استاد مطهري در كتاب" آزادي معنوي" مينويسد
يكي از گناهان، استخفاف نماز يعني سبك شمردن نماز است. نماز نخواندن يك گناه بزرگ است، و نماز خواندن اما نماز را خفيف شمردن، استخفاف كردن، بي اهميت تلقي كردن گناه ديگري است. پس از وفات امام صادق عليه السلام ابوبصير آمد به امّ حميده تسليتي عرض كند. امّ حميده گريست. ابوبصير هم كه كور بود گريست. بعد امّ حميده به ابوبصير گفت: ابوبصير! نبودي و لحظه ي آخر امام را نديدي؛ جريان عجيبي رخ داد. امام در يك حالي فرو رفت كه تقريباً حال غشوه اي بود. بعد چشمهايش را باز كرد و فرمود: تمام خويشان نزديك مرا بگوييد بيايند بالاي سر من حاضر شوند. ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت كرديم. وقتي همه جمع شدند، امام در همان حالات كه لحظات آخر عمرش را طي ميكرد يكمرتبه چشمش را باز كرد، رو كرد به جمعيت و همين يك جمله را گفت:اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلوةِ هرگز شفاعت ما به مردمي كه نماز را سبك بشمارند نخواهد رسيد. اين را گفت و جان به جان آفرين تسليم كرد."
در باب آثار و عقوبات سبك شمردن نماز، روايتي از حضرت ختمي مرتبت به نقل از دختر مكرمهشان نقل شده است كه بسيار تكانهنده است:
"حضرت زهرا سلام الله عليها از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، سوال كرد: « فقالت: يا ابتاه ما لمن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء ». از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلـم پرسيدند: كسي كه نمـازش را سبك مي شمارد چه زن باشد و چه مرد باشد، آنهايي كه نمــازشان را سبك مي شمارند چه هست بر ايشـان.
اين سبـك شمردن صحبتهاي مختلف دارد يعني: يكي اين است كه در اول وقت نماز نخواند، يكي اين است كه در موقع خـــواندن نمـاز زياد به آداب و حـدودش مقيـد نباشد، سعي نكند كه آن شرايـط فضيلت را مراعات كند، بطور كلـي سبك بشمارد. يكي از صور سبك شمردن تاخير از اول وقـت است ولي ممكن است يكي در اول وقت هم بخواند ولي به شرايط آداب و حدودش چندان پا بنـد نشود، با عجله بخواند، حضـور نداشته باشد. البتــه بعدها در دنباله اين صحبت در ادب حضـوع و خشــوع، آداب را ذكـرمي كنيم. در اينجا حضرت زهرا سلام الله عليهــا سوال ميكند كه كســي كه نمــازش را سبك بشمارد چه ميشود؟
« قال رسول الله ( ص ) : يا فاطمه مَن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء »، فرمود: يا فاطمه كسي كه نمازش را سبك بشمارد از مـردها و زنـها، « ابتلاه اللهُ بخمس عشرة خصلة »، خدا او را به 15 خصلت مبتلا ميكند ( خيلي تهديد كننده است ) ، « ستٌ منها في دار الدنيا و ثلاث عند موتها و ثلاث في قبره و ثلاث في القيامة اذا خرج من قبره »، شش تا در زندگـي دنيــــا و سه تا در وقت مرگ و سه تا در قبـر و بــرزخ و سه تاي ديگر در قيــامت است وقتـــي از قبرش خارج ميشود.
« فاما اللواتي تصيبه في دار الدنيا »، اما شش خصلتي كه خدا پيش ميآورد در دنيا براي كساني كه نمــاز را كوچك مي شمارند:
1- « فالاولي يرفع الله البركة من عمره »: اول اين است كه خدا بركـــت را از عمــر او بــــرمـي دارد؛ اين عمــر كه من و شما ميكنيم، بركت از آن برداشته ميشود كه انسـان نداند كه چه كرد، از كارهاي خيــر، نه از شرّ؛ مثلا كساني ميبينيد عمرشان با بركت است، خوب عبــادت ميكنند، خدمات زيــاد ميكنند مثلا فرض كنيد صاحب همين كتاب، مجلسـي، اهل تزكيه بوده، اهـل باطن بوده، فليسوف بوده، عارف بوده، خدمــاتي كه كرده، مرجعيت كه داشته، چقــدر كتاب نوشته، كتابهايش اگــر بنا باشد كه به ما بدهند از روي آن بنويسيم تا آخر عمــر تمام نميكنيم؛ عمر با بــركت بوده؛ مقصود طولانــي بودن عمر نيست، بركت در عمر، اشتباه نكنيد.
كساني كه در نمـاز سستي ميكنند از عمرشان بركت گــرفته ميشود؛ چيز عجيبي است بعدش هم روي اين مسـاله دقت كنيد اين عمـرها كه ميگذرد، عمـر ماها و عمر بعضيها چگونه است در مقايســه با آنها از لحــاظ بركت؛ يرفع الله البركة في عمره.

2- « يرفع الله البركة من رزقه »: بركت را از روزيشــان هم بــر ميدارد.
بركت از روزي هم اين نيست كه انســـان كم پول بدست ميآورد يا زياد؛ نه؛ بركت در زندگي و معيشت است كه آن را خــدا بر ميدارد.
3- « و يَمحوا الله عزوجلّ سيماء الصالحين من وجهه »: سومين چيزي كه مبتلا ميشود اين است كه خداي متعال سيمــاي صالحان را ازاو بر ميگيرد؛ وقتي به صــورتش نگاه ميكنيد سيماي صالحــان در او نيست. اين هم چيزي است؛ صــالحان يك سيمايي دارند البته اهـــــل ذوق ميفهمند، اين را با ذوق و دل ميشود فهميد، نه زيبــايي ظاهري است، سيماي صالحان يك چيزي است كه اهل دل و اهل ذوق ميفهمند.
4- « و كل عمل يعمله لا يؤجر عليه »: هر عملـي كه انجام ميدهد از اعمال خيـر و عبادات، اجــري به آن داده نميشود.
5- « و لا يرفع دعاؤه الي السماء »: پنجمي اش اين است كه دعــاي او مستجاب نميشود.
6- « والسادسة ليس له حظّ في دعاء الصالحين »: از دعاي صالحان هم بي بهره ميشود، يعني صالحان كه براي مومنيــن و مومنــات دعاهايي ميكنند كه وظيفه اشان است، اينها از دعاي صالحان حظّـــي برايشـان نيست.
اين شش خصلتي كه در دنيا پيش ميآيد براي آنها كه نمازشــان را كوچك مي شمارند.
« و اما اللواتي تصيبه عند موته »
تكرار ميكنم كوچك شمردن نماز، تاخير از اول وقت، با عجله خواندن، آداب حضور را مراعات نكردن، درنماز ظاهرا و باطنا بازي نكردن، لباس و نظافت و اينها را مراعات نكردن خلاصه سبك شمردن.
و اما آن سه تا كه در وقت مرگش به او ميرسد:
1-« فاولاهن انه يموت ذليلا »، اولش اين است كه مرگش به صورت خفتبــار ميشود.
2- « والثانية يموت جائعا »، گـرسنه ميشود موقــع مرگ، اين گرسنگي يك گرسنگي بسيــــار اسرار آميز است كه غيــرظاهري و دنيوي است و انسانها از آن وقتي كه از اينجا به بــرزخ منتقل ميشوند و از اول انتقــال به برزخ اين گرسنگي و تشنگي شــروع ميشود و بعدش هم در قيــامت مخصوصا هست، اين يك چيزي غيــر از گرسنگي دنياست.
3- « والثالثة يموت عطشانا »، سومي هم اين است كه در حال تشنــگي است فلو سقي من انهار الدنيا لم يرو عطشه.
« و اما اللواتي تصيبه في قبره »،
اما سه تــاي ديگر كه در قبر و بــرزخ به او ميرسد اين است كه:
1-« فاولاهن يوكل الله به مَلكا يزعجه في قبره »، حالا ما فكر ميكنيم اين سستيها كه در استخفاف به نمــاز داشته ايم زياد مهــم نبوده، آخرش اين است كه خـدا ميبخشد؛ زياد مهـم نبوده؛ خيلي چيز مهمي بوده، حالا اين قسمتي از بيانات است كه در اينجا وارد شده دقت كنيد. اولش اين است كه خــدا مَلَكي را موكل ميكند كه در قبرش به او عذاب ميكند در بـــرزخ.
2- « و الثانية يضيق عليه قبره » ، و دومين چيز كه خدا براي او پيش ميآورد اين است كه عــالم قبرش براي او تنگ ميشود؛ اين را ديگر نميفهميم كه چگونه تنــگ ميشود.
3- « الثالثة تكون الظلمة في قبره »، و سومي اش اين است كه عالــم قبرش براي او ظلمــاني ميشود.
« و اما اللواتي تصيبه يوم القيامة »،
اما آن سه تاي ديگـــر كه در روز قيــامت برايش پيش ميآيد
وقتي كه از قبرش خــارج ميشود و به قيامت و محشــر قـدم ميگذارد؛ « اذا خرج من قبره فاولاهن ان يُوكل الله به ملكا يَسحَبه علي وجهه و الخلائق ينظرون اليه »، اولش اين است كه خدا ملكي را موكل ميكند كه او را بـه "رو ميبرند" توجــه ميكنيد نماز خوان است مردم هم نگاه ميكنند؛ غيـــر عـادي ميبرند.
« و الثانية يُحاسب حسابا شديدا »، دومي اش هم اين است كه در مقـــــــام حساب، حساب شديدي از او ميكشند.
« و الثالثة لاينظرالله اليه و لا يُزكيه و له عذاب اليم »، و از همه اينها بــالاتر، خدا به او نظـر نميكند و او را تزكيــه نميكند و عذاب اليـم هم برايش هست. اينها براي كســي است كه تهاون بصلاته."
- دوشنبه ۰۶ شهریور ۹۶ ۱۴:۴۳ ۱۸ بازديد
- ۰ نظر