شوراي فرهنگي آب و فاضلاب استان مركزي

گزارشي از كارها و عملكرد شوراي فرهنگي و ديني

خطبه پانزدهم از نهج البلاغه

 

هفته پانزدهم

خطبه پانزدهم نهج البلاغه

و من كلام له عليه السلام فيما رده على المسلمين من قطائع عثمان

وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ

ترجمه:

در مورد برگشت دادن زمينهايي كه عثمان بيجا بخشيده بود

بيت المال

به خدا سوگند، اگر اين املاك، كابين همسران و بهاي كنيزكان هم گشته باشد، آن را به بيت المال برمي‏گردانم، كه در عدالت گشايش است، و آن كس كه «داد» بر او سخت آيد، از «بيداد» به فرياد آيد.

تبريك هفته كتابخواني

با تبريك هفته كتاب و كتابخواني به تمامي كساني كه اهل ادب و فرهنگ و مطالعه و انديشه هستند، كتاب بخشي از هستي و بخشي از تفكر انسانهايي است كه انديشيده ان و بهترين نكات را براي آرامش ذهن من و شما به ارمغان آورد. پس به احترام نويسنده گان اهل قلم، خوانندگان محترم، اهميت دادن به كتاب، گسترش فرهنگ كتاب و كتابخواني اين هفته همه يك كتاب بخوانيم حتي اگر اين كتاب ، يك كتاب كوچك و ساده باشد.

ارزش آب از ديدگاه قرآن كريم و احاديث

 

آب در قرآن و روايات از اهميت بسيار زيادي برخوردار است، تا جايي كه قرآن كريم مي فرمايد: ... و جعلنا من الماء كل شيءٍ‌حيٍّ(1) يعني ما هر چيز زنده اي را از آب قرار داديم. و همين اهميت باعث شده تا خداوند منان 63 مرتبه كلمه ماء (آب) را در قرآن كريم تكرار كند.(2) اكثر آنها در مورد آب شرب است. با دقت در اين آيات، متوجه خواهيم شد كه موضوعات مختلفي در مورد آب مطرح است از قبيل: اخراج ثمرات،(3) احياء أرض،(4) تطهير،(5) تعذيب (آب ماية عذاب)،(6) تمثيل(7) (مثال زدن بعضي چيزها به آب) تأثير متفاوت آب(8) و ... كه با مراجعه به كتاب المعجم المفهرس، اين مطلب، بيشتر روشن خواهد شد. هم چنين در روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ كه خود قرآن هاي ناطقند، جايگاه آب بخوبي تبيين شده است. مثلاً حضرت اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند: «... و كل نباتٍ لا غني به عن الماء»(9) هيچ نبات و رويشي بي نياز از آب نيست. آب، حيات آفرين و حياتي است، تا جايي كه در آينده در جهان سخن از جنگ آب هاست.
با اين مقدمه به معرفي چند كتاب و مقاله كه به اين موضوع پرداخته اند مي پردازيم:
الف) كتاب ها:1. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم بحاشية المصحف الشريف.
محمد فؤاد عبدالباقي، تهران، انتشارات اسلامي، چاپ دوم: 1374،‌ذيل ماده (ماء)، ص 797.
2. دائرة المعارف قرآن كريم
مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم: مؤسسة بوستان كتاب، چاپ اول، 1382، ج 1، ص 35 تا 58.
3. فروغ بي پايان، فهرست تفصيلي مفاهم قرآن شريف.
4. فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصيلي مفاهيم نهج البلاغه.
5. هم چنين جهت دست يافتن بر روايات بيشتر مي توانيد به بانك اطلاعات رايانه اي مراجعه نمايد و احاديث زيادي را به دست آوريد.
توضيح: اين كتاب به موضوع بندي،‌آوردن آيات مربوطه، ترجمه و مختصري از شرح آنها با استفاده از تفاسير پرداخته است.
3. فرهنگ موضوعي تفاسير
جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم: مؤسسة بوستان كتاب، چاپ اول، 1382، ج 1، ص 17 تا 19.
توضيح: اين كتاب به موضوع بندي، آوردن شماره آيات مربوطه همراه با ذكر آدرس تفاسيري كه به آن موضوعات پرداخته است .
4. فرهنگ قرآن كليد راهيابي به موضوعات و مفاهيم قرآني
اكبر هاشمي رفسنجاني و محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن قم: بوستان كتاب، چاپ دوم، 1383 ، ج 1، ذيل آب از صفحه 61 تا 96. توضيح: اين كتاب به موضوع بندي مباحث، آوردن آيات به همراه ترجمه آنها پرداخته است.
5. قرآن بر فراز أعصار
عبدالرزاق نوفل، ترجمه: محمود شكيب و ابوالفضل بهرام پور، باختران 1349 ش از صفحة 119 تا 133.
6. شگفتيهايي از اعجاز در قرآن كريم
محمد جمال الفندي، مترجم: سيد حسين ميردامادي، مشهد: آستان قدس رضوي، 1371 ج 1، از صفحة 49 تا 58.
7. بهشت جاويدان
شهيد سيد عبدالحسين دستغيب، ويراستار، سيد محمد هاشم دستغيب، شيراز، كانون تربيت شيراز، ج 3، 1365 از صفحة 139 تا 145.
8. فهرست موضوعي تفسير نمونه
تهيه و تنظيم: احمد علي بابايي و رضا محمدي، قم:‌مطبوعاتي هدف، چاپ هفتم، 1372، ص 576.
توضيح: در اين كتاب آدرس مواردي كه در مورد آب در تفسير نمونه بحث شده است آمده است .
ب) مقالات1. ماهنامه پاسدار اسلام، محمد حسن رحيميان ديماه 1370 دورة 11، مقالة جايگاه و أثر آب در طهارت نفساني از نظر آيات و روايات، از صفحة 36 به بعد.
2. مجلة مكتب اسلام، ارديبهشت 1350 نقوي ميرخليلي، اهميت و نقش آب در پيدايش موجودات از نظر قرآن، ص 24 به بعد.
ج) نرم افزارها:براي بدست آوردن منابع استفاده از نرم افزار هادي و نرم افزار كتابخانه ملي و براي جستجوي مطالب در منابع اسلامي مي توان از نرم افزار نور 2 و جامع التفاسير و المعجم الفقهي نيز استفاده كرد.
نكته:
براي داشتن يك تحقيق خوب توجه به نكات زير لازم است :
1. مشورت با استاد.
2. آشنايي با روش تحقيق:‌براي اين آشنايي مي توان از كتابهايي چون روش تحقيق آقاي حسيني دهنوي(10) و كتاب روشها اثر جواد محدثي(11) استفاده كرد.

پاورقي:

1. انبياء:30.
2. آياتي در قرآن كريم وجود دارد كه هر چند كلمه ماء در آنها نيامده اما در مورد آب است مثل: ‌فرقان:53، نمل:61، الرحمن:20 و 19و...
3. بقره:22، انعام:99، ابراهيم:32 و...
4. نحل:65، حج:63 و 5، عنكبوت:63 و....
5. أنفال:11، فرقان:48.
6. هود:44 و 43، ‌ابراهيم:16، كهف:29 و....
7. رعد:17 و 14، نور:39، كهف:45.
8. رعد:4، ‌فاطر:27.
9. نهج البلاغه، خطبه 154.
10. دهنوي، حسين، ‌روش تحقيق، قم، نشر معروف، چاپ سوم، 1377.
11. محدثي، جواد، ‌روشها، قم، نشر معروف، چاپ دوم، 1373، ص 59 تا 79.

و در نهايت اينكه

اين روزها وضعيت آب خوب نيست، مراقب مصرف بيش از اندازه خود باشيم

اين آب متعلق به آيندگان نيز هست، آينده نيز تشكيل شده است از فرزندان من و شما

خطبه چهاردهم از نهج البلاغه

هفته چهاردهم

خطبه چهاردهم

أَرْضُكُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِيدَةٌ مِنَ السَّمَاءِ خَفَّتْ عُقُولُكُمْ وَ سَفِهَتْ حُلُومُكُمْ فَأَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ وَ أُكْلَةٌ لِآكِلٍ وَ فَرِيسَةٌ لِصَائِلٍ

ترجمه:

ديگر خطبه امام در باره مردم بصره

رابطه عوامل جغرافيايي و فرهنگي

سرزمينتان آب زده و از آسمان دور افتاده، خردهاتان به پستي گراييده، و افكارتان نابخردانه است. پس شمايان هدف هر تيرانداز، و لقمه هر خورنده، و شكار هر صيّاديد.

پندهاي حكيمانه هفته اول رهبري

واقعه كربلا و آب

 در واقعه كربلا، آب و تشنگي از برجستگي ويژه اي برخوردار است، چنان كه تا حدّي ديگر وقايع، تحت تأثير آن قرار گرفته اند و بخش قابل توجهي از گفتوگوي بين دو سپاه بر سر آب بوده; به طوري كه مظلوميت امام حسين(عليه السلام) و سنگدلي دشمن از همين امر معلوم مي گردد.

ارتباط آب و واقعه كربلا از نگاه نويسنده مقاله

اهميت آب در كربلا چنان بود كه حتي نزاع بر سر آن، چند روزي قبل از عاشورا آغاز شد و تا پايان جنگ در روز عاشورا ادامه داشت و حتي اگر صحيح تر بگوييم مسئله آب و تشنگي با مأموريت مسلم آغاز شد. چنان كه بنابر روايتي، او در مسير خود از مدينه به كوفه به رغم اينكه دو راهنما داشت; ولي راه خود را گم كرد و دو راهنماي او نيز از شدّت تشنگي جان دادند.1

مسلم نيز بعد از آنكه در كوفه مجروح و دستگير شد، به رغم اينكه در آستانه قصرِ دار الحكومه قدح آبي به او دادند; ولي به سبب شدّت خون ريزيِ دهان، نتوانست آن را بياشامد و سر انجام با لب تشنه شهيد شد.2 شهداي كربلا هم به ويژه آنهايي كه متأخرتر
شهيد شدند با لب تشنه به جوار حق آرميدند. از اين رو است كه اين بخش واقعه كربلا دل هر خواننده و شنونده را مي سوزاند.
با يك نگاه اجمالي به نوحه ها و مرثيه هايي كه پيرامون واقعه كربلا سروده شده، مي توان دريافت كه بخش قابل توجهي از آنها درباره آب و تشنگي است. بنابر اين ما در اين مقاله مختصر مي كوشيم ـ با استفاده از منابع ـ مسئله آب و تشنگي حسين(عليه السلام) و يارانش را مورد بررسي قرار دهيم. قبل از ورود به متنِ مقاله، توجه به اين نكته ضروري است كه ما با استناد به منابع، مي توانيم ممانعت از رسيدن آب به خيمه هاي امام حسين(عليه السلام) را و نه تشنگي مفرط ايشان و يارانش را نفي كنيم و اين حكايت از هنر نظامي امام حسين(عليه السلام) در جهت آرامشِ خاطر ياران و خانواده اش و نيز ارتقا روحيه آنها در برابر دشمن دارد.
آب به عنوان حربه نظامي
آن چه موجب شگفتي است، اين است كه بشر در طي قرن ها، آب را كه گوهر گرانبهاي الهي، مايه حيات و پيام آور شادي، نشاط و صلح و صفاست همواره در جهت نابودي انسان ها و ويراني بلاد به كار گرفته است و بدين وسيله هزاران جنبنده را از فرط قحطِ آب به ديار نيستي فرستاده و هزاران شهر و روستا را به ويراني مهلِك مبدل نموده است. بنابراين شكي نيست كه دشمنان اسلام و مسلمين نيز هم چون ديگر دشمنان بشريت از آن به عنوان حربه نظامي استفاده كرده اند.
انقلابيوني كه در سال 35 هجري عثمان را در خانه اش محاصره كردند، مانع از رسيدن آب به وي شدند تا اينكه علي(عليه السلام)با تلاش فراواني آب مورد نياز وي را به وسيله حسنين(عليهما السلام)براي او فرستاد.3 معاويه كه احيا كننده خوي و خصلت و كينه هاي دوران جاهليت بود، كوشيد كه در جنگ صفين از آب به عنوان حربه جنگي استفاده كند، از اين رو نخست بين سپاهيان
اميرالمؤمنان(عليه السلام) و منابع آب مانع ايجاد كرد، ولي علي(عليه السلام) كه سمبل اسلام بود به محض اينكه بر منابع آب دست يافت، سپاهيان معاويه را از آب منع نكرد.4
امام حسين(عليه السلام) نيز همانند جدّ و پدرش نه تنها از آب به عنوان حربه نظامي استفاده نكرد; بلكه از آن در جهت ارائه چهره واقعي اسلام و پيوند بين مسلمين بهره گرفت. او هنگامي كه در منزل شراف با سپاهيان كوفه به فرماندهي حُر بن يزيد رياحي رو به رو شد; در حالي كه آنها از فرط تشنگي به ستوه آمده بودند، امام(عليه السلام) به يارانش دستور داد از آبي كه همراه داشتند به آنها بدهند، تا آنجا كه سپاهيان و چهار پايان آنان سيراب شدند. و بنابر روايتي، امام حسين(عليه السلام) خود در نوشاندن آب به آنها كمك مي كرد;5 ولي دشمنان آن حضرت كه اهداف جاهليت را تعقيب مي كردند در بَدوِ اَمر براي اعلان جنگ از حربه آب استفاده نمودند. چنان كه عبيدالله بن زياد طي نامه اي از حُر مي خواهد كه امام حسين(عليه السلام)را در سرزميني بدون پناهگاه و آب و آبادي فرود آورد.6 و همين كه امام حسين(عليه السلام) در سرزمين كربلا فرود آمد و مستقر گرديد; عمر بن سعد از سوي عبيدالله بن زياد مأموريت يافت كه بين امام حسين(عليه السلام)و آب حايل گردد. ابو حنيفه دينوري در اين باره مي نويسد: «ابن زياد به عمر بن سعد نوشت كه از حسين(عليه السلام) و ياران او آب را باز گيرد و نبايد يك جرعه آب بنوشد، هم چنان كه اين كار را
نسبت به عثمان بن عفان پرهيزكار انجام دادند».7 عمر بن سعد مأموريت حفاظت از آب را به عمرو بن حجاج زبيدي به همراه پانصد سوار واگذار كرد. آنان از روز هفتم تا دهم محرّم يعني پايان جنگ با جدّيت تمام از شريعه فرات حفاظت مي نمودند كه مبادا امام حسين(عليه السلام)و يارانش از آن، آب بَردارند.8 آنها نه تنها بين امام حسين(عليه السلام) و آب حايل شدند; بلكه با به راه انداختن جنگ رواني بر آثار ناشي از تشنگي و فقدان آب افزودند، به طور مثال: عبدالله بن حصين ازدي كه از قبيله بجيله بود ندا داد: «اي حسين آيا اين آب را مي بيني كه مانند قلب آسمان صاف است تو يك قطره از آن را نخواهي چشيد تا آنكه از تشنگي بميري».9 شمر نيز از جمله كساني بود كه در رابطه با آب به امام حسين(عليه السلام) زخم زبان مي زد.10
عمر بن سعد هم افزون بر آن كه عمرو بن حجاج زبيدي را نگهبان آب كرد، شخصي را نيز مأمور نمود كه ندا دهد: «اي پسر فاطمه(عليها السلام) و رسول خدا(صلي الله عليه وآله) تو از اين آب يك قطره نچشي تا آن وقت كه طعم مرگ را بچشي يا به حكم عبيدالله گردن نهي».11
از جمع بندي مطالب بالا مي توان اهداف دشمن را از بستن آب به روي امام حسين(عليه السلام) در موارد زير بيان نمود:
نخست اينكه: آنها از آب به عنوان حربه مؤثرِ نظامي استفاده مي كردند، بدان معنا كه با
شدّت تشنگي كه بر امام حسين(عليه السلام)و يارانش تحميل كردند، مي خواستند توان نظامي آنها را پايين آورده و در جبهه نظامي به شكست بكشانند.
دوم آنكه: با توجه به حضور زنان و فرزندان در اردوي امام حسين(عليه السلام) كه در برابر سختي و كمبودها زودتر تحت تأثير قرار مي گرفتند، دشمن مي خواست از اين طريق با بر پا كردن جنگِ رواني امام(عليه السلام) و يارانش را به تسليم وادار نمايد.
سوم اينكه: بني اميه كه به عنوان خون خواهان عثمان به پيروزي غير قابل تصوري دست يافته بودند به لطايف الحيل كوشيدند آن واقعه فتنه انگيز را دوباره احيا كنند و از طريق برانگيختن احساس ها بار ديگر از آن استفاده لازم را ببرند. از اين رو دوباره از محاصره خانه عثمان و نرسيدن آب به آن سخن به ميان آوردند، گويا امام حسين(عليه السلام) و يارانش مسبّب آن بوده اند! بنابراين تشنگي عثمان را بهانه اي براي جلوگيري از استفاده امام حسين(عليه السلام) و يارانش از آب كردند.
تلاش هاي امام حسين(عليه السلام) براي تأمين آب
منعِ آب از امام حسين(عليه السلام) حقيقتي است كه نه تنها مورخان از آن ياد كرده اند; بلكه امام زمان(عج) نيز در زيارت ناحيه مقدسه به آن اشاره نموده، مي فرمايد: «فمنعوك الماء ووُرودَهُ» «پس آب و ورود بر آن را از تو منع كردند» آن چه مسلّم است سپاهيان كوفه از روز هفتم محرم به طور جدّي مانع از دستيابي امام حسين(عليه السلام) به آب شدند. بنابراين، آن چه مربوط به تشنگي امام(عليه السلام) و يارانش به ويژه فرزندان و زنان مي شود مربوط به سه روزِ پاياني، يعني از هفتم تا دهم محرم است و در اين فاصله امام حسين(عليه السلام)به طرق گوناگون آب مورد نياز اردوي خويش را تأمين مي كرده است. بنابر روايت ابن اعثم كوفي و ابن شهرآشوب، امام حسين(عليه السلام) در جلويِ خيمه چاهي حفر كرد كه آب گوارايي داشت.12 ابن اعثم كوفي در اين باره اظهار مي دارد كه: «چون عطش بر ايشان غالب گشت امير المؤمنين حسين(عليه السلام) تَبري برگرفت و از آن جانب
كه خيمه زنان بود از سوي قبله نوزده گام برفت، پس زمين را بكَند. چشمه آب ظاهر شد، آبي به غايت گوارا و شيرين، اصحاب را فرمود تا آب بخورند و مشك ها پر آب كردند و بازگشتند. بعد از آن آب فرو خورد و غايب شد و ديگر آن چشمه را نديدند».13
حفر چاه با آبي گوارا به دست مبارك امام حسين(عليه السلام) ـ با توجه به مقام امامت آن حضرت ـ امري طبيعي بود; زيرا بنابر روايتي، مردم آن عصر بين آن حضرت و گوارايي و بركت آب، ارتباطي معنادار قايل بودند. بنابر روايت ابن عساكر، امام حسين(عليه السلام) هنگامي كه از مدينه به مكه مي رفتند با عبدالله بن مطيع برخورد كردند كه در حال حفر چاهي بود. ابن مطيع به امام حسين(عليه السلام) عرض كرد: «اين چآه را من به آب رساندم و امروز ابتداي آب است كه با دَلو براي ما خارج مي شود، پس اي كاش براي ما در آن از خدا بركت مي خواستي». امام حسين(عليه السلام)فرمودند: از آب آن بياور; وي نيز چنين كرد و آن حضرت آشاميد و مضمضه نمود. سپس آب را به چاه برگرداند. پس آن چاه گوارا و زياد شد.14
اين امر درباره ساير ائمه(عليهم السلام) نيز صادق است; چنان كه شيخ صدوق و ابن شهرآشوب از
ابوالصلت روايت كرده اند كه «وقتي امام رضا(عليه السلام) به نزد مأمون مي رفت چون به ده سرخ رسيد، گفتند: يابن رسول الله ظهر شده است، نماز نمي گزاريد؟ پس فرود آمد و آب طلبيد; گفتند كه آب همراه نداريم. پس به دست مبارك خود زمين را كاويد آن قدر آب جوشيد كه آن حضرت و هر كه با آن حضرت بود وضو ساختند و اثرش تا امروز باقي است.»15
نتيجه، اينكه امام حسين(عليه السلام)وقتي كه مشاهده كردند كه دشمن بين او و آب حايل شده، آب مورد نياز اردوي خود را از طريق حفر چاه تأمين نمودند و اين از گزارشي كه براي عبيدالله
بن زياد فرستاده اند به خوبي معلوم مي شود. او طي نامه اي به عمر سعد مي نويسد: «اما بعد به من چنان رسانيده اند كه حسين(عليه السلام) و ياران او چاه ها فرو برده اند و آب برمي دارند، لهذا ايشان را هيچ فرو ماندگي نيست. چون بر مضمون نامه وقوف يابي بايد كه حسين بن علي(عليه السلام) و ياران او را از كندن چاه منع كني و نگذاري كه پيرامون آب گردند».16
ما مدركي دال بر اِقدام عمر بن سعد مبني بر پُر كردن چاهِ حفر شده از جانب امام حسين(عليه السلام)نداريم; اما از طرفي شاهد آن هستيم كه امام حسين(عليه السلام) 30 تن از سواران و 20 تن از پيادگان سپاه خود را به فرماندهي برادرش حضرت عباس(عليه السلام)جهت آوردن آب به سوي فرات فرستاده و آنها با درگيري مختصر با محافظان آب موفق شدند 20 مَشك آب براي امام حسين(عليه السلام)و يارانش بياورند.17 بنابراين براي ما به درستي معلوم نيست كه سرنوشت چاه، چه شده است و به روايت ابن اعثم كوفي هم كه مي گويد آن چشمه ناپديد شد نمي توان چندان اعتماد كرد; زيرا كه كَندن چاه براي امام حسين(عليه السلام) و يارانش چندان كار مشكلي نبود; چون
آنها در مدت كوتاهي خندق بزرگ و عميقي را در اطراف خيمه ها حفر كردند.18 و از طرفي هم بنابر روايتي، امام حسين(عليه السلام) و برخي از يارانش صبح روز عاشورا به نظافت و زايل كردن موهاي بدن خويش پرداختند.19 پس معلوم مي شود كه تا صبح عاشورا امام حسين(عليه السلام) و يارانش داراي آب كافي بوده اند; چرا كه اگر آب كافي نمي داشتند از آن براي نظافت استفاده نمي كردند تا خود، فرزندان و زنان را در تنگنا قرار دهند. ولي تأثيرهاي ناشي از بستن آب، رفته رفته بر اردوي امام حسين(عليه السلام) به ويژه زنان و كودكان سايه افكنده بود. از اين رو برخي از
ياران امام حسين(عليه السلام)، زبان به اعتراض و سرزنش مردم كوفه گشودند كه ذكر نمونه اي از آنها مي تواند بيانگر شرايط سختي باشد كه امام(عليه السلام)و يارانش در آن بسر مي بردند. حُرّ و برير بن حضير همداني در اين باره خطاب به سپاهيان كوفه مي گويند: «وي را با زنان و كودكان خُردسال و يارانش از آب روان فرات كه يهودي و مجوسي و نصراني مي نوشند و خوك ها و سگان روستا در آن مي غلطند، ممنوع داشته ايد كه هم اكنون از تشنگي از پا درآمده اند.»20
همان گونه كه گفتيم از سرنوشت چاهِ آبِ حفر شده جلوي خيمه ها اطلاعي نداريم; ولي از يك سو تلاش امام حسين(عليه السلام)و يارانش به ويژه حضرت عباس(عليه السلام) براي كسب آب و از سوي ديگر تشنگي ياران و خانواده آن حضرت براي ما روشن مي سازد كه گرچه اندك ذخيره آبي در خيمه ها بوده، امّا از چاه آب، ديگر خبري نبوده است و ناچاريم كه نظر ابن اعثم كوفي را بپذيريم و چون دليلي براي آن نداريم مجبوريم كه بگوييم شايد اين يك معجزه و يا امتحاني براي ياران و خاندان حسين(عليه السلام)بوده است.
آن چه مسلّم است، امام حسين(عليه السلام) و يارانش به سبب اشتغال به جنگ و فعاليت بسيار در روز عاشورا از يك سو، به آب زيادي نياز داشتند و از سوي ديگر نمي توانستند آب مورد نياز را تأمين كنند; از اين رو بود كه از نظر آب در تنگناي شديدي قرار گرفتند و به احتمال زياد ذخيره
آب خود را براي فرزندان و زنان حفظ مي كردند. از اين رو بود كه اكثر ياران امام حسين(عليه السلام) به سبب رعايتِ حال زنان و كودكان تشنگي را تحمل كرده و سرانجام با تشنگي به شهادت رسيدند. بنابر نقلِ ابن شهرآشوب، علي اكبر كه از شدّت مبارزه با دشمنان، تشنگي بر او عارض شده بود به سوي پدر آمد و طلب آب كرد; او گفت كه به دست جدّت آب مي نوشي.21
بنابر روايتِ ابن شهرآشوب حضرت عباس(عليه السلام) كه علمدار حسين(عليه السلام) بود و مقام سقّايي داشت جَهت آوردن آب به سوي فُرات رفت، ولي دشمنان دست راست و چپ او را قطع كرده
و سپس با عمود آهني او را كشتند; امّا او از مشك و برداشتن آب از فرات ذِكري نمي كند.22 از روايت ديگرِ او كه مي نويسد، امام حسين(عليه السلام) به فاصله بين شط فرات و عائله خود مي نگريست و مي گريست برمي آيد كه تشنگي به فرزندان او نيز عارض شده بود.23 ولي باز هم از روايت ابوحنيفه دينوري كه مي نويسد: «امام حسين(عليه السلام) در لحظات آخر از فرط تشنگي قدح آبي خواست و چون آن را به دهان نزديك ساخت، حصين بن نمير، تيري بر آن حضرت زد كه به دهانش خورد و مانع از آشاميدن شد و امام قدح را رها فرمود».24 مي توان دريافت كه هنوز در خيمه ها آبي بوده كه قدحي از آن را به امام حسين(عليه السلام) داده اند، زيرا كه به طور قطع دشمن به امام آب نمي داد. و از روايت علامه مجلسي كه مي نويسد، وقتي حضرت عباس(عليه السلام)از برادرش امام حسين(عليه السلام) اجازه نبرد گرفت، امام از وي درخواست كرد كه كمي آب براي كودكان بياورد و او نيز صداي العطش آنها را شنيد، برمي آيد كه در اين لحظات واپسين، آخرين ذخيره آب آنها تمام شده است و بر اساس همين روايت، حضرت عباس(عليه السلام) نيز موفق به آوردن آب نشد.25 بنابراين امام(عليه السلام)تا لحظات پاياني، لحظه اي از جنگ با محافظان آب غافل نشد. بنابر روايت شيخ مفيد امام حسين(عليه السلام) و حضرت عباس(عليه السلام) همزمان به سوي فرات به دشمنان و محافظين آب حمله كردند كه امام(عليه السلام) از ناحيه چانه زخمي شد و حضرت عباس(عليه السلام)به شهادت رسيد.26
از روايت ابو مخنف برمي آيد كه بار ديگر امام حسين(عليه السلام)موفق شد وارد شريعه فرات شود ولي همين كه آمد آب بياشامد، يكي از دشمنان فرياد زد كه به خيمه ها حمله كرده اند. بنابراين امام(عليه السلام) آب ننوشيد و بازگشت.27
همان گونه كه مشاهده نموديد، بخشي از نيرو و فكر امام(عليه السلام) و يارانش متوّجه تأمين آب گرديد و دشمن تا حدودي از ضربات سهمگين و نابود كننده آنان در امان ماند.
تذكر نكته اي در باب شهادت كودكِ شيرخوارِ امام حسين(عليه السلام) ضروري است و آن اين است كه هيچ يك از منابع معتبر اشاره اي نكرده اند كه امام حسين(عليه السلام) فرزند خود را روي دست گرفت و در مقابل سپاه دشمن ايستاد و از آنها براي وي آب طلبيد. آن چه در منابع معتبر آمده است، اين است كه اين كودك در دامان پدر به هنگام وداع مورد اصابت تير قرار گرفت و به شهادت رسيد. ابو حنيفه دينوري در اين باره مي نويسد: «امام حسين(عليه السلام) در لحظات آخر كه تنها مي جنگيد كودك كوچك خود را خواست و او را در دامن نشاند. مردي از بني اسد او را هدف تيري بلند قرار داد و در دامن پدر شهيد كرد».28 روايت مورخان ديگر نيز با تغييرهاي اندكي همانند روايت دينوري است.29
نتيجه گيري
دشمن براي به تسليم در آوردن امام حسين(عليه السلام) و خانواده اش از حربه آب با نهايت شقاوت و سنگدلي استفاده كرد; ولي با تدبير امام(عليه السلام) و مقاومت اصحاب و صبر زنان و كودكان، هرگز نتوانست توفيقي حاصل كند و به رغم فشار تشنگي بر امام(عليه السلام)، ياران و خانواده اش، هرگز سر تسليم فرود نياوردند و قهرمانانه و تشنه لب با عزت نفس به شهادت رسيدند و از اين طريق نيز دشمن را سر در گُم و مستأصل نمودند.


--------------------------------------------------------------------------------

1. مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، مترجم سيد هاشم رسولي محلاتي، انتشارات علميه اسلاميه، چاپ دوم، بي تا، ج 2، ص 37 و علامه مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، به اهتمام محمد باقر بهبودي، انتشارات مكتبة الاسلاميه، تهران، صَفر 1385، ج 44، ص 335.
2. مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، همان، ج 2، ص 61 و مسعودي، ابو الحسن علي بن حسين، مروج الذهب و معادن الجواهر، مترجم ابو القاسم پاينده، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360، ج 2، ص 63.
3. طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ج 6، ص 2247 و ابن اثير، عزالدين علي، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 3، سنه 35، ص 278 و مسعودي، ابوالحسن علي بن حسين، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج 2، ص 701 و مسكويه رازي، ابوعلي، تجارب الامم، مترجم ابوالقاسم امامي، انتشارات سروش، تهران، 1369، ج 1، ص 414.
4. نصر بن مزاحم منقري، پيكار صفين، مصحح عبد السلام محمد هارون، مترجم پرويز اتابكي انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، 1366، صص 222 ـ 219 و يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، ج 2، صص 89 ـ 88 و دينوري ابو حنيفه، احمد بن داوود، اخبار الطوال، مترجم دكتر محمود مهدوي دامغاني، نشر ني، تهران، 1366، صص 210 ـ 208 و ابن طباطبا (ابن طقطقي)، محمد بن علي، تاريخ فخري، مترجم محمد وحيد گلپايگاني، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، صص 123 ـ 122.
5. طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ج 7، ص 2990 و مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج 1، ص 79 و ابن اثير، عزالدين علي، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 149.
6. طبري، محمد بن جرير، همان، ج 7، صص 3001 ـ 3000 و ابن اثير، عزالدين علي، همان، ج 5، ص 156 و بلاذري، احمد بن يحيي بن جابر، انساب الاشراف، مصحح الشيخ محمد باقر مهدوي، دار التعارف بيروت، 1397 ق 1977 م، ج 2، جزء 3، ص 176 و ابن شهر آشوب، سروي مازندراني، ابي جعفر رشيد الدين محمد بن علي، مناقب آل ابي طالب، مصحح سيّدهاشم رسولي محلاتي، مؤسسه انتشارات علامه، بي تا، ج 4، ص 96 و مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، همان، ج 2، صص 85 ـ 84.
7. همان كتاب ص 301.
8. ابن اعثم كوفي، ابومحمد احمد بن علي، الفتوح، مصحح غلامرضا طباطبايي، مجد، مترجم محمد بن احمد بن مستوفي هروي، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، شركت افست، تهران 1372، ص 887 و ابو حنيفه دينوري، احمد بن داوود، اخبار الطوال، ص 301 و ابن اثير، عزالدين علي، همان، ج 5، ص 185 و ابن شهر آشوب، ابي جعفر رشيد الدين محمد بن علي، همان، ج 4، ص 97 و طبري، محمد بن جرير، همان، ج 7، ص 3006 و مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، همان، ج 2، ص 88.
9. ابن اثير، عزالدين علي، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 158 و طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ج 7، ص 3006 و بلاذري، احمد بن يحيي بن جابر، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 181 و ابو الفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، مصحح علي اكبر غفاري، مترجم سيّدهاشم رسولي محلاتي، نشر صدوق، چاپ تابش، بي تا، ص 118 و مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج 2، ص 88.
10. ابوالفرج اصفهاني، همان، ص 118 و مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 45، صص 52 ـ 51.
11. ابن اعثم كوفي، ابومحمد احمد بن علي، الفتوح، ص 83.
12. ابن شهرآشوب، ابي جعفر رشيدالدين محمد بن علي، مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 50 و ابن اعثم كوفي، ابو محمد احمد بن علي، الفتوح، ص 893.
13. همان، ص 893 و مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 44، ص 337.
14. ابن عساكر، ابي القاسم علي بن الحسن بن هبة الله بن عبد الله الشافعي الدمشقي، ترجمه ريحانه رسول الله الامام المفدي في سبيل الله الحسين بن علي بن ابي طالب7 من تاريخ مدينة دمشق، مصحح محمد باقر محمودي، مؤسسة المحمودي الطباعة والنشر، بيروت، لبنان، 1398 ق 1978 م، ص 155 و ذهبي، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان، تاريخ الاسلام وفيات المشاهير والاعلام، به تحقيق عمر عبد السلام ترمزي، ناشر دارالعربي، بيروت، 1410 ق 1990 م، ج 5، ص 8.
15. قمي، شيخ عباس، منتهي الآمال، نشر مطبوعاتي حسيني، چاپ احمدي، 1368، ص 894.
16. ابن اعثم كوفي، ابومحمد احمد بن علي، الفتوح، ص 893.
17. طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ج 7، صص 3007، 3006 و ابن اثير، عزالدين علي، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 159 و ابن اعثم كوفي، ابو محمد بن علي، همان، ص 894 و ابو الفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 119، بلاذري، احمد بن يحيي بن جابر انساب الاشراف، ج 2 جزء 3، ص 181 و دينوري، ابو حنيفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، صص 302، 301 و علامه مجلسي، محمد باقر، «همان كتاب»، ج 44، ص 338.
18. مجلسي، محمد باقر، «همان كتاب»، ج 45، ص 4.
19. طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ج 7، ص 3021 و ابن اثير، عزالدين علي كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 167.
20. طبري، محمد بن جرير، همان، ج 7، ص 3029 و ابن اثير، عزالدين علي همان، ج 5، ص 173 و بلاذري، احمد بن يحيي بن جابر، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 189، ابن اعثم كوفي، ابو محمد احمد بن علي، الفتوح، ص 902 و مفيد، محمد بن نعمان، الارشاد، ج 2، ص 104.
21. ابن شهر آشوب، ابي جعفر، مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 109 و ابن اعثم كوفي، ابومحمد احمد بن علي، الفتوح، ص 907 و علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 44، ص 321.
22. «همان كتاب»، ج 4، ص 108.
23. همان، ج 4، ص 108.
24. همان، ج ، ص 304.
25. همان، ج 45، ص 41.
26. همان، ج 2، صص 114 ـ 113 و بلاذري، احمد بن يحيي بن جابر، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 201 و علامه مجلسي، محمد باقر، همان، ج ، 45، ص 50.
27. ابن شهر آشوب، ابي جعفر رشيد الدين محمد بن علي، مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 58 و علامه مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 51.
28. همان، ص 304.
29. ابن شهرآشوب، ابي جعفر رشيد الدين محمد بن علي، همان، ج 4، ص 109 و ابن اعثم كوفي، ابو محمد احمد بن علي، الفتوح، ص 908 و ابن اثير، عزالدين علي، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 186 و طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ج 7، ص 3055 و مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج 2، ص 112 و بلاذري، احمد بن يحيي بن جابر، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 201; قمي، شيخ عباس، نفس المهموم نفثة المصدور، نگارش آيت الله كمره اي، انتشارات كتابخانه اسلاميه، بي تا، صص 162 ـ 161.

 


منبع: تاريخ در آيينه پژوهش 1382 شماره 4

خطبه سيزدهم از نهج البلاغه

هفته سيزدهم و خطبه سيزدهم از نهج البلاغه

و من كلام له عليه السلام في ذم البصرة و أهلها

كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ أَخْلَاقُكُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُكُمْ شِقَاقٌ وَ دِينُكُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ وَ الْمُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ وَ الشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَأَنِّي بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَيْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِي ضِمْنِهَا (وَ فِي رِوَايَةٍ) وَ ايْمُ اللَّهِ لتغرقن بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ (وَ فِي رِوَايَةٍ) كَجُؤْجُؤِ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ

ترجمه:

در نكوهش بصره و بصريان

سرزنش مخالفان


شمايان لشكريان آن زن بوديد، و از شتر او فرمانبري كرديد، و به نعره آن زبان بسته پاسخ داديد، و آنگاه كه از پاي افتاد گريختيد. اخلاقتان ناپسند، پيمانتان سست، آيينتان دو رويي، و آبتان شوراب. آن كس كه بين شما مانَد، كيفر گناهي است كه بيند و آنگاه كه كوچ كند، دوباره مشمول رحمت خدا گردد. گويي مي‏بينم كه مسجدتان در سيلاب فرو رفته و جز بلنداي آن چونان سينه كشتي چيزي نمانده است، و خداوند از فراز و نشيب بر آن عذاب فرستاده و آنجا هرچه هست در آب شده است. و در روايت ديگر: سوگند به خدا، شهرتان در آب رود، گويي مسجد آن را چونان سينه كشتي يا شتر مرغ خوابيده مي‏بينم. و در روايت سوم: بسان سينه پرنده در ميانه دريا.

 

شهادت حضرت رقيه

شناسنامه حضرت رقيه

حضرت رقيه فرزند امام حسين عليه السلام است . بر اساس نوشته‏ هاي بعضي كتاب‏هاي تاريخي، نام مادر حضرت رقيه(عليهاالسلام)، امّ اسحاق است كه پيش‏تر همسر امام حسن مجتبي (عليه‏السلام) بوده و پس از شهادت ايشان، به وصيت امام حسن (عليه‏السلام) به عقد امام حسين (عليه‏السلام) درآمده است. در مورد تاريخ تولد حضرت رقيه چيزي معلوم نيست.

در تعداد دختران امام حسين و نامهاي آنها اختلاف وجود دارد. آنچه از منابع بدست مي آيد امام حسين عليه السلام داراي چهار دختر بنامهاي فاطمه كبري، فاطمه صغري، سكينه و رقيه بوده است.

اصل وجود دختري چهار ساله براي امام حسين عليه السلام در منابع شيعي آمده است. در كتاب كامل بهائي نوشته علاء الدين طبري (قرن ششم هجري) قصه دختري چهار ساله كه در ماجراي اسارت در خرابه شام در كنار سر بريده پدر به شهادت رسيده، آمده است. اما در مورد نام او، آيا رقيه بوده يا فاطمه صغري و... اختلاف است.

رقيه سلام الله عليها

رقيه بنت الحسين (رحمها الله)

تحقيقي درباره حضرت رقيه سلام الله عليها

گفتاري پيرامون حضرت رقيه (س)

پژوهشي در هويت تاريخي حضرت رقيه (عليهاالسلام)

لهوف سيد ابن طاووس و حضرت رقيه (س)

يكي از كتاب‏هاي كهن كه در زمينه حضرت رقيه مطالبي نقل نموده، كتاب اللهوف از سيدبن طاووس است. وي مي‏ نويسد: «شب عاشورا كه حضرت سيدالشهداء (عليه ‏السلام) اشعاري در بي وفايي دنيا مي‏خواند، حضرت زينب (عليهاالسلام) سخنان ايشان را شنيد و گريست. امام (عليه‏ السلام) او را به صبر دعوت كرد و فرمود: «خواهرم، ام كلثوم و تو اي زينب! تو اي رقيه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر داريد [و به ياد داشته باشيد] هنگامي كه من كشته شدم، براي من گريبان چاك نزنيد و صورت نخراشيد و سخني ناروا مگوييد [و خويشتن دار باشيد.

آيا امام حسين(ع) دختري با نام حضرت رقيه(س) داشتند؟

نام واقعي رقيه دختر امام حسين(ع)

حضرت رقيه در تاريخ

سن حضرت رقيه (س) و تاريخ شهادت ايشان

مشهور اين است كه ايشان سه يا چهار بهار بيشتر به خود نديده و در روزهاي آغازين صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است.

چگونگي شهادت و مرقد مطهر حضرت رقيه (س)

بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام كساني را كه زنده مانده بودند ، اسير كرد. ميان اين اسرا، يك دختر كوچك هم ديده مي ‏شد. اين دختر كوچك رقيه بود. رقيه دختر امام حسين عليهاالسلام كه حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه ‏اش زينب و اسراي ديگر به طرف شام مي ‏رفت.

از داخل خرابه هاي شام، صداي يك كودك به گوش مي ‏رسيد. تمام كساني كه در ميان اسرا بودند، مي ‏دانستند كه اين صداي رقيه دختر كوچك امام حسين است. رقيه از خواب بيدار شده بود و سراغ پدرش را مي ‏گرفت. گويا خواب پدرش را ديده بود. در اين حال يزيد، دستور داد سر امام حسين عليه‏ السلام را به رقيه نشان بدهند. وقتي حضرت رقيه عليهاالسلام سر بريده پدرش امام حسين عليه‏ السلام را ديد، با فرياد و ناله خودش را روي سر بريده پدرش انداخت و همان جا، از دنيا رفت.

تبريك حضور دكتر روحاني به استان مركزي با نگاه تصوير

 

خطبه دوازدهم و سيزدهم نهج البلاغه

متن خطبه دوازدهم از نهج البلاغه

و من كلام له عليه السلام لما أظفره الله بأصحاب الجمل

وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلَاناً كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ

 

فَقَالَ لَهُ عليه السلام أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَانُ

ترجمه:

نيّت جهاد

پس از آنكه خداوند امام را در نبرد جمل بر دشمن پيروز كرد، يكي از يارانش گفت: كاش فلان برادرم شاهد پيروزيت بر دشمن بود. امام فرمود: «آيا دل برادرت با ماست». گفت: آري. فرمود: او با ما و در جمع ياران ماست، و بالاتر آنكه گروههايي كه در پشت پدران و زهدان مادرانند، در شمار اين سپاهند كه بزودي زمانه آنان را به صحنه آورَد و ايمان بدانان نيرو گيرد.

 

متن سيزدهم از نهج البلاغه

و من كلام له عليه السلام في ذم البصرة و أهلها

كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ أَخْلَاقُكُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُكُمْ شِقَاقٌ وَ دِينُكُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ وَ الْمُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ وَ الشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَأَنِّي بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَيْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِي ضِمْنِهَا (وَ فِي رِوَايَةٍ) وَ ايْمُ اللَّهِ لتغرقن بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ (وَ فِي رِوَايَةٍ) كَجُؤْجُؤِ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ

ترجمه:

در نكوهش بصره و بصريان

سرزنش مخالفان


شمايان لشكريان آن زن بوديد، و از شتر او فرمانبري كرديد، و به نعره آن زبان بسته پاسخ داديد، و آنگاه كه از پاي افتاد گريختيد. اخلاقتان ناپسند، پيمانتان سست، آيينتان دو رويي، و آبتان شوراب. آن كس كه بين شما مانَد، كيفر گناهي است كه بيند و آنگاه كه كوچ كند، دوباره مشمول رحمت خدا گردد. گويي مي‏بينم كه مسجدتان در سيلاب فرو رفته و جز بلنداي آن چونان سينه كشتي چيزي نمانده است، و خداوند از فراز و نشيب بر آن عذاب فرستاده و آنجا هرچه هست در آب شده است. و در روايت ديگر: سوگند به خدا، شهرتان در آب رود، گويي مسجد آن را چونان سينه كشتي يا شتر مرغ خوابيده مي‏بينم. و در روايت سوم: بسان سينه پرنده در ميانه دريا.