تبريك مبعث رسول اكرم بزرگ مردروي زمين

گزارشي از كارها و عملكرد شوراي فرهنگي و ديني

تبريك مبعث رسول اكرم بزرگ مردروي زمين

رسول آفتاب

نقل شده از سركار خانم

مليحه عابديني

از فراسوي شهر تاريك مردگان متحرك
از پس خانه‌هاي رخوت گرفته تباهي
آن‌جا كه فطرت، در سكوت ابدي دست و پا مي‌زد و كمي آن سوتر از لانه بومان كور چشم، كه بر شانه سنگي بت‌هاي ناتواني آشيانه كرده بودند، در سينه كوهي از جنس نور، قلب روشنايي مي‌تپيد. دستان خواهشش هميشه سبز بود و چشمان بيدارش به ياد خالق، پر آب و چهل بهار سپيد را در كوله بار عمر به دوش مي‌كشيد و حلاوت بندگي را بر دل.
و ناگهان ندايي به گوش جانش رسيد: بخوان به نام خالق يكتا!
فرشته مهرباني، از جانب آن رب رحيم، رسول آفتابش خواند و چنين گفت. بشكن مُهر سكوتت را
فرو ريز كاخ‌هاي تباهي را در سرزمين‌هاي سرشار از سياهي! بيدار كن عدالت به خواب رفته را! فرياد زن پرواز را در گوش گنگ منيت انسان‌هاي خاك گرفته!
تصوير كن، گلبانگ بندگي را بر سر مناره‌هاي نور!
بنوشان جرعه‌هاي نور را به كام‌هاي خشكيده‌اي كه تنها خاك را مزمزه كردند
برهانشان از كمند نحس شيطان و بر سرير بندگي بنشانشان!
طلوع سپيده را با نور برايشان هجي كن و سياهي را تا ابد به سياهچال نيستي بيانداز!
گرماي حضورت را فاتح زمهرير دل‌هاي غافلشان ساز تا بدانند رحمة للعالميني!
مطلع الفجر عشق، در دستان گرم تو روئيده، سر انگشتان خشكيده از عصيانشان را سبزي حيات بخش و جوانه نيايش را با دستانشان آشنا كن!
امين روحشان باش و امانت دار جانشان، تا از گزند گناه كه تنها همنشينش آه است، ايمن شوند.
تو به رسالت دل برانگيخته شدي تا نقش ازلي خداوند مهرباني را بر صحيفه سينه انسانيت به تصوير كشي؛ آن سان كه نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و… بودند.
تو مبعوث شدي تا مزرعه ايمان انسانيت را آباد و پر ثمر كني و حصار تقوا را گرداگردش برپا بداري.

New layer...
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.