فرمود: مي دانيد كه من به مجالس شما نمى‏آيم. گفت: من شما را براى صرف غذا دعوت مي كنم، آرزو دارم قدم بر روى فرش ما بگذاريد و منزل ما را تبرك فرمائيد؛ فلان كس نيز از وزيران خليفه آرزوى ملاقات شما را دارد. حضرت پديرفت و به منزل او رفت و پس از ميل كردن مقدارى غذا، احساس مسموميت نمود و مركب سوارى خود را خواست تا برود. صاحب منزل تقاضا كرد كه بيشتر تشريف داشته باشيد. فرمود: رفتن من براى تو بهتر است. حضرت جواد عليه السلام آن روز تا شب پيوسته حالش خراب بود و قي مي فرمود و از درد شكم به خود مى‏ پيچيد تا از دنيا رفت. (تفسير عياشي ۱ج ص ۳۱۹)
***

امام جواد عليه السلام چند فرزند داشت؟

به گزارش روضه نيوز ؛سوالشده كه حضرت امام جواد (ع) داراي چند فرزند ذكور بوده است؟ و اگر از دو فرزند بيشتر دارند، از فرزندان ذكور غير معروف ايشان آيا ساداتي منتسب به ايشان مي‌باشند، يا خير و دليل اختلاف علما در تعداد فرزندان ذكور ايشان چيست و چرا فرزندان غير معروف ايشان در تاريخ به وضوح از آنها نامي برده نشده است؟اسلام كوئست دوپاسخ در ادامه مي نويسد:

پاسخ اجمالي
تنها از دو نفر از پسران امام جواد (ع) نسلي به جا مانده است؛ امام هادي و موسي مبرقع. در منابع انساب نيز بر همين دو پسر ايشان اتفاق نظر وجود دارد؛ هرچند پسران ديگري نيز براي ايشان ذكر كرده ‌اند. با اين حال به نظر مي رسد علت اختلاف موجود در اين مسئله تفاوت گزارشات منابع اوليه انساب يا باقي نماندن نسلي از ديگر پسران ايشان باشد.
پاسخ تفصيلي
در اين باره بين منابع و كتب انساب اختلاف وجود دارد. در منابع تا پنج پسر نيز به ايشان نسبت داده شده است، اما آنچه همه منابع درباره‌اش اتفاق نظر دارند، اين است كه فرزندان ذكور ايشان دو نفر بوده‌اند: امام علي الهادي و موسي مبرقع. به اين دو فرزند ايشان در همه منابع اشاره شده است.[۱]
با اين حال در منابع قديمي تنها “ابن عنبه” در كتاب “عمده الطالب” چهار پسر براي ايشان بيان كرده است: امام هادي، موسي مبرقع، حسن و محمد.[۲]
در برخي كتاب‌هاي انساب كه در دوره اخير نوشته شده است، مي‌توان به نام پنج فرزند پسر براي امام جواد رسيد: امام هادي، موسي مبرقع، محمد، علي و يحيي.[۳]
به نظر مي‌رسد علت همه اين اختلافات تفاوت گزارشاتي است كه در منابع اوليه وجود داشته است و يا شايد علت آن اين باشد كه از برخي از اين افراد نسلي باقي نمانده و از برخي از آنها نسلي وجود دارد.
آنچه مسلم است، اين است كه از امام هادي و موسي مبرقع نسلي به جا مانده است. نسل موسي مبرقع كه خودش در قم مدفون است، اكنون در قم و شهرري حضور دارند.[۴] هر چند امروزه خانداني در عراق خود را به يحيي فرزند امام جواد (ع) منتسب مي دانند[۵]، اما اين در منابع تاريخي نيامده است.

[۱] . براي مثال شيخ مفيد در كتاب ارشاد و ابن عنبه در عمده الطالب و ابن صباغ در الفصول المهمه و تستري در تواريخ النبي و الآل و لواساني در كتاب الدروس البهيه به اين دو فرزند ايشان اشاره كرده اند. به جز ابن عنبه در كتاب عمده الطالب بقيه منابع بر آن اند كه ايشان تنها همين دو فرزند پسر را داشته اند. ر. ك. به: انساب العتره الطاهره، لبيب بيضون، ص ۱۰۷، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت.

[۲] . همان.
[۳] . رجايي، سيد مهدي، المعقبون من آل ابي طالب، ج ۲، ص ۳۰، مؤسسه عاشورا، قم.
[۴] . همان؛ همچنين ر . ك. به: منتهي الامال، شيخ عباس قمي، ج ۲، ص ۶۱۸، انتشارات هجرت، چاپ دوم.
[۵] . سلطان، فتحي عبدالقادر، تاريخ و بيوتات آل البيت في بلاد الرافدين، ص ۳۸۲، دار المحجه البيضاء، بيروت، ۱۴۲۳هـ.
***

يا رب

با سلامي به بوي مهر ، عشق ، زندگي و سلامتي

يا رب

يا حق

يا رحيم

يا رحمان

 

عشق يعني اشك توبه در قنوت

خواندنش با نام غفار الذنوب

عشق يعني چشمها هم در ركوع


شرمگين از نام ستار العيوب

عشق يعني سر سجود و دل سجود

ذكر يارب يارب از عمق وجود

 

 

 

 

وقتـــے كــه بنــده اےسجــده كــرد، ابليـس فريادمــے زنـــد واے بــر مـن! او اطـاعت كــرد، ولـــے مـن معـصــيت كــردم ، او سجــــده كـــرد و مــن از ايــن عمــل ســـرباز زدم.
بحار الانور، ج ,82 ص 233



از عمق سكوت تا خدا خواهم رفت
تا دورترين افق رها خواهم رفت
امروز در انديشه ي زرين نماز
از قوس سجود تا خدا خواهم رفت .

خوب است  بدانيد كه جذب ديگران به نماز ارتباط نزديكي به نوع شخصيت افراد دارد ؛  چراكه براساس روان شناسي تربيتي شخصيت انسان ها از تيپ هاي گوناگوني است  مثل شخصيت خودكار، سازش پذير، بدگمان، افتاده، مبارزه طلب، تعديل نيافته،  ماجراجو، مشتاق، اخلاقي كه براي هر يك مي توان از به يك يا چند روش از روش  هاي متعددي كه در اين زمينه وجود دارد استفاده نمود.

با در نظر  داشتن نكته گفته شده براي اينكه بتوانيد با موفقيت ديگران را به نماز  خواندن تشويق نمائيد دو پيشنهاد عمده را به شما هديه مي نمائيم:

پيشنهاد اول : از بين بردن موانع اين گونه افراد كه اين موانع عبارتند از:

1- عدم اعتماد به نفس

بعضاً ممكن است فردي كه ( به خوصوص نوجوان ها ) اقدام به خواندن نماز مي‌كند توسط  ديگران مورد تمسخر قرار بگيرد در چنين شرايطي اگر اعتماد به نفس نداشته  باشد از ميدان بدر رفته و نماز را ترك كند.

در خصوص  اين افراد بايد اعتماد سازي نمود و آن ها را به اين نكته تذكر داد كه نبايد انسان با حرف مردم زندگي كند و به قول معروف دم دروازه را مي شود بست اما  دهان مردم را نمي شود بست.

2- گناه

راه برطرف  نمودن اين مانع، آشنا نمودن اين گونه افراد با پيامدهاي منفي گناهان و  تشويق به ترك گناه و معاصي كوچك و بزرگ از جمله ترك تماشاى فيلم ها و صحنه  هاى مبتذل و آلوده به گناه و همين طور حضور در محيط هاى ناسالم مي باشد .

شما مي  توانيد براي شناساندن گناهان وي را به خواندن كتاب گناهان كبيره شهيد  دستغيب و همين طور كتاب گناه‏شناسى، محسن قرائتى تشويق نمائيد.

گاهي پدر و مادرها مي‌گويند: آقا من به او گفتم گوش نداد. ديگر حوصله‌ام نمي‌رسد. خدا گفته: به بچه‌ات كه سفارش نماز مي‌كني بايد حوصله كني. «وَ أْمُرْ  أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» ، «وَ أْمُرْ» امر كن،  «أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ» يعني بچه‌ات را وادار كن نماز بخواند، بعد مي‌گويد:  «وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» آيه‌ي قرآن است كه خواندم. يعني مقاومت كن. نگو:  ده بار گفتم گوش نداد.


3- دوستان ناباب

وجود  دوستان ناشايست درانحراف آدمي به سمت ناهنجاري هاي اخلاقي بسيار موثر است.  چه بسا جواناني كه در مسائل ديني علاقمند و به دينداري خود را غبند و ليكن  در محيط هاي مختلف از قبيل محل هايي كه در آن زندگي مي كنند يا محيط كار و  تحصيل كه در آن ساعاتي را سپري مي سازند با افرادي آشنا شوند كه كارهاى  نادرست انجام مى‏دهند يا حرف هاى لغو و بيهوده مى‏ زنند به مرور زمان موجب  مى‏ گردد كه حالات و رفتار آنها در روح انسان تأثير بگذارد و حال نماز و  دعا و مناجات از انسان سلب شود و به تدريج او را در دام بي ديني و لاابالي  گري گرفتار مي كنند.

راهي كه در خصوص چنين افرادي توصيه مي شود كنترل دوستان پيرامون خانواده مي باشد ؛  لذا اگر دوستانى دارد كه اهل نماز نيستند و نسبت به مسائل دينى و شرعى توجه ندارند و از خانواده هاى لاابالى هستند بايد به نحوى او را از آن ها جدا  شد و دوستانى مناسب را جايگزين آنها نمود.

4- نا اميدي

احتمال  دارد كه به دليل انجام گناهان ؛ چنين شخصي از درگاه الهي نا اميد شده و به  همين دليل ديگر نماز نمي خواند لذا به رحمت و مغفرت الهى اميدوارش نمائيد  به گونه اي كه گناهان و اشتباهات احتمالى كه ممكن است قبلا يا هم اكنون  مرتكب شده باشد باعث ياس و نااميدى وي نشود و به او اطمينان بدهيد كه  خداوند توبه پذير است و در صورت توبه همه گناهان را هر چند خيلى بزرگ باشند مى آمرزد.

5- برآورده نشدن حاجت

برخي از افراد نيز بدليل اينكه به خواسته هاي خود نمي رسند با خدا لجبازي نموده و به وسيله ترك نماز با خدا قهر مي كند .

اگر كسي با خدا قهر كرده بايد به او يادآوري شود كه : چه بسا چيزهايى كه انسان به آن  دست مي يابد ، ولى سرانجام بلاى جان و مايه اندوهش مى ‏گردد؛ و چه بسيار  اموري كه در نظر انسان ناگوار و ناخوشايند است و گاه مورد نفرت او است ولي  باطن و سرانجام آن براي او خير و مبارك است ، قرآن كريم بر اين حقيقت ريشه  ‏دار انگشت گذاشته و مي فرمايد : و عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم و عسى ان تحبّوا شيئاً و هو شرّ لكم ؛ چه بسا چيزى را ناگوار بدانيد ولى در واقع مايه خير شما است و چه بسا به چيزى دل ببنديد كه در واقع برايتان زيانبار  است.( بقره:6 21 )

فطري بودن تشكر و سپاسگذاري در انسان از ويژگي هاي فطري هر انساني اين است كه در مقابل نعمتي كه ديگران به وي عطا مي كند سپاسگذار بوده و تشكر مي نمايد .

فطرت انسان خواهان تشكر از ولى نعمت است.

پيامبرخدا  فرموده اند : «جبلّت القلوب على حبِّ من احسن اليها قلب‏ها »( بحار الأنوار ؛ ج‏74؛ ص 142) ؛ « بر اساس دوستى و محبت كسى كه به انسان احسان كند،  آفريده شده است » و از آنجا كه در اصل خداى سبحان خالق و هستى بخش ماست و  از سويى همه نعمت‏ها و بركاتى كه در زندگى ما وجود دارد از آن اوست.  بنابراين لازم است به اقتضاى تكليف فطرى خودمان از قادر منّان تشكر كنيم.  حال اين تشكر بايد به چه شكل و كيفيتى باشد؟

انبياى الهى روشنگر اين حقيقت بوده‏اند و نبىّ مكرّم اسلام نيز به نوبه خويش نماز را با اين شكل و هيئت خاص به ما معرفى فرموده‏ اند.

بنابراين  همان گونه كه پروردگار مهربان هر شب و روز، ما را رهين الطاف و بركات خويش  گردانيده است، ما بندگان نيز موظّفيم هر چند ساعت يك بار در برابر محبوب  قلب و عزيز دلمان بايستيم و از او نهايت سپاسگزارى و تشكر را بنماييم.

بهترين روش براي جذب ديگران به راه خدايي بهترين روشي كه از سوي معصومين عليهم السلام براي جذب ديگران به راه خدا معرفي  شده اين است كه خودمان با اشتياق و علاقه به احكام دينى اسلام عمل كنيم و  هميشه به دستورات دينى پايبند باشيم و در واقع با عمل خود ديگران را به  دستور دينى دعوت كنيم به عبارت ديگر احكام دينى را با عمل خود تبليغ كنيم.

قرآن در  سوره بقره مى‏فرمايد: « أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ  أَنْفُسَكُم »( البقرة 44) ؛ «آيا ديگران را به نيكى دعوت مى‏كنيد در حالى  كه خودتان را فراموش كرده‏ايد.»

امام سجاد  مي‌گويد: خدايا يك حالتي به من بده، كه هركس پشت سر من بد مي‌گويد، من  خوبي‌اش را بگويم :«مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْر» يعني كسي غيبت مرا مي‌كند من خوبي‌اش را بگويم.

حضرت صادق  عليه السّلام فرمود: مردم را با غير زبان خود (با اعمال و رفتار خود) براه  حق دعوت نمائيد . بايد مردم از شما ورع و كوشش و نماز و اعمال خير ببينند ؛ كه اين روش كاملا جلب‏ كننده است. (بحار الأنوار ،ج‏67 ،ص 303)

البته علت  اتخاذ چنين رويكردي نيز كاملا روشن است ؛ چراكه اگر اهل عمل نباشيد ولو به  ظاهر خود را متعبدهم جلوه دهيد تأثيرگذارى شما خيلى كم مي شود.

گذشته از  اينكه چه بسا اگر حساسيت خاصى به شما پيدا كرده باشند دعوت زبانى شما نه  تنها آنها را بيدار و هدايت نمى‏ كند بلكه لجاجت و سرپيچى ديگران را ولو  بخاطر ناراحت كردن شما بيشتر خواهند كرد .

حضور افراد فرهيخته و سرشناس در مساجد يكي از چيزهايي كه اثر دارد اين است كه افراد سرشناس به مسجد بروند.

اگر شاگرد  اول‌ها در مسجد بروند، باقي شاگردها هم مي‌روند. اگر مديريان و دبيران  بروند، اين حضور افراد سرشناس خيلي مهم است. يك فوتباليست معروف اگر نمازش  را در مسجد بخواند، تمام علاقه‌مندان فوتبال ياد مي‌گيرند. آنها هم مي‌روند و مسجدي مي‌شوند. اين يك مسأله است كه افراد فرهيخته و افراد سرشناس شركت  كنند.

خدا در قرآن مي‌گويد: زن‌هاي پيغمبر اگر شماخلاف كنيد، عذابتان دو برابر است. چون مي‌گويند: زن پيغمبر خلاف كرده است.

امام  صادق(عليه السلام) به يك نفر گفت: هر گناهي از هركس بد است، ولي از تو بدتر است. گفت: چرا؟ فرمود: براي اينكه تو منسوب به ما هستي. آن كسي كه سيد است با غير سيد فرق مي‌كند. مي‌گويند: تو از ذريه‌ي پيغمبر هستي. آن كسي كه  روحاني است فرق مي‌كند با غير روحاني، تو روحاني هستي. تو تحصيل كرده هستي.  بچه مسلمان بايد در جريان باشد.

نقش خانواده در نماز و تربيت ديني فرزندان مسأله‌ي ديگر توجه پدر و مادرها است. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: «رِجالٌ لا  تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ» (نور/37) مرداني هستند كه تجارت و داد و ستد اينها را از نماز سرگرم نمي‌كند. يعني اگر وسط تجارت هم هست، صداي «قد قامت الصلاة»  را شنيد، مغازه را مي‌بندد و مسجد مي‌رود. اين رجال كجا هستند؟ قبل از اين  «رِجالٌ» مي‌گويد: «فىِ بُيُوت‏»(نور/36) آنها در خانه‌هايي هستند كه  «أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَع‏»(نور/36) چرا كه اگر خانواده، خانواده‌ي خوبي باشد، بچه هم خوب و نماز خوان مي شود.

وسايل غفلت را در خانه‌ها مي‌آورند. انواع ماهواره‌ها و نمي‌دانم وسايل عيش و نوش،  اينها نمي‌فهمند، متوجه نيستند، كه نسلشان را دارند از خدا جدا مي‌كنند.

نقش مادر  خيلي نقش مهمي است. در قرآن مي‌فرمايد: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ  يَلْتَقِيَانِ» (الرحمن/19) بعد مي‌گويد: «لَّا يَبْغِيَانِ» (الرحمن/20)  دو تا دريا آب شور و شيرين كنار هم اينها به هم تجاوز نمي‌كنند، بعد  مي‌گويد: «يخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّۆْلُۆُ وَ الْمَرْجَانُ» (الرحمن/22)،  «بَغي» با غين يعني ظلم. «لَّا يَبْغِيَانِ» چون ظلم نمي‌كنند، تجاوز  نمي‌كنند يعني آب شيرين در شور نمي‌آيد، آب شور در شيرين نمي‌رود، چون اين  آب‌ها به هم تجاوز نمي‌كنند، «يخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّۆْلُۆُ وَ  الْمَرْجَانُ»

در خانه هم همينطور است، اگر زن و شوهر اهل تجاوز نبودند، مادر و پدر خوب بودند  «يخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّۆْلُۆُ وَ الْمَرْجَانُ» بچه‌هايشان لۆلۆ و مرجان مي‌شوند.

از ويژگي  هاي فطري هر انساني اين است كه در مقابل نعمتي كه ديگران به وي عطا مي كند  سپاسگذار بوده و تشكر مي نمايد . فطرت انسان خواهان تشكر از ولى نعمت است

خانه‌ي  نمازي، بچه‌اش نمازي مي‌شود. نقش پدر و مادر، پدر و مادرها شما كه امكاناتي براي بچه‌هايتان جور مي‌كنيد اين امكانات را در سايه‌ي نماز انجام دهيد.  اگر نمازت را بي‌غلط خواندي گوشواره مي‌خرم. اگر رفتيم نماز جمعه آنجا  مثلاً حالا دو چرخه‌اي، موتوري مي‌خواهي، لباسي مي‌خواهي، كفشي مي‌خواهي در راه نماز جمعه مي‌خرم.

حساسيّت و جديّت لازم در امور ديني گاهي پدر و مادرها مي‌گويند: آقا من به او گفتم گوش نداد. ديگر حوصله‌ام  نمي‌رسد. خدا گفته: به بچه‌ات كه سفارش نماز مي‌كني بايد حوصله كني. «وَ  أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» (طه/132)، «وَ أْمُرْ»  امر كن، «أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ» يعني بچه‌ات را وادار كن نماز بخواند، بعد مي‌گويد: «وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها» آيه‌ي قرآن است كه خواندم. يعني مقاومت  كن. نگو: ده بار گفتم گوش نداد.

نقش اخلاق نيكو در جذب مردم امام سجاد مي‌گويد: خدايا يك حالتي به من بده، كه هركس پشت سر من بد مي‌گويد،  من خوبي‌اش را بگويم :«مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْر» (صحيفه  سجاديه/ ص92) يعني كسي غيبت مرا مي‌كند من خوبي‌اش را بگويم.

«ادْفَعْ  بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَن‏» (مۆمنون/96) او بدي كرد، من خوبي‌ انجام بدهم.  «وَ يَدْرَۆُنَ بِالْحَسَنَة السَّيِّئَةَ» (رعد/22) سيئه و بدي را با خوبي دفع كنم.


ياد آنان كه رفتند هميشه ياد باد