شوراي فرهنگي آب و فاضلاب استان مركزي

گزارشي از كارها و عملكرد شوراي فرهنگي و ديني

مقايسه عملكرد چهل ساله انقلاب اسلامي با دوران سياه طاغوت

براي بررسي موفقيت و يا عدم موفقيت يك نظام سياسي و ارائه تحليل درست و منطبق با واقع مزيت‌هاي آن، نسبت به مصاديق ملي و جهاني، راهي جز بهره­گيري از روش قياس نداريم. در مقايسه نظام سياسي بايد نسبت آن را با چند پارامتر مشخص از جمله؛ اهداف اعلامي نظام سياسي در آغاز نهضت، مقايسه با نظام هاي سياسي برخوردار از ويژگي‌هاي مشابه درمنطقه، امكانات و موانع پيش روي آن و بالاخره با نظام سياسي قبل از نظام سياسي موجود، به ضرورت كمي انجام پذيرد.

اين روزها سوالات و پرسش‌هاي بسياري در داوري از كارآمدي و عملكرد انقلاب اسلامي و نظام سياسي برآمده از آن و درميان لايه‌هاي مختلف جامعه طرح مي‌شود. اپوزيسيون نيز به عنوان جريان رقيب و برانداز و با بهره­گيري از فضاي ترديد و پرسش، تلاش دارد، تصوير ذهني جامعه، در خصوص كارآمدي نظام اسلامي را تغيير دهد تا اميد و اعتماد به توانمندي‌ها و قابليت‌هاي اصلاح و پيشرفت در درون نظام را از بين ببرد. از جمله پرسش‌هاي مطرح در ميان جامعه، مقايسه نظام اسلامي با رژيم پهلوي است كه توده مردم با تكيه به محفوظات و خاطره­گويي‌هاي نسل قديمي و متأثر از رسانه‌هاي بيروني، بدون لحاظ كردن ملاك‌ها و معيارهاي علمي و عقلي به مقايسه نظام اسلامي با نظام سلطنتي پهلوي مي‌پردازند وجمهوري اسلامي را متهم به ناكارآمدي مي‌كنند.

لذا پاسخ به شبهات موجود در اين زمينه، مستلزم مقايسه ميان دو حكومت اسلامي و رژيم منحط پهلوي بر اساس معيارهاي كمي مي‌باشد، اما خصلت كار مقايسه‌اي در فضاي جدلِ آميخته به عمليات رواني كاري دشوار، زمان‌بر و حجيم است. بنابراين بيان تمامي ابعاد هويتي و كاركردي دو نظام سياسي كه يكي با52 سال حكمراني و ديگري با39 سال سابقه مديريتي مي‌باشد، نياز به بررسي دقيق و موردي عملكرد قريب به90 سال كاركرد در حوزه هاي مختلف دارد كه از حوصله و حجم اين نوشته خارج است. اما از باب مدخليت، در اين نوشته به بررسي بخشي از آمار و اطلاعات كلي موجود درباره كاركردها و عملكردهاي دو دوره حاكميتي در ابعاد علمي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي اكتفاء مي‌كنيم.

در يك مقايسه دقيق و علمي لازم است در موارد متعدد و با استفاده از آمارها و شاخص‌هاي صحيح و با در نظر گرفتن الگوي علمي سنجش، موفقيت يك نظام (كارآمدي نظام = اهداف + امكانات + موانع)، به تحليل و ارزيابي پرداخته شود. يكي از سوال هايي كه اين روزها زياد با آن مواجه مي شويم، اين است كه جمهوري اسلامي در اين سال‌ها براي ما چه كرده است؟ آيا اصلاً زندگي مردم در مقايسه با قبل از انقلاب فرقي كرده است؟ بهتر شده يا بدتر؟

در ادامه بعضي از دستاوردهاي ايران انقلابي را با ايران شاهنشاهي مقايسه مي‌كنيم. البته ايران بعد از انقلاب اسلامي را اگر بخواهيم منصفانه تحليل كنيم، بايد تمام سختي‌ها و موانع توسعه دهه‌هاي پيش را بشناسيم تا علت رشد بعضي حوزه‌ها و ركود بعضي ديگر را درك كنيم. مثلاً يك ايراني منصف بايد بداند كه هشت سال جنگ تحميلي و تحريم‌هاي كشور‌هاي متخاصم عليه ملت و دولت ما، چقدر راه توسعه را ناهموار كرده و با همه اين ناهمواري‌ها ما چه كرده‌ايم؟ و چه بوده‌ايم كه امروز حتي دشمنان، ما را به عنوان بازيگري تأثيرگذار در عرصه بين‌المللي به رسميت مي شناسند يا مثلاً قبل از انقلاب چقدر مرد و زن ايراني در تعيين سرنوشت خود مشاركت داشته‌اند و امروز چقدر مشاركت دارند؟ و اين همه حاصل تكيه بر ظرفيت‌هاي دروني است كه در شرايط سخت تحريم، تهديد و فشار بدست آمده است كه با وجود محدوديت‌ها و موانع، در سطح وسيع تحصيل شده است.

مروري مقايسه اي بر كاركرد حكومت پهلوي با چهار دهه انقلاب اسلامي ايران (قسمت اول)
1. ماهيت، شيوه و ساختار حكومتي در ايران

از جمله عوامل مؤثر بر نوع سياست‌گذاري يك نظام؛ ماهيت، ساختار و شيوه اداره حكومت مي‌باشد. به عنوان نمونه اعمال سياست‌هاي كلي در نظامي با ساختار ديني كه خود را مقيد به حفظ اصول اخلاقي و الهي مي‌داند، با نظامي لائيك يا سكولار متفاوت است. پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران شيوه حكومتي بر پايه پادشاهي يا سلطنت فردي قرار داشت. در حكومت پادشاهي يك فرد با عنوان سلطان يا شاه تمام قدرت سياسي جامعه را در اختيار مي‌گيرد و اراده شخصي او مظهر اراده سياسي و حاكميت در جامعه تلقي مي‌گردد.

همچنان‌كه در52 سال سلطنت پهلوي، در واقع اين شخص شاه بود كه به تنهايي تصميمات حكومتي را اتخاذ مي‌كرد. انتصاب يا بركناري نخست‌ وزير، وزرا، صاحبان پست‌هاي بالا، استانداران و غيره تنها به وسيله شاه انجام مي‌گرفت. به اعتراف دوست و دشمن كابينه، مجلس و قواي ديگر حكومتي از خود هيچ اختياري نداشته و در واقع نقش نهادهاي رسمي نقشي تشريفاتي بيش نبود.[1]

در مقابل نظام جمهوري اسلامي ايران، نظامي است كه بر پايه سه ركن اساسي دين، مردم و رهبري استوار گرديده است.[2] در اين نظام، حاكميت اصلي از آن خداست.[3] شكل حكومت به صورت جمهوري اسلامي است كه مردم ايران در همه‌پرسي1358با اكثريت قاطع آراء يعني2/98آن را برگزيدند. ساختار حكومتي در جمهوري اسلامي به موجب اصل 57 قانون اساسي از سه قوه مقننه، مجريه و قضائيه تشكيل گرديده كه زير نظر ولايت‌مطلقه فقيه، اعمال مي‌گردد. هر چند به موجب اين اصل، اين قوا مستقل از يكديگر مي باشند، اما همكاري و نظارت متقابل بين قواي مزبور وجود دارد.[4] با اين توضيح كه در اين نظام، حل اختلاف و تنظيم روابط قواي سه‌گانه به عهده رهبري گذارده شده است. كليه قوانين و مقرارات در جمهوري اسلامي ايران، اعم از مالي، اقتصادي، اداري، مدني، جزايي، فرهنگي، سياسي و... بايد بر اساس موازين اسلامي تدوين يابند.[5]

 نخستين تفاوت درشكل نظام سياسي در جنس حكومت و هويت ساختاري و تبارشناسانه از نوع حكومت‌هاي موجود درجهان است. جنس حكومت پهلوي ازنسل حكومت‌هاي كودتايي و از نظر تبارشناسي ريخت حكومتي در دايره حكومت‌هاي كودتايي قابل دسته بندي است. از ابتدايي‌ترين خصلت حكومت‌هاي كودتايي تكيه به زور در فرايند ايجاد، مولفه‌هاي حفظ و تقويت و توسعه است. درواقع نه از جنس انقلاب‌هاي سياسي است و نه از جنس انقلاب‌هاي اجتماعي كه بصورت حداقلي و يا حداكثري، مردم در ايجاد، حفظ و تداوم آن نقش داشته باشد، فرد حاكم از دل ارتش و پادگان پا به عرصه مديريت سياسي مي‌گذارد و زايده تفكر پادگاني است و قوام آن و رويكرد مديريت كشوري آن نيز بر بنياد تفكر پادگاني است. در اين سنخ از حكومت داري دو نوع نظام سياسي ظهور و بروز پيدا مي‌كند؛ اگر نظامي متمايل به حكومت‌داري از دل ارتشي با هويت مستقل و كاركرد مستقل ظهور كند، برغم نامشروع بودن و غير مردمي بودن از ويژگي استقلال در فكر و عمل برخوردار است، اما اگر فرد كودتاگر از دل ارتشي كاملاً وابسته[6] خروج كند، نظام سياسي دست ساخته او در واقع نظامي دست نشانده و وابسته به قدرت‌هاي هژمون عصرخودش خواهد بود و از نعمت استقلال سياسي و مديريتي برخوردار نخواهد بود. جنس نظام سياسي پهلوي از نوع حكومت كودتاي وابسته غيرمستقل[7] قابل دسته‌بندي است. علاوه بر اينكه ماهيت مردمي ندارد، از هويت ملي نيز محروم است. در چنين نظامي سرسلسله حكومت، صرفاً به دليل در اختيار داشتن زور و قدرت، بيشتر زمام امور را بر عهده گرفته و سلطنت را موروثي مي نمايد. از اين روي در چنين نظام‌هايي مردم نقشي در پيدايش و تداوم نظام ندارند، همه چيز بر مبناي قدرت و استبداد اداره مي شود. به همين دليل گفته مي شود منشاء مشروعيت چنين نظام‌هايي زور و غلبه مي باشد.

در مقابل جمهوري اسلامي ايران، مولود يك انقلاب بزرگ و همه جانبه اجتماعي است كه بنيادها و زيرساخت‌ها را دچارتغييركرد. علاوه بر اينكه ازخصلت ماهيت مردمي برخورداراست، هويتي ملي دارد و بر مولفه استقلال تكيه دارد و از دو مولفه اساسي مشروعيت و مقبوليت به عنوان نيازمندي‌هاي اساسي نظام سياسي منطقي و معقول و منطبق بر معيارهاي علمي ونظري حكومت داري بهره‌مند است. نص اجماع نظريه‌هاي مرتبط با حكومت داري اين است كه حكومت بايد مشروعيت و مقبوليت داشته باشد و حاصل خواسته اكثريت باشد.

مهمترين و اصلي‌ترين مزيت حكومت اسلامي نسبت به حكومت شاهنشاهي نوع مشروعيت حكومت است كه مبتني بر مشروعيت الهي است كه درآن افراد صرفاً بر اساس داشتن ويژگي‌ها و لياقت‌هاي خاصي به حكومت مي‌رسند. به عبارتي اساس شكل­گيري نظام اسلامي، مشروعيت الهي حكومت با ضميمه شدن به مقبوليت مردمي است. علاوه بر مزيت‌هاي مشروعيت حكومت در نظام اسلامي نسبت به نظام شاهنشاهي، در زمينه هاي مختلفي مي‌توان دو نظام مورد نظر را مورد مقايسه قرار داد.

جدول مقايسه وضعيت ساختار حكومتي در دوران پهلوي و پس ازانقلاب

شاخص ها

دوران حكومت شاه

انقلاب اسلامي

نوع حكومت

پادشاهي

جمهوري اسلامي

نحوه­ اداره كشور

ديكتاتوري

مردم سالاري

تعداد انتخابات در كشور

12دوره(فرمايشي­ وبادخالت شاه­ و خارجي)

37دوره(حضوراكثريت مردم)

تعداد احزاب و تشكل هاي سياسي

13 حزب و تشكل فرمايشي

240 حزب و تشكل

نفوذ و قدرت بين الملل

فاقد هرگونه نفوذ

در زمره 7 قدرت جهاني و داراي نفوذ قاطع منطقه‌اي و نسبي در بين الملل

جدول شماره (1)

منابع انساني در هر جامعه‌اي عامل تعيين كننده خصوصيت روند توسعه‌ي اقتصادي و اجتماعي آن جامعه است. بهره‌برداري از نيروهاي انساني فعال، مبتني بر مهارت‌ها و دانش مردم در جامعه است. مهارت‌ها و دانش نيز تحت تأثير آموزش‌ها و پرورش‌هاي جامعه است. بنابراين اين مسأله دور از واقعيت نيست كه پيشرفت تحصيلي يكي از عناصر اصلي توسعه انساني است.

گسترش دانش نه تنها خود مستقيماً زمينه بسط انتخاب‌هاي انساني را فراهم مي‌آورد، بلكه از طريق ايجاد دسترسي بيشتر به فرصت هاي اشتغال و نيز بهبود سلامت، شرايط زندگي بهتر را نيز ايجاد مي كند.

با مطالعه وضعيت كشورهاي در حال توسعه به روشني مي‌توان به ارتباط مستقيم بين عامل سواد و توسعه پي برد. بيشترين ميزان فقر، بيماري، خرافات و ساير معضلات اجتماعي و به ويژه آثار شوم استثمار فرهنگي در مناطقي از جهان وجود دارد كه بيشترين آمار بي‌سوادان را دارا مي‌باشد. يك مقايسه آماري ميان رژيم سلطنتي پهلوي و جمهوري اسلامي ايران در زمينه علمي و مولفه‌هاي وابسته به آن نشان مي‌دهد كه در پارامترهاي اصلي مرتبط با وضعيت علم و دانش با لحاظ مدت مديريت وحكومت داري 52 ساله پهلوي و39 ساله مديريت كشورداري جمهوري اسلامي ايران، در تمامي پارامترهاي مورد مقايسه نظام اسلامي در وضعيت برتر قرار دارد و دستاوردها و پيشرفت‌ها، قابل قياس با حكمراني52 ساله پهلوي نيست.


مروري مقايسه اي بر كاركرد حكومت پهلوي با چهار دهه انقلاب اسلامي ايران

2. حوزه فرهنگي و اجتماعي

بررسي دستاوردهاي انقلاب اسلامي در تمامي حوزه‌ها زماني با قضاوتي منصفانه و به دور از پيش‌داوري همراه است كه انقلاب را در بستر تاريخي و اجتماعي و با تمامي اتفاقات همراه آن ببينيم؛ ببينيم ملتي تنها و تنها با تكيه بر ايمان خود و بدون حمايت هيچ كشورخارجي، بر نظامي غلبه مي‌كند كه از حمايت ابرقدرت‌هاي زمان خود بهره‌مند است. وقتي فراموش نكنيم اين انقلاب از موج آشوب‌هاي داخلي شمال و جنوب و شرق و غرب، از جنگي هشت ساله با تمامي استكبار، از ترور مهمترين مهره‌ها و تئوري پردازانش و از تحريم‌ها و تهديدها به سلامت گذشته است، بايد هر آنچه در اين شرايط بدست آورده را با ديگركشورها مقايسه كنيم.

مروري مقايسه اي بر كاركرد حكومت پهلوي با چهار دهه انقلاب اسلامي ايران

3. مقياس آموزش عالي

آموزش عالي در اين سال‌ها دستاوردهاي قابل توجهي داشته است، بويژه اين كه از دهه‌هاي آخر50 تاكنون بودجه آن حتي دو برابر هم نشده است و از 5/1 به 3/2 برابر رسيده است. اما در تمامي مولفه‌هاي خود رشدهاي30 برابري،60 برابري و ... را داشته كه اين دستاورد با ساير نهادها قابل مقايسه نيست.

 از ديگر نكات مهم اين است كه ما در سال‌هاي پيش از انقلاب حتي در مقطع كارداني نيز به اعزام دانشجو به خارج از كشور نيازمند بوديم، اما در سال‌هاي اخير اعزام دانشجو نه از روي نياز، بلكه به جهت مراودات علمي و فرهنگي با ساير دانشگاه‌هاي جهان بوده است و آموزش عالي امروز در تمامي رشته‌ها و مقاطع تحصيلي در خودكفايي تقريباً صد درصدي قرار دارد.

هر چند بر هيچ كسي پوشيده نيست كه ما در بهترين نقطه ممكن نيستيم، اما اين آمارها نشان مي‌دهد كه با توجه به امكانات و بودجه در اختيار آموزش عالي و با توجه به بستر تاريخي كشور و در مقايسه با ساير نهادها، آموزش عالي چقدر موفق بوده است. آموزش عالي و دانشگاه هميشه از حمايت‌هاي امام راحل و پس از آن مقام معظم رهبري بهره مند بوده است و در تمامي دوره ها حتي در جنگ پيشرفت‌هايي داشته است.


فاطمه

چندي است كابوس‏هاي شيطاني‏ام، امان لحظه‏هايم را گرفته است. چندي است گستره وجودم جولانگاه هواهاي نفساني‏ام شده است. چندي ايست كه در گذرگاه زمان رنگهايي ازجنس شيطان و تنش هايي از جدال ميان نفس اماره و نفس مكاره ام درگير و دارند،در گذر بدعت هاي نوبنياد، بي حجابي هاي بي بنيان، در گير و دار دردهاي مبهم دنيا براي بندگان اسير شده در هواي نفس روزگار، واي كه چه بد نشانه رفته است روح پاك زن را ، روح انسانهايي از جنس دختران، از جنس زناني كه به خلقت و افرينش خداوند در ايجاد اشرف مخلوقات كمك مي كنند، بخوان مرا، تا دوباره قيام كنم از خودم.

كابوس‏هايم را مچاله خواهم كرد؛ هر چند، هاجر عاطفه چنگ بياندازد بر دامن احساسم! هر چند اشك‏هاي ملتمسانه محبت، سد راه شعور شود! هر چند اسماعيل‏هاي كوچك و بزرگم، طاقتم را طاق كنند و كاسه صبرم را لبريز! مرا بخوان به سوي خويش تا خليل‏وار برخيزم از ميان شعله‏هاي سوزنده درونم و در «منا»ي عشق، خنجر بگذارم بر گلوي اسماعيلم.

حجاب راه، خودت هستي از ميان برخيز     خوشا كسي كه در اين راه بي‏حجاب رود

 چون غباري برخواهم خاست از ميان «تو» و ((من)) در ازدحام جنون «نفس»ام را سر مي‏برم،

 تا به تو برسم. مرا مي‏پذيري؟

مي خواهم دوباره پاك و مطهر شوم، دوباره مثل آن پرنده سبك بال همان مرغ ملكوت تو دوباره جهاد كبري بيافرينم ،  من زنم ،‌پاسدار حرمت قدمهاي حوا در بهشت در روي اين زمين ، در روي زميني كه شيطاني از جنس خثت و از جنس نكبت ،‌بساط كهنه فروشي ، فريب در كنار رودخانه پر از مواج آفرينش و زايش بندگي پهن كرده است و هر از گاهي از بساط كفر خويش نشانه اي سوي خلقت مي رود،

 من زنم ، همان پاسدار عصمت و پاكي دامن،  نجابت .‌ من همان زاده حوا هستم،‌كه روزي در معبد عظيم كبريايي خالق بي انتها شكوه و عظمت پاكي را تقوا را به گوش انسان زمزمه مي كرد.

 اين ذبح كوچك را قبول كن!

خدايا آن ستاره  كه خاستگاه زميني شدن انسان شد، فاطمه را  مي گويم، الگو قرارد ده براي قلبم كه هميشه ابتر مي ماند ازتنهايي هاي زمان،  او كه عرش نبوت را به خورشيد رسالت پدرش زنجير كرد، ستاره اي كه به جراحت آسمان و زخم زمان پيمان مودت داد، اي ام ابيها! اي مهربان ترين مادر، رنج كشيده خانواده،  حبيبه پدر،  حق و شفيعه ي حشر، نامت مثال حجر الاسود،قلبت مثال خورشيد تپنده دشت هاي سرزمين عرب ماندگار تنهايي ذهنهاست،  تو محور آسماني در حد فاصل عشق و  ايثارو اولين  راز خلقت در حسن كمال و جمال و رفتار . اي مادر ولايت ، اي بخشنده حرير گردنبند سخاوت به فقير دوره گرد.

 حمايت تو از اسلام اغاز ولايت بود و در نگاه تو مسير ولايت جهاني شد،دستانت مهربان دستاني بود براي گرفتن غبار از روي رخسار حيدر كرار علي (ع) و دعايت بدرقه پيروزي حرب هاي دشمنان، فتوحات مولا مزين بود به عطر دعاي خيرت، رهين مهرباني توست آنگاه كه به سلام و صلواتي فتح باب مي كردي براي جهاد در راه خد.

 هنوز خطابه هاي رسايت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاريخ مي تابد.

 پاره  تن رسول اكرم بودي، و همسر شير عرب، مادر دليران پسران رسالت شيعه در جهان، يگانه زن كوبنده كفر زينب، و جد فرزند نرگس زمان، يگانه ياور يكتا ،امير عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلي،

شرافت و عزت مرا با خود ببر به بقيع، مرا به سوي خاكي بكشان كه سراسر عطر وجودت فضا را پر مي كند و عشق رسيدن به تو انسان را مجنون، اهل عرش را به سجده و  ساكنان قدس را به مظلومي روحت به پاي روضه بي بي فاطمه ، قرين شعف نما مادراني را كه گمنام شهيد دادند، جوان مرد و رشيد تقديم به سرزمين ايران نمودند بي هيچ بهانه،.يا زهرا (س) در ايام شهادتت دلهايمان را به سوي بقيع پر داده ايم در اين هواي كه بوي شهادت  تورا مي دهد از ما و دل مادران زهرايي غافل مباش...

 

 

تولد حضرت زينب و روز پرستار

 روز تولد حضرت زينب در سال ۹۷ ، تاريخ تولد حضرت زينب به قمري حضرت زينب (س) كه در آستانه‌ سالروز ولادت با سعادتشان هستيم، سومين فرزند امام علي(ع) و حضرت زهرا (س) هستند.
ايشان در ۵ جمادي‌ الاول سال پنجم هجري قمري در مدينه چشم به جهان گشودند. در ايران روز ولادت حضرت زينب‌(س) به نام روز پرستار ثبت شده است. علت اين نام‌گذاري، پرستاري از امام زمانشان حضرت زين‌العابدين (ع) و ديگر بيماران و مصيبت‌زدگان خاندان عصمت و طهارت عليهم‌السلام پس از واقعه كربلاست. تاريخ ولادت حضرت زينب در سال ۹۷ شنبه ۲۲ دي ماه ۱۳۹۷ ولادت حضرت زينب سلام الله عليها و روز پرستار و بهورز [ ۵ جمادي الاولي ۱۴۴۰ ] (۱۲th December 2019) تاريخ ولادت حضرت زينب در سال ۹۶ سه شنبه ۳ بهمن ۹۶ ولادت حضرت زينب سلام الله عليها و روز پرستار و بهورز [ ۵ جمادي الاولي ۱۴۳۹ ] (۲۳ February سال ۲۰۱۸) مناسبت هاي ملي و مذهبي متن زيبا درباره پرستار متن ادبي روز پرستار شعر حضرت زينب زندگينامه حضرت زينب روز پرستار چه روزيست تقويم و سالنامه تقويم قمري تقويم سال 96 با مناسبت ها تقويم 97 با مناسبت ها تقويم 96 تاريخ ولادت حضرت زينب پيامك روز پرستار حضرت زينب كبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال ۵ يا ۶ هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا (ص) رسيد. رسول خدا (ص) براى ديدار او به منزل دخترش ‍ حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود:(دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم ). فاطمه (س) نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشك ريختن كرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه اين صحنه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم ، چرا گريه مى كنى ؟! رسول خدا (ص) فرمود: (گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو به رو مى شود و چه مصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند). در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: (اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كسى كه بر حضرت زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند).

پيام رهبر درخصوص اجلاس سراسري نماز در زنجان

ولادت پيامبر اكرم (ص)

 

در عرصه بيدادگري، دادگر آمد

تكبير بگوييد كه هجران به سر آمد

تهليل برآريد كه پيغامبر آمد

پيغامبر از بهر نجات بشر آمد

 

عكس تبريك ولادت حضرت محمد

 

ولادت ختم رسولان آمد

محمد آن حبيب جانان آمد

به جسم پيروان او جان آمد

بر حرمتش جهان گلستان آمد

 

_____________________________________________

 

محمد زينت نام جهان است

چه خوشبوتر از آن اندر دهان است

نزائيده كسي همچون محمد

كه نور روي وي رنگين كمان است

 

عكس نوشته پروفايل ولادت حضرت محمد

 

انتظار آمد به سر اى بيقراران تهنيت

شد خزان سر، آمده فصل بهاران تهنيت

جلوه گر گرديده حق اى حق شعاران تهنيت

ساقى از ره مى‏رسد جمع خماران تهنيت

 

عكس نوشته ولادت محمد رسول الله + متن

 

در خلوت شب آمنه زيبا پسري زاد

تنها نه پسر بر بشريت پدري زاد

در فتنه بيدادگران دادگري زاد

چشم همه روشن كه چه قرص قمري زاد

 

_____________________________________________

 

كيست احمـد ماهتابي از منا

از رخ او بر دو عالم روشنا

غنچه هاي رسته از دامان او

كرده مر دستان امت را حنا

 

ميلاد پيامبر اكرم (ص) مبارك باد

 

عكس پروفايل ولادت حضرت محمد و امام جعفر صادق 

 

اي احمديان به نام احمد صلوات

هر دم به هزار ساعت از دم صلوات

از نور محمدي دلم مسرورست

پيوسته بگو تو بر محمد صلوات

اللهم صلي علي محمد و آل محمد

 

_____________________________________________

 

رحمت فراوان آمده ظلمت به پايان آمده

زيباترين مخلوق ربّ احمد نمايان آمده

او آمده تا رحمت حق را به ما اهدا كند

تنها زحق دم مى‏زند تا سرّ حق افشا كند

 

عكس پروفايل ولادت محمد رسول خدا

 

عيد زيباي برائت از عدو دارد ربيع

عيد ميلاد دو دلدار نكو دارد ربيع

موسم سرمستي دل هاي شيدا آمده

مصطفي با حضرت صادق به دنيا آمده

 

_____________________________________________

 

بوستاني از حيا چشمـان او

صبح افتاده است ازمژگان او

آسمان جاري زسرو قامتش

بحر ايزد از سر انگشتان او

 

عكس تبريك ولادت حضرت محمد و امام صادق

 

اي بحر تجلا ! گهرت باد مبارك

اي طور نبوت ! شجرت باد مبارك

اي مكه ! نسيم سحرت باد مبارك

اي آمنه ! قرص قمرت باد مبارك

 

عكس ميلاد حضرت محمد مصطفي

عكس و متن ميلاد و تولد حضرت محمد (ع)

 

بوستاني از حيا چشمان او

صبح افتاده است ازمژگان او

آسمان جاري ز سرو قامتش

بحر ايزد از سر انگشتان او

 

عكس پروفايل ولادت محمد (ص) مباركباد

 

قرآن تويي چو خيره نظر مي كنم به نور

گل مي كند دوباره نگاهم ميان گل

اين جاي حيرت است كه در گلشن كساء

هم شاخه گلي تو و هم باغبان گل

 

 عكس و متن تبريك ولادت حضرت محمد,متن تبريك ولادت حضرت محمد,اس ام اس تبريك ولادت حضرت محمد,عكس نوشته ولادت حضرت محمد,عكس و متن تبريك تولد حضرت محمد,عكس و متن تبريك ولادت رسول اكرم,اس تبريك تولد حضرت محمد,,ghnj pqvj lpln,عكسهاي ولادت حضرت محمد,عكس حضرت محمد

 

حق چو ديد آن نور مطلق در حضور

آفريد از نور او صد بحر نور

آفرينش را جز او مقصود نيست

پاك دامن تر ز او موجود نيست

 

ميلاد نبي اكرم گرامي باد

 

 عكس و متن تبريك ولادت حضرت محمد (ص)

 

به هفدهم ربيع دو ماه تابان
ز تارك سپهر دين و ايمان
براي دادن پيام جانان
دميده با سراج لطف يزدان

 

ميلاد نبي اعظم (ص) و امام صادق (ع) مبارك باد

 

 عكس و متن تبريك ولادت حضرت محمد

 

در عرصه بيدادگري ، دادگر آمد

تكبير بگوييد كه هجران به سر آمد

تهليل برآريد كه پيغامبر آمد

پيغامبر از بهر نجات بشر آمد

معروفات

معروفات اداري 













اخلاق اداري

اخلاق اداري، بايدها و نبايدها

مصاديق معروف و منكر در ادارات

گاهي اوقات عدم شناخت معروف و منكر موجب مي شود در اذهان عمومي، معروف منكر و منكر معروف تلقي شود و در نهايت به كم رنگ شدن اين فرهنگ مقدس ختم شود.
ترك امر به معروف و نهي از منكر خود يكي از مصاديق منكر است كه بايستي امر به معروف آنقدر تكرار گردد تا اذهان عموم در گام اول با لفظ كلمه مأنوس و در گام بعدي با حقيقت مطلب آشنا شود چرا كه امر به معروف و نهي از منكر همان دعوت به نيكي ها و پرهيز از زشتي هاست كه فطرت آدمي پذيراي آن است.دراين قسمت پاره اي از معروفات و منكرات اداري آورده مي شود و در ادامه بايدها و نبايدهاي آن(معروفات و منكرات) در پنج حوزه (ارباب رجوع، همكار، مديربا كارمند، كارمند با مدير، وسازمان و شغل، دسته بندي مي شود.
معروف هاي اداري
۱- احترام به همكاران و ارباب رجوع
۲- عدم تجسس در امور شخصي ديگران
۳- تقويت حس مسئوليت پذيري و مشاركت كاركنان در امور
۴- توجه به كسب رضايت مردم و در نهايت رضايت الهي
۵- گماردن افراد متقي و شايسته در رأس امور و…
۶- پخش اذان در فضاي اداره
۷- اختصاص فضاي مناسب جهت نماز خانه
۸- انجام به موقع و دقيق وظايف محوله
۹- حضور به موع در محل كار
۱۰- فعاليت تا پايان وقت اداري
۱۱- دقت و احتياط در مصرف بيت المال
۱۲- بكار گيري نيروهاي متعهد و متخصص در بخش هاي مختلف اداره جهت پيشبرد سريع امور
۱۳- عدالت و انصاف در برخورد با زير دستان و مراجعين
۱۴- تواضع در برابر مردم
۱۵- رعايت اخلاق اسلامي بين همكاران و مراجعين
۱۶- تسريع در انجام امور مردم
۱۷- ايثار در خدمت به مردم به ويژه خانواده هاي شهداء و ايثارگران
۱۸- حضور مدير دستگاه در بين همكاران به منظور رسيدگي به امور آنها.
۱۹- عدم قضاوت يكطرفه نسبت به ويژه پرسنل و خانواده ها
۲۰- سخت كوشي و تلاش در كار
۲۱- جلوگيري از ريخت و پاش و دوري از اسراف
۲۲- صرفه جويي در وقت، انرژي و منابع مالي دستگاه
۲۳- تقويت حس همكاري و تقويت انگيزه در بين كاركنان
۲۴- رعايت پوشش اداري
۲۵- رعايت و داشتن رفتار مناسب همكاران خانم و آقا با يكديگر در فضاي اداره
۲۶- جدا بودن محل فعاليت خانم ها و آقايان
۲۷- بدون چشم داشتي به كار مردم رسيدگي كردن
۲۸- توجه به ساده پوشي و عدم آرايش زننده در ادارات و مراكز آموزشي و عمومي
۲۹- حضور منظم در اداره و رعايت قوانين و مقررات و ضوابط اداري
۳۰- رعايت شئون و شعائر و اخلاق اسلامي (در گفتار، رفتار و پوشش و برخورد با ديگران)
۳۱- حفظ اسرار شغلي
۳۲- انتقاد پذيري
۳۳- اجراي برنامه هاي مناسب ديني ، مذهبي ويژه همكاران و خانواده
۳۴- تكريم ارباب رجوع و حفظ حرمت شخصيت آنان
۳۵- برگزاري و شركت فعال و به موقع در نماز جماعت و تشويق همكاران براي شركت در نماز
۳۶- برنامه ريزي براي گسترش روحيه ابتكار ، خلاقيت و نوآوري كاركنان
۳۷- تقدير از نيروهاي مبتكر و خلاق دستگاه و حمايت جدي از آنان
۳۸- برنامه ريزي و تلاش براي ارائه و فراگيري آموزش هاي عمومي وتخصصي ديني – اجتماعي – علي و …
۳۹- شناسايي و معرفي و تشويق استعدادهاي درخشان فرزندان پرسنل دستگاه
۴۰- برگزاري اردوهاي تفريحي تربيتي براي كاركنان و اعضاء آنان
۴۱- حفظ و گسترش روحيه انقلابي و ساده زيستي
۴۲- اجراي برنامه هاي مذهبي – ديني و ملي
۴۳- درج تصاوير زيبا ، احاديث و آيات قرآن و سخنان زندگي بخش در تابلو اعلانات و سربرگ نامه ها
۴۴- برنامه ريزي براي گسترش فرهنگ كتابخواني
۴۵- تقدير از كاركنان فعال و وظيفه شناس
۴۶- ترويج روحيه مردم داري و نهادينه نمودن اخلاق اسلامي در بين كاركنان
منكرهاي اداري
۱- رشوه خواري.
۲- سوء استفاده از موقعيت شغلي
۳- استفاده شخصي از امكانات دولتي و مردمي
۴- تجمل گرايي
۵- تكبر به زير دستان و مراجعه كنندگان
۶- انتقام جويي از همكاران و مراجعه كنندگان
۷- انتصاب ناشايسته اقوام، نزديكان و دوستان فاقد صلاحيت.
۸- اعمال نفوذ براي نيل به منافع شخصي و گروهي
۹- سليقه اي اعمال كردن كاركنان و مسئولين دستگاهها
۱۰- عدم نظارت مسئولين بر واحد هاي تحت نظر خود
۱۱- برگزاري جلسات زايد و بي فايده.
۱۲- سفرهاي پرهزينه و بي مورد داخلي و خارجي
۱۳- سهل انگاري در وظايف اداري و كم فروشي و كم كاري
۱۴- دير سركار آمدن و زود رفتن
۱۵- در ساعات اداري براي انجام كارهاي شخصي بيرون رفتن
۱۶- ماندن در اداره در غير ساعات اداري و انجام ندادن كار و گرفتن اضافه كاري
۱۷- كاغذ بازي هاي آزار دهنده
۱۸- پذيرايي هاي پر خرج براي حفظ موقعييت شخصي
۱۹- ظاهر سازي و خوب جلوه نمودن در ظاهر براي حفظ و كسب منافع شخصي
۲۰- رسيدگي به امور شخصي در وقت اداري
۲۱- استفاده از امكانات محل كار جهت منافع شخصي
۲۲- اسراف و افراط و تفريط در بكار گيري اموال حتي در جهت مصارف اداره
۲۳- به كار گيري از كاركنان مجموعه جهت انجام امور شخصي و غير اداري
۲۴- سهل انگاري در حفظ امكانات دولتي، بدبين كردن مردم به نظام و انقلاب اسلامي
۲۵- مأموريت هاي پر هزينه و بي مورد
۲۶- نصب منشي هاي خانم با پوشش نامناسب.
۲۷- اسراف در برگزاري جشنواره ها و هزينه هاي جانبي سنگين(انواع پذيرايي ها)
۲۸- اختلاس، جعل
۲۹- خيانت در امانت و عدم وفاي به عهد
۳۰- برگزاري جلسات متعدد بدون نتيجه و بي هدف
۳۱- مكالمه زياد و طولاني به تلفن اداره
۳۲- داشتن صفات رذيله عجب، بخل، حسد، تكبر
۳۳- تجمل گرايي و. ترويج فرهنگ مصرفي
۳۴- عدم رعايت سلسه مراتب اداري
۳۵- استهزاء و تخريب ديگران
۳۶- افشاي اطلاعات موجود در دستگاه
۳۷- قصور در يادگيري امور مرتبط شغل
۳۸- استعمال دخانيات و داشتن اعتياد
۳۹- تطميع نمودن كارمندان
۴۰- فرار از قانون با ترفند هاي خاص
۴۱- عدم توجه به كسب رضايت مراجعين
۴۲- تمرد از دستورات مافوق
۴۳- دخالت بي مورد در امور غير مرتبط با وظايف محوله
۴۴- عدم توجه به نظريات همكاران و عدم استفاده از مشاركت مردم در كارها
بايدها (معروفات) و نبايدهاي (منكرات) اداري بر حسب مخاطب
الف: در ارتباط با ارباب رجوع
بايدها:
۱- تكريم ارباب رجوع و حفظ حرمت و شخصيت آنان
۲- خوشرويي و خوش برخوردي در مواجه با ارباب رجوع
۳- پاسخگويي و مسئوليت پذيري در قبال كار ارباب رجوع
۴- توجيه قانوني، عقلي و منطقي عدم انجام خواسته هاي نامربوط  ارباب رجوع
۵- توجه به كسب رضايت مردم و در نهايت رضايت الهي
۶- رعايت عدالت و انصاف در برخورد با مراجعين
۷- رعايت اخلاق اداري و تواضع در برابر مردم
۸- رعايت اخلاق اسلامي در برخورد با مراجعين
۹- حضور به موقع در محل كار و تعيين جايگزين براي انجام امور مراجعين در اوقات عدم حضور در محل كار
۱۰- تسريع و تسهيل در انجام امور مردم
۱۱- پيگيري و رسيدگي به امورات، مشكلات و شكايات ارباب رجوع
۱۲- درست و به موقع انجام دادن كارهاي مردم
۱۳- داشتن سعه صدر و تمايل مثبت در برخورد با ارباب رجوع
۱۴- گوش دادن اثر بخش به خواسته ها و ارائه اطلاعات و راهنمايي لازم و كافي ارباب رجوع
نبايدها:
۱- تبعيض نژادي، قومي، خويشاوندي، مذهبي و جنسي در ارائه خدمت به ارباب رجوع
۲- تجسس در امورات شخصي ارباب رجوع
۳- اخاذي، رشوه خواري و اخذ وجه بيش از تعرفه هاي مقرر در قانون
۴- تاثير و قبول توصيه و سفارش در ارائه خدمات ارباب رجوع
۵- منت گذاشتن و چشم داشت از بابت انجام امورات مراجعين
۶- ترك محل كار در اوقات موظفي اداري بدون دليل و اجازه
۷- افشاي اسرار و اطلاعات محرمانه ارباب رجوع
۸- داشتن كبر و غرور در برخورد با ارباب رجوع
۹- كاغذ بازي هاي آزار دهنده و امروز و فردا كردن كار ارباب رجوع
ب: در ارتباط با همكار
بايدها:
۱- احترام به همكاران و رفتار توأم با ادب و نزاكت
۲- رعايت و داشتن رفتار مناسب همكاران خانم و آقا با يكديگر در فضاي اداره
۳- ارائه انتقاد سازنده و مؤثر در صورت نياز جهت اصلاح و بهبودي
۴- داشتن وحدت ، صميميت و همدلي با همكاران
۵- همكاري، مشورت و مشاركت در انجام بهينه وظايف شغلي و سازماني
۶- توسعه و توانمندي همكاران از طريق انتقال تجارب و تسهيم اطلاعات
۷- امانتداري و حفظ اسرار همكاران
۸- امر به معروف و نهي از منكر
۹-  محبت، الفت و صداقت در تعامل و ارتباط با همكاران
۱۰- كمك به انجام وظايف شغلي همكار در صورت نبودن ايشان در محل كار و يا در زمان مشغله زياد ايشان
نبايدها:
۱- تجسس در امور شخصي همكاران
۲- انتقام جويي از همكاران و مراجعه كنندگان
۳- استهزاء و تخريب همكاران
۴- دخالت بي مورد در امور غير مرتبط با وظايف محوله
۵- عدم توجه به نظرات همكاران و عدم استفاده از مشاركت مردم در كارها
۶- سوء ظن، بخل و حسادت به همكاران
ج: در ارتباط با رفتار مدير با كارمند
بايدها:
۱- بكار گيري نيروهاي متعهد، متخصص و شايسته در بخش هاي مختلف اداره جهت پيشبرد سريع امور
۲- عدالت و انصاف در برخورد با زير دستان
۳- تفويض اختيارات و استقلال در انجام وظايف شغلي و سازماني
۴- افزايش توانمنديهاي كاركنان از طريق انتقال تجارب و آموزش
۵- ايجاد انگيزه، ميل و علاقه در كاركنان براي انجام وظايف شغلي و سازماني
۶- تشويق و تنبيه به موقع كاركنان
۷- حس مسئوليت پذيري و مشاركت كاركنان در امور
۸- حضور مدير دستگاه در بين همكاران به منظور رسيدگي به امور آنها
۹- تقويت حس همكاري، تعاون و مشاركت در بين كاركنان
۱۰- برنامه ريزي براي گسترش روحيه ابتكار ، خلاقيت و نوآوري كاركنان
۱۱- تقدير از نيروهاي مبتكر، خلاق، فعال و وظيفه شناس دستگاه و حمايت جدي از آنان
۱۲- ترويج روحيه مردم داري و نهادينه نمودن اخلاق اسلامي در بين كاركنان
۱۳- كنترل و ارزشيابي دقيق كاركنان و ارائه بازخورد مناسب براي اصلاح و بهبود
۱۴- فراهم نمودن شرايط رشد و تعالي كاركنان در ابعاد مختف
۱۵- حمايت و پشتيباني جدي از همكاران براي رفع مشكلاتشان
نبايدها:
۱- تجسس در امور شخصي كاركنان
۲- پيش داوري و قضاوت يكطرفه نسبت به پرسنل
۳- استبداد، تكبر، تحقير و استهزا تبعيض، بي احترامي و خشونت در برخورد با زير دستان
۴- انتصاب ناشايسته اقوام، نزديكان و دوستان فاقد صلاحيت
۵-  عدم نظارت مسئولين بر واحد هاي تحت نظر خود
۶-  وعده هاي پوچ و غير قابل انجام به كاركنان
۷-  كتمان اطلاعات مورد نياز شغلي كاركنان
۸- نتيجه تلاش و كار زير دستان را به خود نسبت دادن
۹- به كار گيري كاركنان مجموعه تحت مديريت جهت انجام امور شخصي و غير اداري
د: در نحوه ارتباط و رفتار كارمند با مدير
بايدها:
۱- اطاعت پذيري و انجام به موقع دستورات مافوق
۲- رعايت سلسله مراتب سازماني
۳- حفظ حرمت و منزلت مديران در محيط اداري و غير اداري
۴- ارائه نظرات كارشناسي در رابطه با وظايف شغلي و سازماني
۵- صداقت، امانتداري و برخورد مؤدبانه با مافوق
۶- مشاركت جدي در كارهاي تيمي و انجام وظايف شغلي
۷- استفاده درست در مقابل اختيارات تفويض شده
نبايدها:
۱- عدم رعايت سلسه مراتب اداري
۲- تمرد و سرپيچي از دستورات مافوق
۳- دروغ، تهمت، افتراء، غيبت كردن و بدگويي پشت سر مديران
۴- ارائه گزارشات خلاف واقع
۵- تملق و چاپلوسي در رفتار و ارتباط با مافوق
۶- فقط خود را مقرب درگاه مدير و سرپرست مافوق قرار دادن
۷- از زيركارها ، شانه خالي نكردن و امور محول شده را به گردن ديگران نيانداختن
هـ: در ارتباط با سازمان و شغل
بايدها:
۱- انجام به موقع و دقيق وظايف محوله
۲- حضور منظم و به موقع در محل كار و فعاليت تا پايان وقت اداري
۳- ارتقاي دانش و مهارت مورد نياز شغلي و سازماني
۴- سخت كوشي و تلاش در كار
۵- دقت و احتياط در مصرف بيت المال و جلوگيري از ريخت و پاش و دوري از اسراف
۶- افزايش بهره وري، اصلاح الگوي مصرف، صرفه جويي و استفاده بهينه از امكانات و منابع سازمان
۷- ارتقاي خلاقيت و نوآوري در روشهاي انجام وظايف شغلي و سازماني
۸- رعايت پوشش اداري
۹- توجه به ساده پوشي و عدم آرايش زننده در ادارات و مراكز آموزشي و عمومي
۱۰- رعايت قوانين، مقررات، ضوابط اداري و آراستگي محيط كار
۱۱- رعايت شئون و شعائر و اخلاق اسلامي (در گفتار، رفتار و پوشش و برخورد با ديگران)
۱۲- حفظ اسرار شغلي و افزايش تعلق و شهرت سازماني
۱۳- برگزاري و شركت فعال و به موقع در نماز جماعت و تشويق همكاران براي شركت در نماز
۱۴- آشنايي با قوانين، دستورالعملها و علوم وفنون و تكنولوژيهاي نوين مرتبط با وظايف شغلي و سازماني
۱۵- شفاف سازي و مستند سازي نحوه ارائه خدمات و اسناد و مدارك مرتبط
نبايدها:
۱- سوء استفاده از موقعيت شغلي و استفاده شخصي از امكانات دولتي و مردمي
۲- اعمال نفوذ براي نيل به منافع شخصي و گروهي و پذيرايي هاي پر خرج براي حفظ موقعييت شخصي
۳- برگزاري جلسات زايد و بي فايده و سفرهاي پرهزينه و بي مورد داخلي و خارجي
۴- سهل انگاري در وظايف اداري و كم فروشي و كم كاري
۵- دير سركار آمدن و زود رفتن از محل كار
۶- انجام كارهاي شخصي در اوقات و ساعات اداري
۷- ماندن در اداره در غير ساعات اداري و انجام ندادن كار و گرفتن اضافه كاري
۸- اسراف و افراط و تفريط در بكار گيري اموال حتي در جهت مصارف اداره
۹- سهل انگاري در حفظ امكانات دولتي، بدبين كردن مردم به نظام و انقلاب اسلامي
۱۰- اسراف در برگزاري جشنواره ها و هزينه هاي جانبي سنگين(انواع پذيرايي ها)
۱۱- اختلاس، جعل، خيانت در امانت و عدم وفاي به عهد
۱۲- مكالمه زياد و طولاني و بي مورد با تلفن اداره
۱۳- افشاي اطلاعات موجود در دستگاه
۱۴- استعمال دخانيات و داشتن اعتياد
۱۵- بي‌انگيزگي، تنبلي، بي عفتي و بد پوششي
اهميت خلوص درانجام كار
كار اداره اي ها خدمت به مردم و سامان دهى كار آنان است . اين قشر عظيم و محترم هميشه در فكر آنند كه گره اى از كار فرو بسته خلق خدا بگشايند. اما نكته اين جاست كه اگر بخواهند اين كارها پربركت و جاويدان شود و در دنيا و آخرت به كارشان بيايد بايد با «اخلاص» هم آغوش گردد.  چون« خلوص » واژه اى است كه همواره تقدس و نورانيت و نجات را به همراه دارد. در مقابل خلوص «ريا و تظاهر» است كه هرگاه اين كلمه را تصور مى كنيم ناميمونى و ظلمت در ذهنمان تداعى مى شود. نتيجه و معناى اين دو واژه از حيث تاثير در جامعه به اندازه اى بزرگ و وسيع است كه حتى به لفظ خود نيز سرايت كرده و آن را « مقدس » و« نامقدس » نموده است . وقتى به قرآن و روايت اهل بيت عليهم اسلام رجوع مى كنيم ، مى بينيم كه در مورد كسب خلوص و پرهيز از ريا و تظاهر تاكيد فراوان شده است.
قرآن كريم مى فرمايد: اگر مى خواهى به مقام لقا و فنا برسى ، اولين چيزى را كه بايد سرلوحه زندگى ات قرار دهى اين است كه به همه كارهايت رنگ خلوص بدهى .صبغه الله ، و من احسن من الله صبغهعمل ، هرچه كه كوچك باشد، اگر«خلوص» را به همراه خود داشته باشد ارزش پيدا   مى كند، حتى ارزشش از دنيا و آنچه در آن است بيشتر و بزرگ تر مى شود.اميرالمؤ منين (عليه السّلام) انگشترى به فقير داد كه ارزش پولى چندانى نداشت ، اما از آن جا كه خالصانه بود به قدرى اهميت يافت كه در قرآن آيه ولايت در خصوص اين عمل نازل شد.إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَهَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاهَ وَهُمْ رَاكِعُونَ [۳۴] ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند. همان كسانى كه نماز بر پا مى دارند و در حال ركوع ، زكات مى دهند.به اعتراف شيعه و سنى شان نزول متجاوز از سيصد آيه در مورد على عليه السلام است . اما اين آيه از اهميت بيشترى برخوردار است و براى شيعه محكم ترين دليل است كه بعد از پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) على عليه السلام داراى ولايت مطلقه الهى است .آرى ، در اثر خلوص ، يك انگشتر كم بها پرارزش مى شود، تا آن جا كه به آن چه در دنيا و آخرت است مى ارزد. يا يك ضربه شمشير خالصانه از عبادت جن و انس بالاتر مى شود چنان كه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) درباره على عليه السلام  مى فرمايد: ارزش عبادت ضربه على در جنگ خندق كه بر عمر بن عبدود وارد كرد از عبادت جن و انس بالاتر است .يعنى از زمان خلقت آدم عليه السلام تا روز قيامت عبادت مردم بلكه جن و انس يك طرف ، و ثواب آن ضربه شمشير در طرف ديگر:على عليه السلام در راه اسلام بسيار جنگيد و شمشيرهاى فراوانى زد و در همه آن نبردها اخلاص داشته است ، اما آن ضربه اش استثنايى است يا اين كه درليله المبيت على عليه السلام به جاى پيامبر در بستر خوابيد و آن حضرت را از خطر رهانيد و زمينه هجرتش را فراهم كرد. اين كار براى على ، ساده و كوچك است ، چون شجاعت و دليرى على عليه السلام فوق اين كارهاست ، اما همين عمل به اندازه اى ارزش پيدا مى كند كه آيه اى درباره اش نازل مى شود و مضمون اين آيه بسيار بالا است .« و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رءوف بالعباد» «و از ميان مردم مراد على عليه السلام است كسى است كه از جان خود در راه رضاى خدا مى گذرد مانند شبى كه على عليه السلام به جاى پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) در بستر خوابيد و خدا دوست دار چنين بندگانى است .گاهى قضيه به عكس مى شود، يعنى چه بسا كار خوبى از جهت مادى و تاءثير گذارى بسيار بزرگ و وسيع است ولى از آن جا كه رنگ خلوص به خود نمى گيرد در نزد خداوند هيچ ارزشى ندارد و به بال مگسى نمى ارزد. اگر خداى ناكرده عملى رنگ ريا و تظاهر داشته باشد، نه تنها باطل ، كه گناهى بس بزرگ و در حد كفر است .در روايت آمده است كه : «كسى را در صف محشر مى آورند و به او مى گويند: چه كاره بودى ؟ جواب مى دهد: من هفتاد سال براى رضاى خدا درس دين   مى آموختم و از معصومين عليه السلام براى مردم حديث مى خواندم و آنان را موعظه مى كردم و….خطاب مى شود: درست است كه هفتاد سال چنين كردى اما تنها براى خدا نبوده بلكه به خاطر اين بود كه به تو بگويند «بارك الله! چه عالم خوبى است! و يا براى اين بود كه شهرتى پيدا كنى و براى خودت موقعيت اجتماعى كسب نمايى  و…
اين جا است كه انسان گير مى كند، چرا كه كارهايش رنگ خلوص نداشته و يا تواءم با تظاهر و ريا بوده است . از همين رو دستور مى رسد كه او را به رو، به آتش بيندازيد!
چه سخت و دردناك است هفتاد سال خون جگر خوردن و عالم شدن و در فنون اسلامى متخصص گرديدن ، و سرانجام هم در آتش سوختن .در روايت ديگر آمده است .از شخصى مى پرسند براى چنين روزى چه آورده اى ؟ مى گويد: به خط مقدم جبهه رفتم و با دشمن جنگيدم ، از آنان كشتم و خود نيز آماده كشته شدن در راه خدا بودم و… خطاب مى شود. بله ، جبهه رفتى ، در خط مقدم حضور پيدا كردى و حتى كشته هم شدى اما اين عمل تو خالص نبود، بلكه براى اين بود كه به تو بگويند: بارك الله ! آقا هم به جبهه رفت ، چه شجاعتى دارد و چه خوب مى جنگد! و… به ماءموران الهى خطاب مى شود: او را روانه آتش كنيد، اگر چه در روز قيامت از آن انبياى الهى است و دومين مقام ، مقام عالمان و دانشمندان دينى است و سومين مقام را شهدا دارند.زمانى كه در محشر، صف بسته مى شود، شهدا مثل ماه مى درخشند و همه را به خود جلب مى كنند. اما اين همه مقام ، در صورتى است كه عمل خالص باشد و گرنه جايگاه انسان در آتش است .
باز هم در روايت مى خوانيم روز قيامت شخصى را كه عمرش را وقف مردم نموده و با زبان پول و قدم و قلم شبانه روز براى مردم كار كرده است ، در محضر عدل الهى حاضر مى كنند و از او مى پرسند: چه كاره بودى ؟ مى گويد: خدمت گذار خدا بودم و اصلا زندگى ام را صرف مردم كردم و خطاب مى رسد: درست است كه چنين بودى اما كارهايت براى خدا نبود، بلكه به خاطر اين بود كه شهرت و موقعيت اجتماعى كسب كنى و عملت ريا داشت . سرانجام دستور مى رسد كه او را هم داخل آتش ‍ كنيد.اين مطلب نزد همه فقها مسلم است كه ريا و تظاهر اگر در عمل عبادى باشد مثل نماز و روزه و… آن را باطل مى كند و بايد دوباره به جا آورده شود. و اگر عمل ، عبادى نباشد و در صورت خالص نبودن پوچ و بى ارزش ‍ است . قرآن كريم اهميت زيادى به خلوص داده و مى فرمايد: وما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الذين ؛ و امر نشدند مگر بر اين كه خدا را به خلوص كامل در دين پرستش ‍ كنند. «فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا ولا يشرك بعباده ربه احدا» پس هر كسى به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش شريك نسازد.آرى ، اگر كسى بخواهد به مقام لقاى پروردگار برسد؛ يعنى مقامى كه خدا بر دل او حكومت داشته باشد، تمام بت ها را شكسته و جز خدا هيچ چيز و هيچ كس در دلش نباشد بايد به مقام اخلاص برسد، و در هر كارى فقط خدا را در نظر بگيرد.
عزيزان ! بياييد خود را اصلاح كنيم . ريا و تظاهر را از خود دور سازيم . ريا دل را تاريك و عمل را باطل مى سازد و انسان را از جامعه طرد مى كند. هيچ كس انسان رياكار و زبان باز را دوست ندارد. انسان ظاهر ساز مى كوشد تا خود را بالا ببرد اما هم در ميان مردم منفور مى شود و هم از نظر خدا مى افتد. رنگ خلوص ، رنگ بسيار زيبايى است ؛ بياييد كارى كنيم كه همگى در زندگى به اين رنگ ، مزين باشيم . انسان مى تواند به تمام كارهايش رنگ اخلاص و عبادت بدهد. با خوردن ، آشاميدن ، خوابيدن و… ثواب كسب كند. روايت داريم كه : اگر زنى سفره اى پهن كند، غذايى آماده نمايد، ظرفى بشويد و…ثواب يك شهيد در نامه عملش نوشته مى شود. هم چنين اگر مردى در خانه ، همسرش را يارى كند، با زحمت بازو پولى به دست آورده و زن و بچه اش را به رفاه و آسايش برساند ثواب شهيد دارد:الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله ؛ پس با عزم و اراده ي قوي سعي كنيم اعمال، رفتار و كردارمان توام با خلوص باشد و اگر نمى توانيم در همه كارها چنين باشيم حداقل در اداره و محل كار خود به وظيفه انسانى و الهي مان عمل كنيم و آن را فى سبيل الله و براى رضاى خدا و به حساب عالم آخرت به جا آوريم. صبر و استقامت داشته باشيم، ارباب رجوع را از خود و انقلاب نرنجانيم، اگر ارباب رجوع به خواسته اش نمى رسد لااقل برخورد تند نشنود، با عصبانيت و خشونت با او برخورد نشود، بلكه با خوش ‍ رويى و منطق قانع شود و با رضايت از نزد مان برگردد.در انجام و ارائه خدمت بر مردم منت نگذاريم و فرمايش حضرت علي (عليه السّلام) را آويزه عمل قراردهيم كه خطاب به مالك اشتر فرمود: مبادا هرگز با خدمت هايى كه انجام دادى بر مردم ، منت گذارى … زيرا منت نهادن پاداش نيكوكارى را از بين مى برد». در خدمت به خلق و بازكردن گره مشكلي از آنان علي وار عمل كنيم. على عليه السلام با همه گرفتارى هاى حكومتى كه دارد و از طرفى پير هم شده ، اما در دل شب ، كوچه به كوچه ، خانه به خانه مى رود و به حل مشكلات مردم مى پردازد؛ تا آن جا كه وقتى مى بيند پيرزنى نمى تواند هيزم حمل كند، از دستش مى گيرد و آن را به خانه پير زن مى رساند. حتى در بعضى از موارد على را نمى شناختند و زبان به گله مى گشودند و اظهار نارضايتى از آن حضرت مى كردند…
در ارائه خدمت و انجام وظيفه احساس عجب و غرور نكنيم. عجب يكى از صفات رذيله و زشتى است كه بايد از آن دورى بجوييم و مواظب باشيم كه با متصف شدن به آن اعمال خود را حبط نكنيم .اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد: عمل خود را بزرگ حساب نكنيد كه اگر چنين نموديد، نور حق از آن عمل مى رود.[۳۵]
خلاصه مطلب
هرانساني از جمله كاركنان و كارمندان ، بايستي خود را مزين و منور به سيره و روش ائمه معصومين نمايند.اصول اخلاق اداري ازجمله ( امانت داري، خدمتگذاري ،مسؤليت پذيري، انضباط كاري،پيگيري، مهرورزي،حوصله مندي و بردباري،عدالت خواهي،خوشرويي و خوش رفتاري) را در رفتار و عمل خود ترويج و توسعه دهند.در ارائه خدمت به جامعه ضمن پرهيز از عجب و منت گذاري و تندخويي ،اخلاص  و سعه صدرداشته باشند.وتا آنجا كه مي توانند با عدالت محوري و مهرورزي گره از كار و مشكلات ارباب رجوع بازكنند كه عبادتى بالاتر از خدمت به جامعه نيست .
ثواب كار خدماتى ، از نماز شب ، روزه مستحبى ، حج و حتى از جهاد بالاتر است ؛ در روايتى آمده است : «قضاء حاجه المؤ من يعدل سبعين حجه مبروره »برآوردن حاجت مردم ، مساوى با هفتاد، حج مقبول است .[۳۶]
پي نوشت ها
[۳۴] سوره مباركه مائده آيه ۵۵
[۳۵] اخلاق اداري، آيت ا… مظاهري

ولادت پيامبر اكرم

كليدواژه: عام الفيل، عبدالله، آمنه، ولادت پيامبر، حضرت محمد صلي الله عليه و آله، 17 ربيع الاول، حوادث مقارن ولادت پيامبر

حضرت محمد صلي الله عليه و آله آخرين پيامبر الهى در 17 ربيع الاول از پدرى به نام "عبدالله بن عبدالمطلب" و مادرى به نام "آمنه بنت وهب" ديده به جهان گشود و با انوار رخسار و جمال منورش، جهان تيره و تاريك به ويژه عربستان را روشن گردانيد.

پدرش عبدالله بن عبدالمطلب، پيش از تولد فرزندش محمد صلي الله عليه و آله در حالى كه همسرش آمنه به چنين فرزندى حامله بود به همراه ساير بازرگانان قريش جهت سفر تجارى عازم شام گرديد و در بازگشت از شام در يثرب (مدينه منوره) بيمار شد و در همان جا درگذشت و توفيق ديدار نوزاد خويش را نيافت.

وفات عبدالله دو ماه و به روايتى هفت ماه پيش از تولد فرزندش حضرت محمد صلي الله عليه و آله بود. اما آمنه مادر گرامى رسول خدا صلي الله عليه و آله كه به تقوا، عفت و پاكيزگى در ميان بانوان قريش معروف بود، پس از تولد نور ديده اش حضرت محمد صلي الله عليه و آله چندان در اين دنياى فانى زندگى نكرد. وى دو سال و چهار ماه و به روايتى شش سال پس از ميلاد رسول خدا صلي الله عليه و آله در بازگشت از يثرب در مكانى به نام "ابوا" بدرود حيات گفت و در همان مكان مدفون شد.

رسول خدا صلي الله عليه و آله پس از تولد در كفالت جدش عبدالمطلب بزرگ و سيد قريش مكه قرار گرفت. عبدالمطلب جهت شيردادن نور ديده اش محمد صلي الله عليه و آله در آغاز وى را به "ثويبه" آزاد شده ابولهب سپرد ولى پس از مدتى وى را به "حليمه دختر عبدالله بن حارث سعديه" واگذار كرد. حليمه در ظاهر اگر چه دايه وى بود ولى در حقيقت به مدت پنج سال از او مراقبت و مادرى كرد.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از دوران كودكى داراى دو نام بود. يكى "محمد" كه جد بزرگوارش عبدالمطلب براى وى برگزيد و ديگرى "احمد" كه مادر ارجمندش آمنه آن را انتخاب كرده بود.

از امام صادق عليه‌السلام روايت شد كه ابليس پس از رانده شدن از رحمت الهى مى‌ توانست به هفت آسمان رفت و آمد كند و خبرهاى آسمانى را گوش دهد تا اين كه حضرت عيسى عليه‌السلام ديده به جهان گشود، از آن پس ابليس از سه آسمان فوقانى ممنوع شد و تنها در چهار آسمان پايين تر رفت و آمد مى‌ كرد. ولى چون حضرت محمد صلي الله عليه و آله به دنيا آمد. ابليس از تمام آسمان‌ ها رانده شد و رفت و آمدش ممنوع گرديد و غير از او، تمامى شياطين نيز با تيرهاى شهاب از آسمان رانده شدند.

همچنين روايت شده است كه هنگام ولادت فرخنده حضرت محمد صلي الله عليه و آله ايوان كسرى شكاف برداشت و چند كنگره آن فرو ريخت و آتش آتشكده بزرگ فارس خاموش شد؛ درياچه ساوه خشك گرديد؛ بت ‌هاى مكه سرنگون شدند؛ نورى از وجود آن حضرت به سوى آسمان بلند شد كه شعاع آن فرسنگ‌ ها را روشن كرد؛ انوشيروان، پادشاه ساسانى ايران و مؤبدان بزرگ دربار وى، خواب هاى وحشتناكى ديدند؛ آن حضرت ختنه شده و ناف بريده به دنيا آمد و پس از استقرار در زمين، گفت: اَللّهُ أكْبَرُ وَ الْحَمْدُلِلّهِ كَثيراً، سُبْحانَ اللّهِ بُكْرَةً وَ أصيلاً.

گفتنى است كه تاريخ‌نگاران و سيره‌نويسان شيعه و اهل سنت با اين كه در سال و ماه تولد آن حضرت، اتفاق نظر داشته و مى‌ گويند كه آن حضرت در اول عام الفيل، برابر با سال 570 ميلادى و در ماه ربيع الاول ديده به جهان گشود ولى درباره روز تولد وى اختلاف نظر دارند. شيعيان معتقدند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در روز جمعه مصادف با 17 ربيع الاول به دنيا آمد و اهل سنت مى‌ گويند كه تولد وى روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول بوده است.[۱]

اما از اين كه سال تولد پيامبر صلي الله عليه و آله را "عام الفيل" مى‌ نامند، بدين جهت است كه دو ماه و هفده روز پيش از تولد پيامبر صلي الله عليه و آله يعنى در نخستين روز محرم سال 570 ميلادى فيل سواران "ابرهه" به مكه هجوم آورده و قصد نابودى كعبه و مسجدالحرام را نمودند ولى با معجزه شگفت الهى سركوب شدند.

ولادت پيامبر اكرم از زبان حضرت آمنه

آمنه مي گويد: وقتي زمان زايمانم نزديك شد، ديدم بال پرنده‌اي سفيد بر قلبم كشيده شد و همه ترس و نگراني‌ ها از من دور گرديد، نوشيدني سفيد رنگي براي من آوردند و من كه تشنه بودم، از آن نوشيدم. نوري مرا دربر گرفت. سپس بانواني بلندقامت با من سخن گفتند ولي گفتار آنان همانند گفتار انسان‌ ها نبود.

ناگهان ديدم پارچه ابريشمي سفيدي بين آسمان و زمين را پوشانده است و هاتفي مي‌ گويد: «از گرامي‌ ترين مردم، او را بگيريد. مرداني را ديدم كه در آسمان ايستاده بودند و در دستان آنان جام‌هاي آب بود. به شرق و غرب زمين نگاه كردم و پرچمي از سندس (پارچه بافته شده از حرير) ديدم كه بر ستوني از ياقوت بين آسمان و زمين در پشت كعبه برافراشته بود. پس از آن محمد صلي الله عليه و آله و سلم به دنيا آمد در حالي كه انگشتان خود را به آسمان بلند كرده بود.

ابر سفيدي از آسمان پايين آمد و او را دربرگرفت. گوينده‌اي گفت: «محمد را در شرق و غرب زمين و درياها گردش دهيد تا همگان او را به نام و صورت عنوان بشناسند سپس او را بازگرداندند و ديدمش كه در پارچه‌اي سفيدتر از شير پيچيده شده بود و زير او پارچه‌اي بود از ابريشم سبز. سه كليد از جنس مرواريد تازه با او بود. هاتفي مي‌ گفت: «كليدهاي ياري (نصرت)، رحمت و نبوت هميشه با اوست».

پس از آن، ابر ديگري او را فراگرفت و مدتي بيش از بار اول او را با خود برد. شنيدم كه گوينده‌اي مي گفت: «محمد را در شرق و غرب بگردانيد و او را بر جنيان و آدميان، پرندگان و درندگان نمايش دهيد و به او عطا كنيد. صفاي آدم، نازك‌ دلي نوح، دوستي ابراهيم، زبان اسماعيل، كمال يوسف، شادي يعقوب، صداي داود، زهد يحيي و كرم عيسي را».

سپس هاتفي گفت: «همه دنيا در اختيار و قدرت محمد درآمد.»

سپس سه نفر را ديدم كه صورت آنان همانند خورشيد مي‌ درخشيد؛ در دست يكي از آنان جامي نقره اي با مشك بود و در دست دومي ظرف زمردين چهار گوشه‌اي بود كه در هر گوشه آن مرواريد سفيدي قرار داشت. در اين وقت هاتفي گفت: «اين دنياست؛ اي حبيب خدا، آن را بگير.» محمد صلي الله عليه و آله و سلم وسط آن را گرفت.

گوينده‌اي گفت: «محمد صلي الله عليه و آله و سلم كعبه را گرفت». در دست سومي پارچه ابريشمين سفيدي بود كه آن را گشود و از آن مهري خارج كرد كه چشم بيننده را به خود جلب مي كرد. پس از آن هفت بار از آب همان جام شست و كتف محمد صلي الله عليه و آله و سلم را با آن مهر كرد و آب دهان خود را در دهان مبارك كودك نهاد و او را به سخن گفتن واداشت و چيزهايي گفت كه من نفهميدم، مگر اين چند جمله را: «در پناه خدا باشي. من قلب تو را از ايمان و علم و يقين و عقل و شجاعت انباشتم. تو برترين انسان هستي. آن كه از تو پيروي كند، سعادتمند است و آن كه فرمان تو را نبرد بدبخت».

اين فرشته همان رضوان (نگاهبان بهشت) بود. رفت و پس از مدتي بازگشت و به محمد گفت: «بر تو بشارت باد اي سايه سربلندي دنيا و آخرت».

سپس نوري از سر محمد صلي الله عليه و آله و سلم تا آسمان درخشيد و من كاخ‌هاي سرزمين شام را ديدم و در اطراف خود انبوهي از مرغان زيبا را كه بالهايشان را گشاده بودند. پس از زايمان آمنه، حوريان بهشتي كودك را در پارچه اي پيچيده در برابر آمنه نهادند و به آسمان بازگشتند تا بشارت ولادت حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را به ملائكه برسانند.

جبرئيل و ميكائيل دو ملك متقرب خداوند به صورت دو جوان وارد خانه آمنه شدند. در دست جبرئيل ظرف بزرگي از طلا و با ميكائيل آبريزي از عقيق سرخ بود پس جبرئيل بدن حضرت محمد صلي ‌الله‌ عليه ‌و آله ‌و سلم را شستشو مي داد و ميكائيل بر آن آب مي ريخت پس از پايان شستشو در چشمان كودك سرمه كشيدند و بر سر او ماده اي ساخته شده از مشك و عنبر و كافور قرار دادند.

پس ملائكه هفت آسمان به ديدار حضرت محمد صلي الله عليه و آله آمدند و گروه گروه بر او سلام كردند. پس از به دنيا آمدن حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم، شبانگاهان نور از سيماي او ساطع شد. اين نور چنان در فضا گسترده شد كه خانه ‌ي همه‌ ي مكيان را روشن كرد.

عبدالمطلب مي‌ گويد: پس از زايمان آمنه، به ديدار او و فرزندش رفتم. سيماي محمد همانند ماه تمام مي‌ درخشيد.

رحلت رسول اكرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبي

رحلت پيامبر اكرم (ص) و شهادت امام مجتبي (ع)

بسم الله الرحمن الرحيم
صلي الله عليك يا رسول الله و علي آل بيتك الطاهرين
۲۸ماه صفر سالروز رحلت سيد انبياء و برترين آفريده خدا محمد مصطفي (صلي الله عليه و اله و سلم) است. وجود مقدسي كه خداوند متعال تمام جهان را به يمن او و عترت پاكش آفريد و نور او اول مخلوق خداوند است. پيامبري كه خداوند حكيم بارها در قرآن كريم او را ستوده است.
سخن در فضايل و مناقب آن حضرت بسيار است،اما آنچه در اين مقام بايد گفت عظمت مصيبت خاتم الانبياء (صلي الله عليه و آله) است؛ تا آنجا كه امام باقر (عليه السلام) در روايتي چنين مي فرمايد: «من أصيب بمصيبة فليذكر مصابه بالنبي (صلي الله عليه و آله) فانه من أعظم المصائب» (كافي ج۳ ص۲۲۰ )
هر كس به مصيبتي گرفتار شد، پس بايد مصيبت خود را نسبت به پيامبر الانبياء (صلي الله عليه و آله) بياد آورد پس همانا كه مصيبت پيامبر از بزرگترين مصيبتهاست.
در روايات ما گزارشهاي متعددي از آخرين روزهاي حيات شريف رسول خدا الانبياء (صلي الله عليه و آله) و نيز آخرين لحظات آن حضرت نقل شده است از جمله:
صحيح بخاري معتبرترين كتاب اهل سنت چنين نقل مي كند: «زماني كه حال تب بر پيامبر شديد شد فرمود: كاغذي بياوريد تا برايتان نوشته اي بنويسم كه پس از آن گمراه نشويد. عمر گفت: تب بر پيامبر خدا غالب شده است وكتاب خدا نزد ماست و براي ما كافي است. پس اصحاب حاضر در جلسه با هم اختلاف پيدا كردند و بگو مگو زياد شد. پيامبر فرمودند: از نزد من برخيزيد و شايسته نيست در نزد من تنازع كنيد. پس ابن عباس خارج شد در حالي كه مي گفت: مصيبت! و تمام مصيبت! زماني بود كه بين رسول خدا و نوشته او مانع شدند.»(صحيح بخاري ج۱، ص۳۶.)
همچنين ابن عباس چنين مي گويد: «هنگامي كه وفات پيامبر فرا رسيد گريستند تا محاسنشان از اشك، تر شد پس به آن حضرت گفته شد: يا رسول الله چه چيز باعث گريه شما شد؟ فرمود: براي فرزندانم مي گريم و براي آنچه شرار امتم پس از من با آنان خواهند كرد، گويا فاطمه دخترم را مي بينم در حالي كه پس از من به او ظلم شده و فرياد مي زند: يا ابتاه، يا ابتاه، پس احدي از امتم او را ياري نمي كند.
فاطمه (سلام الله عليها) سخن پدر را شنيد و گريست پس پيامبر به دخترشان فرمودند: دخترم گريه مكن! آن حضرت پاسخ داد: گريه من به خاطر آنچه پس از شما با من خواهد شد، نيست؛ بلكه من از فراق و دوري شما مي گريم يا رسول الله! پيامبر فرمودند: تو را مژده مي دهم كه به زودي به من ملحق مي شوي پس تو اول كسي هستي كه به من خواهد پيوست.»(امالي شيخ طوسي ص۱۸۸)
از طرفي بنابر نقلي اين روز مصادف با شهادت سبط اكبر رسول خدا، امام حسن مجتبي (عليه السلام) است، امامي كه پيامبر خدا او را سيدِ جوانان اهل بهشت معرفي كرد. آن حضرت در طول مدت حيات خويش با ستم ها و جفاهاي فراواني مواجه شد، تا آنجا كه آن دسته از يارانش كه به مقام امامت الهي آن حضرت و عصمت ايشان، معرفتي نداشتند با شنيدن خبر صلح ايشان با معاويه ، به خيمه آن حضرت حمله ور شدند، سجاده را زير پاي ايشان كشيدند و پاي مباركشان را مجروح نمودند. بي آنكه بدانند يا بخواهند بپذيرند كه امام معصوم و حجت خدا هر عملي كه انجام دهد بر اساس دستور الهي مي باشد و جاي چون و چرا و اعتراض ندارد. چرا كه اعتراض به حجت معصوم الهي در واقع اعتراض به خداوند حكيمي است كه عمل امام عليه السلام به امر و رضايت او انجام شده است.
سرانجام آن حضرت با زهر مسموم شدند و كار غربت و مظلوميتشان تا بدانجا رسيدكه بدن مطهرشان در روز تشييع تير باران شد... صلي الله عليك يا حسن بن علي المجتبي
همچنين آخر ماه صفر بنا به نقلي مصادف با شهادت حضرت شمس الشموس علي بن موسي الرضا عليه آلاف في التحيه و الثناء مي باشد، امامي كه رئيس مذهب، صادق آل محمد (صلي الله عليه و اله و سلم) آرزوي ديدار او را دارد، و تماشاي جمال او را تمنّي مي كند، و خداوند سبحان، و خاتم پيمبران مدّاح كمال او هستند، عقل از ادراك مقام او عاجز ، و بيان از شمارش فضائل او قاصر است. هروي مي گويد: در زماني كه آن حضرت در سرخس محبوس بود، نزد زندانبان رفتم، و از او خواستم كه آن حضرت را ببينم. گفت: ميسر نيست. گفتم: چرا؟ گفت: بسي از اوقات شبانه روز هزار ركعت نماز مي خواند، و ساعتي قبل از ظهر و عصر هنگام زردي آفتاب در مصلايش كه مشغول نماز نيست به مناجات پروردگار مشغول است...(عيون اخبار الرضا ج۱، ص۱۹۷)
اين نمونه اي از عبادات آن حضرت است كه كميّت و كيفيت آن مظهر علم و عرفاني است كه ادراك آن شايسته مقربين درگاه خداست...
اين امام همام در سال ۲۰۳ هجري در حالي كه ۵۵ سال از عمر مباركشان مي گذشت توسط مامون عباسي به شهادت رسيد در حالي كه خود مامون اعتراف مي كند كه آن حضرت اعلم و اعبد اهل زمين است،(عيون اخبار الرضا ج۲، ص۱۴۹) غافل از آنكه اعلم و اعبد از تمام اهل زمين، افضل از تمام اهل زمين بوده و به حكم عقل و فطرت و كتاب و سنت، افضل از كل، امام الكل است.
و صلي الله علي علي بن موسي الرضا المرتضي الامام التقي النقي و حجتك علي من فوق الارض و من تحت الثري

پيام