* با آمدنت بهار دل پيدا شد
بلبل به نوا آمد و گلها وا شد
اي كاش كه رفتنت نمي ديدم من
با رفتن تو قيامتي بر پا شد
***
*تنها نه دل و سينه و سر ميسوزد
خورشيد و ستاره و قمر مي سوزد
هر شب كه به گلزار تو آيم بينم
از داغ تو لاله تا سحر مي سوزد
***
*مي سوخت چو شمع تا سحر در شب مرگ
بشكفت گل از گل رخش در تب مرگ
آرامتر از هميشه با ياد خدا
گل خنده زد و نهاد لب بر لب مرگ
***
*تصوير تو را چو خاك در قاب گرفت
آئينه شكست و گريه بر آب گرفت
اي هم نفسم نماز آيات بخوان!
خورشيد به گل نشست و مهتاب گرفت
***
*دنيا به عزاي تو يتيمانه گريست
هر مرد و زن و عاقل و ديوانه گريست
من كودك معصوم يتيمي ديدم
آنروز چه مظلوم و غريبانه گريست
***
*هر دل شد حجله اي براي غم تو
هر ديده چو دجله است در ماتم تو
از ياد نرفته اي كه دلها با توست
دل نيست مگر دلي كه شد همدم تو
***
*گل رفت و شميم خوشش اينجاست هنوز
بلبل به هوا ي گل چه شيداست هنوز
رفتي ز جهان اگر چه اي روح خدا
ليكن علم مهر تو بر پاست هنوز
***
*افسوس كه نو بهار آخر گرديد
آن باغ پر از شكوفه پر پر گرديد
اندوه ، اندوه از فراق آن گل
كز بوي خوشش جهان معطر گرديد
ابوالفضل فيروزي(ني نوا)
با تشكر از جناب آقاي كريميان
- یکشنبه ۱۶ خرداد ۹۵ ۱۲:۴۳ ۱۶ بازديد
- ۰ نظر